.
#سیب_سرخی
📝 خاک صحرا از خون تو رنگینه
🖊 #شور
🖊 #ویژه_ایام_فاطمیه
خاک صحرا از خون تو رنگینه
مادرت داره می بینه
دشمن با خنده رو تنت می شینه
مادرت داره می بینیه
خنجر از حنجره تو داره کینه
مادرت داره می بینه
در بین انظار
شدی منحور الوراء
با چندین ضربه
جدا شد سر از قفا
آه ویلی ویلی
نور عینی
دشمن موهاتو توی دست می گیره
خواهرت داره میمیره
خنجر با رگ های گلوت درگیره
خواهرت داره میمیره
داره از رگ های گلوت خون میره
خواهرت داره میمیره
در بین انظار
شدی منحور الوراء
با چندین ضربه
جدا شد سر از قفا
آه ویلی ویلی
نور عینی
@emame3vom
عالم از غربت نگات میسوزه
دل دخترات میسوزه
کوثر از خشکی لبات میسوزه
همه کائنات میسوزه
بعد از تو کل خیمه هات میسوزه
موی بچه هات میسوزه
آه ویلی ویلی
نور عینی
#دو_دمه
#ویژه_ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
#شب_شهادت_حضرت_زهرا_س
رسیده جان من بر لب علی جان
حلالم کن علی جان ...
ز دنیا میروم امشب علی جان
حلالم کن علی جان ...
این تو و این کودکان خسته حالم یا علی
کن حلالم یا علی ...
گوییا دیگر شده وقت وصالم یا علی
کن حلالم یا علی ...
ای چراغ خانه ی خاموش من زهرا مرو
فاطمه تنها مرو ...
می کنی خانه نشینم دختر طاها نرو
فاطمه تنها مرو ...
امشب نفس فاطمه مانده است به سینه
امان از دل ِ مولا ..
فردا ز غمش گریه کند شهر مدینه
امان از دل ِ مولا ...
میرود امشب زِ خانه یار هجده ساله ام
غرق ِ اشک و ناله ام ...
پیش چشمم چیده شد هم غنچه وهمه لاله ام
غرق ِ اشک و ناله ام ...
#_دم_پاره
من میروم سوی جنان علی جان
جان ِ تو و این کودکان علی جان
تازه جوان مادرم
وای مرو از برم
ای خدا دادم ز کف هم غنچه و هم لاله را
آه و صد واویلتا ...
محسن شش ماهه و زهرای هجده ساله را
آه و صد واویلتا ...
فاطمه رفتی و خون از ماتمت دلها شده
محشر کبری شده ...
شوهر مظلوم تو بی مونس و تنها شده
محشر کبری شده ...
ای فاطمه جان خیز و نگر ساقی کوثر
امان از دل حیدر ...
شد بیت ولا غرق عزا در غم مادر
امان از دل حیدر ...
از غمت زانوی خود را به بغل میگیرم
بی تو من میمیرم ...
بعد تو فاطمه جان از همه عالم سیرم
بی تو من میمیرم ...
#دم_پاره
دیگر علی تنها شده
مدینه بی زهرا شده
#آتش_زدن_در_و_دیوار
آتش افتاده به جان درب و دیوار حرم
شد شهیده مادرم ...
ریسمان بسته عدو بر دستهای حیدرم
شد شهیده مادرم ...
نوگل شش ماه یا رب پرپر از مسمار شد
یابن الزهرا العجل ...
قتلگاه فاطمه بین در و دیوار شد
یابن الزهرا العجل ...
بین این دیوار و در شد قتلگاه فاطمه
ابتا یا ابتا ...
گشته یاری علی تنها گناه فاطمه
ابتا یا ابتا ...
شعله ی آتش کجا و جسم ناموس خدا
ناله زد فضّه بیا ...
بین دیوار و در خانه شده محسن فدا
ناله زد فضه بیا ...
محبوبه ی ذات ازلی پشت در افتاد
به عالم شرر افتاد ...
شد بسته یدالله و ز دستش سپر افتاد
به عالم شرر افتاد ...
یک کوچه باریک کجا این همه لشکر
مزن قنفذ کافر ...
بازوی حمایت گر مولا شده پرپر
مزن قنفذ کافر ...
#دم_پاره
زهرا فتاده بر زمین وای وای
علی شده نقش زمین وای وای
یا رحمت للعالمین ...
زهرا شده نقش زمین
به خانه ی ِ زهرا شرر فتاده
زهرای اطهر پشت در فتاده
#کوچه_بنی_هاشم_و_غصب_فدک
بین کوچه مادرم افتاده میخواهد کمک
زخم ِ من خورده نمک ...
بشکند دستی که زد او را سر باغ فدک
زخم ِ من خورده نمک ...
در میان کوچه بند آمد صدای مادرم
پیش ِ چشمان ِ ترم ...
شانههای کوچک من شد عصای مادرم
پیش ِ چشمان ِ ترم ...
شاهد روی کبود حضرت خیرالنساء
پور ِ حیدر مجتبی ...
آسمان را دیده افتاده میان کوچه ها
پور ِ حیدر مجتبی ...
#دم_پاره
سیلی چو بر صورت زهرا رسید
مظلومی ِ علی به امضاء رسید
#بستر_شهادت_حضرت_زهرا_س
به بستر فاطمه افتاده بی تاب
چو شمعی میشود آب ...
نمیآید به چشمانش دگر خواب
چو شمعی میشود آب ...
بستر نشود مرهم انسیه ی حورا
شکسته دل ِ زهرا ...
بیماری زهراست غم غربت مولا
شکسته دل ِ زهرا ...
محرم من از چه رو میگیری از روی علی
آه بانوی ِ علی ...
با تماشایت گرفته لرزه زانوی علی
آه بانوی ِ علی ...
ای صورت نیلی تو مهتاب شب تار
مه ِ حیدر ِ کرّار ...
از محرم خود آینه پنهان مکن ای یار
مه ِ حیدر ِ کرّار ...
#دم_پاره
آماده ی ِ شهادتم علی جان
قاتل کند عیادتم علی جان
فاطمه جان قامت تو خمیده
رنگ از رخ ِ زینب ِ تو پریده
#شام_غریبان_حضرت_زهرا_س
آهسته بده غسل تو این پیکر خسته
خداحافظ علی جان ...
از ضربت در بازو و پهلو بشکسته
خداحافظ علی جان ...
غسل زهرای جوان کوه ولایت را شکست
وای بر حال ِ علی
بازوی زخمی او را دید علی از پا نشست
وای بر حال ِ علی ...
دست ساقی در طواف بازوی کوثر شده
چشم ِ عالم تر شده ...
وقت غسل فاطمه یا مردن حیدر شده
چشم ِ عالم تر شده ...
#دم_پاره
زهرای من جانم به لب رسیده
در زیر ِ تابوتت قدم خمیده
شد کشته آن حبیبه ی الهی
خونابه ی کفن دهد گواهی
ای وای من ای وای من
زهرای ِ من زهرای ِ من
.
.
#فاطمیه
📖 #متن_روضه
🔊 حکایت شنیدنی گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوانها
⚫️ هیئت الرضا علیه السلام #ویژه_ایام_فاطمیه 🔻
**
گفت:پایین شهر تهرون،كوچه پس كوچه هاش یه روضه می گرفت،از اون روضه خوبا، هر سال یه رفیق مداح هم داشت می گفت می اومد روضه اش رو می خوند. زد و مداح ِ معروف شد،تماس گرفت:امسالم میای روضه ام رو بخونی؟گفت:آره . شب روضه رسید رفت،غوغایی كرد تو روضه اش، از در اومد بیاد بیرون یه پیرزن اومد جلوش رو گرفت.حاجی تو روضه می خوندی؟ گفت:آره مادر. دستت درد نكنه،خیلی با روضه ات گریه كردم،خیر ببینی.یاعلی مادر. حاجی منم یه روضه دهگی دارم،یه دوتا كوچه پایین تر میای روضه ام رو بخونی، یه نگاهی به پیرزن ِ كرد،گفت: من و میشناسی؟گفت:من كار به اسمت ندارم، روضه خوب می خونی. منم هر كسی رو روضه ام نمیگم بیاد، روضه ام پنجاه ساله است. گفت: مادر ساعت دوازده شب روضه ام تموم میشه،گفت:باشه دوازده بیا. "نه" نیومد به دهانش.آدرس رو گرفت،شب اول محرم روضه اش دوازده تموم شد،رفت پرسون پرسون آدرس رو پیدا كرد،دید كوچه رو آب و جارو كرده، یه پارچه بالاش زده،به مجلس عزا خوش آمدید، دم در دیدم پیرزن ِ وایستاده،تا من و دید انگار دنیا رو بهش دادم،خوش اومدی،قدم سر چشمم گذاشتی،رفت بالا دید الله اكبر با این اسم و رسمش آخر كارش كجا افتاده، چهار پنج تا پیر زن ، یه صندلی شكسته،نه بلندگویی نه چیزی،گفتم: ببین آخر ِ كار ِت كجا رسید، حالا اومدی روضه رو بخون و برو،گفت:نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله"، دیدم در و دیوارداره گریه می كنه،مگه میشه؟چهار تا پیرزن،نه بلندگویی،این سرو صدا؟ حتماً حال و هوای روضه های قبلی ِ. گفت:شش،هفت شب اومدم روضه اش همون حال،شب هشتم محرم، هیئت خودم ساعت دو نصف شب تموم شد، گفتم:دیگه اونجا هم نرم خبری نیست،خسته ام،برم از فردا روضه دارم. اومدم خونه،خوابیده و نخوابیده، تا چشمام گرم شد،دیدم یه خانم جلوم ایستاده، چون روضه خون بودم شناختمش،دیدم دست به كمر ِ، چادرش خاكی ِ،فهمیدم فاطمه سلام الله علیهاست.گفتم:اومده بهم ای والله بگه، خسته نباشی بگه، "السلام علیك ِ یا فاطمة الزهرا"، سلام مادر، گفت: دیدم جوابم رو داد روش رو برگردوند. خانم،چه اشتباهی كردم؟چرا رو ازم برگردوندی؟ فرمود:چرا روضه ی ما رو نیومدی؟خانم از صبح دارم برا بچه ات روضه می خونم، كدوم روضه؟ فرمود:همون روضه پیر ِزن ِ، هر شب من می اومدم پا روضه ات، ضجه می زدم،امشب برات مهمون آوردم، زینب اومد،عباس اومد،علی اكبر اومده بود روضه. گفت:از خواب پریدم بدو خودم رو سه نصف شب رسوندم تو همون كوچه،دیدم پیر ِزن خوابش برده،مادر،مادر! چشماش رو باز كرد،الحمدالله سپرده بودمت به مادرش. گفت:رفتم بالا نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله". بی بی غلط كردم، گفت:دیدم دوباره صدا ناله اومد. خانم ها امشب یه زحمتی جوونا دارن،اگر دیدید یه خانم غریب ِ، از محرم هاش هم رو گرفته، اگه دیدید دست به دیوار راه میره،سلام مارو به زهرا برسونید.
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت
@emame3vom
راوی:حاج حيدر خمسه
🏴
4_6039759096704403385.mp3
4.63M
﷽
■شهادت حضرتزهرا(سلام الله علیها) تسلیتباد■
نوای: #حاج_محمود_کریمی
| دردا که پیر گشتم در موسم جوانی |
■ #ویژه_ایام_فاطمیه ■