#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#حزین_لاهیجی
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
سلطان خراسان که رواق حرمش را
تقدیر به خشت زر خورشید بنا کرد
این منزل جان است و تجلّیگه سَینا
کز خاک درش چشم ملک کسب ضیا کرد
این محفل قدس است که پروانگیاش را
ارواح به صد عجز تمّنا ز خدا کرد
گلزار سبکروحی خلقش به نسیمی
خاشاک به جیب و بغل باد صبا کرد
قندیل، نخست از دل روحالقدس آویخت
معمار ازل قبّهٔ قصرش چو بنا کرد
تضمین کنم این مصرع یکتا ز «نظیری»
«میکوشم و کاری نتوانم بسزا کرد»
در دست من خاکنشین نیست نثاری
مشتاق تو اوّل دل و جان روی به ما کرد
مدهوشم و از سختی هجران نخروشم
زین سنگ ستم، شیشه ندانم چه صدا کرد
گر جسم مرا چرخ ز کوی تو جدا ساخت
جان را نتواند ز ولای تو جدا کرد
تقدیر چو بِسْرِشت گل دیر و حرم را
درگاه تو را کعبهٔ صدق عرفا کرد
از هر دو جهان فارغم و رو به تو دارم
جذب تو دل یکجهتم قبلهنما کرد
کوی تو کشد از کف من دامن دل را
با من خس و خارش اثر مهرگیا کرد
از جا نرود خاطرش از هول قیامت
آسوده کسی کو به سر کوی تو جا کرد
خورشید فلک را نه طلوع و نه غروبست
از دور زمینبوس تو هر صبح و مسا کرد
از حال «حزین» آگهی و جان اسیرش
دانی چه جفاها که به وی جسم فنا کرد
یکبار هم آوارهٔ خود را به درت خوان
در حسرت کوی تو چها دید و چها کرد
آن روز که کردند رخ ذرّه به خورشید
اقبال، مرا هم ز غلامان شما کرد
یا شاه غریبان! مددی کن که توانم
یک سجدهٔ شکرانه به کوی تو ادا کرد
معذورم اگر نیست شکیبم به جدایی
موسی به چنان قرب تمنای لقا کرد
از مطلب دیگر ادبم بسته زبان است
دلتنگیام از وسعت آمال حیا کرد
چون بر ورق دهر، نی نکتهسرایان
رسم است که انجام سخن را به دعا کرد
من خود چهدعا گویمت از صدق کهیزدان
بر قامت جاه تو طرازی ز بقا کرد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان حزین لاهیجی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#بابا_فغانی_شیرازی
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علیِ موسیِ کاظم
در دیده و دل نور تجلّیِّ تو باقی
بر چهرهٔ جان لمعهٔ دیدار تو دائم
شد غنچهٔ شاخ شجر وادی ایمن
از نطق تو با موسی عمران متکلِّم
دست تو همان دست بود کز سر قُدرت
شد قرص قمر را به گه معجزه قاسم
از شمع سراپردهٔ قدر تو که آنجا
پروانهٔ تو مشتری و مِهر، ملازم
روشن نشود شمع جهانتاب مه و مهر
هر شام و سحر تا نرسد رخصت خادم
آن شب که پی روشنی کار دو عالم
شد صاحب معراج در آن کوکبه جازم
با نور نبی لمعهٔ انوار رخت بود
تا منزل مقصود به هر مرحله عازم
ای نور تو بر سرّ ضمیر همه حاضر
وی ذات تو بر راز نهان همه عالِم
در کُنْهِ صفات تو که آیینهٔ ذات است
بینش متحیّر شد و دانش متوهّم
تا رفت گل روی تو در پرده نشد باز
از باغ جهان غنچهٔ شادی متبسّم
تا لذّت دیدار تو دریافت «فغانی»
از چاشنی عیش دو عالم شده صائم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان بابا فغانی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#سنایی_غزنوی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مُشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فَرّ فرشته کرده جلوه
هم روح وصی در او به جولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف، بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زائران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اولوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان...
از خاتم انبیا در او تن
از سید اوصیا در او جان
آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه به روضه کرده رضوان
از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان...
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
______________________
📚 دیوان سنایی غزنوی
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت
#توسل
#محمود_حبیبی_کسبی
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی...
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی، خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دلنازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه، نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مردهشمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفتهست خورشید اذن دمیدن
ز نقارهخانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بیتو یقیناً
همه نیست توحید جز لاالهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب درۀ نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امّیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاهگاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#یاغریب_الغربا
.
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
ز عرش از میان حسینیه ی خدا
آمد صدای ناله ی حی علی العزا
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت
یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا
آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزار بار به گریه نشته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرقت
گسترد بر محرم واین اشک و گریه ها
*آدمم اگر بخواد توبش قبول بشه باید گریه کنه برا حسین،آدم به آدمیت نرسید مگر به اینکه گریه کن حسین شد....*
آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول
جانم فدای تشنه لبِ دشت کربلا
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آید صدای گریه اش از بین روضه ها
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
*شب جمعه مادرش کربلاست، هی صدا " بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"...تشنه کشتنت مادر...حیووناشون سیراب بودن اما امامشون و تشنه سر بریدن...
الحمدلله زنده موندم شب اول محرم و دیدم، فیض ببرن اونایی که امسال نیستن...ناله بزن بگو :حسین...
*الان یه خانومی میگه اگه حسین خودتو میگی؟ خدا برات نیگهش داره، اما اگه حسین منو میگی ؟بین دوتا نهر آب بود لبش تشنه بود،جلو چشم خواهرش ...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه #۱
.
⇦🕊#قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رسیده مسلم ؛ خراب و نا امید و قد خمیده مسلم
به چشم کوفه چه صحنه ها ز رزم آفریده مسلم
چنان عمویش چقدر طعنه از همه شنیده مسلم
شنیده ها را میان کوچه ها به چشم دیده مسلم
ز خولی و شمر چه زجرها که از سنان کشیده مسلم
خبر رسیده به جز سپر دو تا زره خریده مسلم
دم شهادت خبر ندارد آه از حمیده مسلم
امامشان را نخواستند و ریختند جامشان را
که پهن کردند دوباره در میان کوفه دامشان را
به خون مسلم گشوده اند کوفیان صیامشان را
به رسم کوفه گرفته اند دست و انتقامشان را
ادامه دادند دو مرتبه نماز بی سلامشان را
به سمت منکر کشانده اند مسجد الحرامشان را
دوباره این قوم نگه نداشتند احترامشان را
به رسم کوفه بلند ساخته اند پشت بامشان را
عذاب را دید، همین که روی بام ظرف آب را دید
میان آن ظرف لب علی اصغر رباب را دید
چه شد رقیه، میان چشم زینب اضطراب را دید
به جز حمیده به دست های کودکان طناب را دید
میان بزمی سر حسین و خوردن کباب را دید
کباب که هیچ به دست های کوفیان شراب را دید
*آوردن بالا دارالعماره مسلم رو،روضه زیاد شنیدی اما یادت باشه اونایی که تو جبهه بودن،میگه تا وقتی رفیقمون مجروح میشد اول حرفی که میزد میگفت: آب.....
شمشیر به لبش خورده، گفت: اکه میشه دم دمای آخر یه جرعه آب به من بدید،دستارو از پشت بستن بالا دارالعماره،ظرف آب و آوردن هرجه کرد نتونست بخوره لب بریده است....
این خون قطراتش تو ظرف آب ریخت نتونست آب بخوره،همون جا گفت مسلم یه سِرّیِ که تو نمیتونی آب بخوری،از همون بالا دارالعماره نگاه کرد یه صدا زد: :صل الله علیک یا اباعبدالله..."
مسلم و زنده زنده از بالا دارالعماره پایین انداختن،مردم بعضیا میگفتن الان آزادش میکنن اما یه وقت دیدن مسلم و پرت کردن...
میگه: یه وقت دیدن ما بین مردم یه پیر زنی اومده میگه آقام کجاست؟این آقا مهمان من بود تو خونه ی من دستگیرش کردن، ننگ به این کوفه چه کردید با پیک حسین....
گفتن: طوعه! مسلم و بردن بازار قصاب ها...."یادت باشه این کوفه دوتا زن داشت که معرفتشون به همه ی مردای کوفه می ارزید،یکی طوعه بود، یکی هم زن خولی، نیمه ي دل شب از خواب بلند شد،گفت من که دم غروب تنور و خاموش کردم،این چه نوریه داره به آسمون میره؟همچین که نزدیک شد، میگه: یه وقت دیدم به هودجی بین زمین و آسمان پایین آمد،چندتا خانوم مُجللّه پایین اومدن،اما دور یه خانوم قد خمیده ای رو گرفتن، اون خانوم جلو تنور اومد، دستشو جلو آورد،آره با همون دست شکسته یه سر بریده رو بغل گرفت،هی میگفت حسین مادر برات بمیره،...حسین...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
#1
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Moharam 96-01.mp3
2.17M
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Moharam 96-02.mp3
2.29M
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم
یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
(من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده ...)
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم
حسین ...
خدا عشق تو رو ازم نگیره
حسین ...
آقا مادرم برات بمیره
کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین
مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم
*آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...*
کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا
ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم
*بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...*
رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر
*کدوم زهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام زهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ... تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...
زهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی زهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته زهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...
کاش ماجرای زهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....
دست تو مرحم زخم همه سرورها
از کرماتِ تو گویند سر منبرها
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم میخوام صدا زهرات مدینه برسه..
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
#خمسه
.
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
نه فقط ام ابیها به شما باید گفت
مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر
غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِ
عمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ...
من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ...
همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم
اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ضبحوک ... حسین ...
کربلا دریایی از خون آمده
شمر از گودال بیرون آمده
میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ...
حسین ...
دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ...
یه گنبد طلا میخواد ...
حسین ...
دلم امام رضا میخواد ...
________
#حاج_حیدر_خمسه #خمسه
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
#اربعین
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
babolharam Heidar Khamse Shabe_1.mp3
4.98M
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حیدر خمسه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
خوش به حالِ هر که گشته مبتلایِ تو حسین
افضل الاعمالِ ما گریه برایِ تو حسین
با تمامِ احترامی که به کعبه قائلم
قبلۀ ما می شود کربُبلایِ تو حسین
گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم
پُشتِمان گرم است بر لطفُ عطایِ تو حسین
آخر کارِ رفاقت بر غریبان غربت است
با همین نیت شدم من آشنایِ تو حسین
طعنه بر عرشِ خدا شش گوشۀ تو میزند
ریخته پایِ تو هَستَش را خدایِ تو حسین
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
*مادرت امشب میاد زیارتت ... شبِ اولِ روضه تِ آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمانِ ما برکت بده ... به نفسِ ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شبِ اولِ محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیرِ خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جایِ دیگه ببره ... حسین ....*
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
هیچ کَس در تنگیِ جا بدتر از تو جان نداد...
نیزه ها بستند راهِ دست و پایِ تو حسین ...
مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید
هیچ کس اما نشد مشکل گشایِ تو حسین
*امام زمان ببخشن ....*
بشکند پایِ کسی که بر لبانت پا گذاشت
بعد از آن بالا نمی آمد صدایِ تو حسین ...
خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند
آمده تا جان دهد گودال جایِ تو حسین
گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده
مانده در دستِ عدویِ بی حیایِ تو حسین ...
حسین .....
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
babolharam Sazvar shab1a.mp3
12.74M
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
babolharam Sazvar shab1 b.mp3
10.01M
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ #سازور
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دو سه روز است بی کَس و کارم
مثلِ ابر بهار میبارم
جانِ تو مضطر و گرفتار
با تو آقا نگفتهها دارم
ردِ اشکم به خاک جا انداخت
کوچه گردی مرا زِ پا انداخت
به نمازِ من اِقتدا نشده
آشنا با من آشنا نشده
در یک خانه روُم وا نشده
چه کنم که غمم دوا نشده
بویِ شب میدهد سحرهایم
خبری نیست از پسرهایم
کوفیان خویش را به خواب زدند
پشتِ من بی حد و حساب زدند
دستهایِ مرا طناب زدند
به لبِ خشکِ من که آب زدند
ناگهان جسم ناتوانم سوخت
یادت افتادمُ دهانم سوخت
دخترِ من فدایِ دختر تو
مادرم خاکِ پای مادر تو
پسرانم گدایِ اکبرِ تو
هستم آقا به فکرِ خواهر تو
کوفه چشمش اصالتاً تنگ است
کوچه هایش برایِ زن تنگ است
نگرانم که دردسر بشود
به خیامِ تو حمله ور بشوند
صاحبِ چند کیسه زر بشوند
دخترانِ تو در به در بشوند
ببرند از خیام معجر را
ریز ریز کنند اکبر را ...
بینِ خُرجین سرِ تو را ببرند
گرگ ها پیکرِ تو را ببرند
چادرِ خواهرِ تو را ببرند
با لگد دخترِ تو را ببرند ...
*قافله که حرکت کرد از کربلا ، دخترانِ سیدالشهدا (ع) (خوب سرها هم همراهِ قافله می آوردند) میدید همه دختر بچه ها می گفتن این سرِ بابایِ منه ... این سرِ اکبرِ ... این سرِ عباسِ ... این سرِ قاسم ابن الحسنِ ... اما دخترِ مسلم یه گوشه ای کز کرده بود ... بابام کشته شده ... سر و بدنش کجاست .... همچین که رسیدن دروازۀ کوفه ، دیدن دخترِ مسلم دوان دوان آمد ... صدا زدن خانم جان سرِ بابام رو ببین بالایِ دروازه ... به بچه ها خبر داد بیاید تماشا کنید ، سرِ بابام آویزۀ دروازه ست ....*
حسین ....
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
⇦🕊#قسمت_اول مناجات و توسل ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
آقا سلام ... ماه محرم شروع شد ...
حسین جان ...
آقا سلام ماه محرم شروع شد ...
*یه بار دیگه محرمتُ دیدم ... آقا میدونی در خونت پرو شدم ... حالا که محرمتُ دیدم ، اربعین منو یادت نره ...*
پشت سر مرقد مولا ، روبرو جاده و صحرا
بدرقه با خودِ حیدر ، پیش رو حضرت زهرا
*از همین امشب اگه خوب گوش کنی ، صداش به گوش میرسه ... "بُنیَّ ... بُنَّی قَتَلوکَ ... ذَبَحوکَ ... و مِنَ الماء ...*
آقا سلام ماه محرم شروع شد
باز این چه شورش است در عالم شروع شد
با سوزِ آه آمدم ، آهِ مرا بخر
آقا سلام ... رویِ سیاه مرا بخر ....
خسته آمدم ... آلوده آمدم ... ای مظهر فضل خدا ...
____________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
.
babolharam Motiee_Shab01.mp3
1.55M
⇦🕊#قسمت_اول مناجات و توسل ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊 #قسمت_دوم مناجات و توسل ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اول باد پاییز، نوحه خوان آمد
اولِ مهر عاشقان آمد
اولین درسِ عشق : بابا آب!
کربلا تا دمشق : بابا آب!
*شاید سوال کنی چرا "کربلا تا دمشق بابا آب"آخه تا کربلا بودند صدا میزدند : آب ... آب ... وقتی از کربلا رفتند صدا میزدند : بابا ... بابا ...
ای حسین ... حسین جان ...*
مشقِ هر روزِ دفترِ دلِ ما:
الفِ قدّ و قامتِ سقّا
*ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
سقای حسین سید و سالار نیامد....
حسین جان ... حسین جان ...*
بنگر ای دل! خزانِ صحرا را
برگریزان باغِ زهرا را ...
*پس فردا همه با احترام از مرکب ها پیاده میشن ... عصر روز یازدهم همه با صورت از مرکب ها رو زمین می افتند ... آقا ... السلام علی ساکن کربلا ... دلم خیلی برات تنگ شده بود ...*
میشود دشت از غم آکنده
هر طرف غنچه ای پراکنده
که گمان میبَرد که این پاییز
بشکند پشت سَروها را نیز
*کمرمو شکستی برادر ....*
یا که این برگریزِ وحشتناک
افکند برگِ نخلها بر خاک
(قصّه ی نخل های بی سر،آه
غصّه ی لاله های پرپر، آه)۲
نخل ها، لاله ها که تشنه لبند
از کنار فرات تا اروند۲
شاعر : محمد مهدی سیار
____________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
.
babolharam Motiee_Shab01b.mp3
1.97M
⇦🕊 #قسمت_دوم مناجات و توسل ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
@babolharam.ir-Karimi Shab 1 Moharam 96-01-Segment 1.mp3
4.7M
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ استاد حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ استاد حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
ای یادگار حیدر کرار یاحسین
ای سبط پاک احمد مختار یا حسین
با پای جان به سایه ی پرچم رسیده ام
بسپر مرا به دست علمدار یا حسین
کابوس مشکلات شده زندگانیم
مشکل گشای هرچه گرفتار یاحسین
من از چه جا بمانم و نامت نیاورم
وقتی بر آید از در و دیوار یاحسین
چشمی بده که اشک بریزم به پای تو
سوزی عطا نما که زنم جار یا حسین
مردن کم است گو چه کنم من بر این عزا
شأن عقیله و سَرِ بازار یا حسین
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
با هر نشانه میشود این اُمت امتحان
ما را به فتنه ها تو نگهدار یا حسین
*
نگاهمان کردند که این حسینه را سرپناهمان کردند
خراب بودیم وبه دولت شهدا روبه راهمان کردند
درون این خیمه غلام آمده بودیم شاهمان کردند
شدیم از خودشان، نگاه تا به لباس سیاهمان کردند
به غسلی از گریه غبارروبی و پاک از گناهمان کردند
عزای مسلم را شروع نوکری این دوماهمان کردند
شکسته بال وپرش نماند یک نفر از کوفیان دور و برش
نه از هراس کسی که، کرده در به دریِ حسین در به درش
*هی کمک خواستن برا دستگیری مسلم، پیغام داد چه خبره؟ یه نفر رو می خوای بگیری هی پیغام می فرستی بیست نفر کمکی بفرست ، پنجاه تا کمکی بفرست... پیغام داد امیر تو مگه خبر نداری، فکر میکنی ما رو به جنگ یکی از بقالای کوفه فرستادی اینا بنی هاشمن ترس با اینا بیگانه است.....*
به جان خریده غم عزیز فاطمه را با تمام دردسرش
حسین در راه است کند چگونه ز دار العماره با خبرش
به فکر قافله است نه این که فکر خودش باشد و دوتا پسرش
حسین جای خودش، گرفته دلهره چون زینب است همسفرش
*
حسین جان زمان آن برسد،حسین جان خبر من به کاروان برسد
شد ه است کوفه یکی که با اسارت زینب به آب نان برسد
حسین چقد سنگ اینجاست،خدا به داد اسیری کودکان برسد
شود زمانی که برای بردن پیراهنی سنان برسد
کجاست انگشتر غنیمتی که نمانده به ساربان برسد
قرار شد با اسب جراحت تن بی سر به استخوان برسد
نگفتم از شام هنوزمانده که روضه به خیزران برسد
*امان از زخم زبان....صدا زد :مسلم چرا گریه می کنی؟ روز اول که اومدی کوفه فکر اینجاشو نمی کردی؟ برا ریاست اومدی؟ مسلم صدا زد:من اصلا برا خودم گریه نمی کنم، شما با من اینطوری رفتار کردید، وای به حال زن و بچه ی حسین...
لباش خشک بود، یه ظرف آب آوردن دادن دست مسلم اومد آبو نوش جان کنه لبهای مبارکش پاره شده بود خون میان آب ریخت، آب مضاف شد آب رو کنار گذاشت، فرمود: خدا هم انگار دوست نداره من سیراب از دنیا برم....
عین همین ماجرا کربلا شد حسین که جان عالم فدای اربابمون با عباسش تو معرکه ی جنگ متمایل شدن به سمت فرات، آقا قمر بنی هاشم عرض کرد: آقا جان! تا اینجا که اومدیم من مراقبم شما یه لبی از آب تر کنید....
همچین که ابا عبدالله دست برد زیر آب، اومد آب بنوشه تیر زدن به زیر گلوی آقا، خون تو کف دست حسین ریخت آب مضاف شد،یه مرتبه یه نانجیبی می خواست اذیت کنه حسین رو، گفتن حسین نشستی آب بنوشی؟ ببین دارن به خیمه هات حمله می کنند....حسین به خیمه تشنه برگشت...*
حسین من قرار شد سر من به کوفیان و سرتو به شامیان برسد
قرار شد سر تو زیک مسیر بیاید که سنگشان برسد
شکست دندانم هنوز مانده سر نیزه بر دهان برسد
*اومد بالا سر حسین"شب اول یه روضه ی گودال" هرچی نگاه کرد دید جای سالم تو بدن نمونده؛ نیزه رو برد بالا......چنان زد.... نیزه شکست....*
#حاج_محمود_كريمی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
@babolharam.ir- sayedrezanarimani.mp3
1.89M
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید رضا نریمانی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ سید رضا نریمانی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
خانه ای که سَر دَرِ آن جای چوب پرچم است
چارچوبش تکیه گاهِ بانویی قامت خم است
هم چو سلمان اَندرونی رفتنِ این خانه ها
رزق هرکس نیست، حرفِ مَحرم و نامحرم است
*یعنی چی؟ یعنی اینکه زیر پرچم حسین نشستی،مَحرم این خانواده هستی،هر کسی رو اینجا راه نمیدن....*
خرجیِ روضه گرفتن از جگر ها می رسد
نوکری با خونِ دل خوردن همیشه توأم است
اینکه ما نوکر شدیم از ربنایِ مادر است
مثل عیسی که عروجش از دعای مریم است
دست من که نیست، نامت گریه در می آورد
کار خورشید است اینکه روی هر گل شبنم است
*اصلاً من نمیدونم چرا هر جایی میگی: حسین!،همه گریه میکنند...روایت هم همین رو میگه،میگه:همچین که میگی: حسین! مادری تو عرش میگه: جانم...اگه حسین خودت رو میگی؟ خدا برات نگهش داره،اما اگه حسینِ منو میگی؟ کربلا بین دو نهر آب تشنه کشتنش....
شب اول خیلی مهمه،مادر دَمِ در می ایسته،به همه گریه کنای حسینش خوش آمدی میگه،اما هی به سینه میزنه میگه:" بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"*
خوب و بد را می خرند این است رسم کربلا
تلخی چای عراق و شهدِ شکر با هم است
آمد مُحرم و غمِ زهرا شروع شد
دلشوره های زینبِ کبری شروع شد
فریادِ یا بُنیَّ! از عرش خدا رسید
نوحو علی الحسین که ماه عزا رسید
*با همه ی وجودت ناله بزن بگو:حسین.....*
#سید_رضا_نریمانی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
#۱ #1
گریز دعای توسل
فراز مربوط به حضرت فاطمه ی زهرا (س)
آی مردم ! اگه امشب میخواهید در خونه ی فاطمه (س) رو بزنید ، اگه میخواهید متوسل به همسر علی (ع) بشید ،اگه میخواهید فاطمه (س) در خانه رو باز کنه وما رو قبول کنه یه پیشنهادی به شما دارم ، اگه این پیشنهاد رو انجام بدید مطمئنم حتما" فاطمه (س) توسل شما رو رد نمیکنه و حاجات شما رو امشب بر آورده میکنه ، پیشنهاد من اینه بیایید همه جمع بشیم هر چه سریعتر خودمون رو به کوچه ی بنی هاشم برسونیم میدونی چرا ؟ آخه اگه دیر حرکت کنیم وقتی برسیم در خونه ی فاطمه (س) دگه خونه ی فاطمه (س) دری نخواهد داشت آخه هیزمی که پشت درخانه ی فاطمه (س) جمع کرده اند زیاده اگه آتش بگیره و شعله ور بشه در خانه به همراه فاطمه ای که پشت در منتظر من و شماست آتش می گیرند و می سوزند حالا فهمیدید چرا می گم باید برای رفتن به در خانه ی فاطمه سریع تر از جاهای دیگر حرکت کنیم ؟ اگه دیر بجنبیم هم فاطمه (س) می سوزه هم جلوی زینب سه چهار ساله اش کتکش می زنند هم دستان علی (ع) رو می بندند. آی مردم ! چرا معطلید ؟ بخدا دیر میشه بیایید بریم ، مادرمون رو دارن آتش میزنند خجالت می کشم برم در خونه ی مادرم تا حاجت های شخصی بخوام و گدایی کنم در حالیکه مادرم داره وسط آتش صدا میزنه وامحمداه ! وا علیاه!
.