AUD-20211121-WA0019.mp3
2.26M
گره این دل عاشق جز با دستات وا نمیشه....
بین شعرام هیچ کدومش نامه به آقا نمیشه....
صورتم صفحه کاغذ
اشک من مثل مرکب
قلمش مژگون چشمام
وقت نامه نیمه ی شب
مبداش دل شکسته
مقصدش هرجا که هستش
ای خدا نامه ی عشقو
بگیرو بده به دستش
باسلام خدمت آقا
حال و روزمن حرابه
صد تا نامه میتویسم
نامه های بی جوابه
دلخوشیم اینه آقاجون
نامه هامو تو میخونی
اگه هیچ کسی ندونه
حالمو خودت میدونی😭
روزگارمون سیاهه
کارمون فقط گناهه
خیلیا ندیده مردند
چشم بعضیام به راهه
الهی العفو بحق مهدی
میدونم که با گناهام
خیلی قلبتو شکستم
اماجون هرچی مرده
آخرش پشیمون هستم
یکی بعد از یکی دیگه
جمعه ها میاد و میره
اما هر غروب جمعه
دل من برات میگیره
آقا جون نزار به لحظه
ازدر خونت جدا شم
آخرش میترسم آقا
توبیای و من نباشم
مرگز چرخش عالم
خال فاطمیته ارباب
اگه زحمتت نمیشه
منه رو ییاهو دریاب
پرغیرتی وحساس
میدونم بنام زهرا
ذوالفقارتو نگه دار
واسه انتقام زهرا
یکی بعد از یکی دیگه...
آقا جون نزار به لحظه..
الهی العفو بحق مهدی
#واحد #امام_زمان #جواد_مقدم
https://eitaa.com/emame3vom/55673
.
#امام_زمان
بیا طی کن شب لبتشنگی را
ببین تاب و تب لبتشنگی را
هزاران سال شد چشمانتظاریم
بنازم مکتب لبتشنگی را
#سیدحبیب_نظاری
.
1. بی پناه شدم.mp3
8.11M
#مناجات #امام_زمان
در #آواز_ابوعطا
#حاج_حسین_سازور
اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ،
وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ
وَ اكْحُلْ ناظِري
بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ یا اباصالح ..
حالا که بی پناه شدم یابن فاطمه
محتاجِ یک نگاه شدم یابن فاطمه
با دستِ خویش آبرویِ خویش بُرده ام
بیچارۀ گناه شدم یابن فاطمه
تا خواستم زمین بخورم با دعایِ تو
هر بار رو به راه شدم یابن فاطمه
عمرم به سر رسید ، ولی تو نیامدی
خیره به قبلگاه شدم یابن فاطمه ..
تو مجلسِ ما محاسن سفید هست الحمدالله ، جوان هست ، نو حوان هست .. یه نفسِ شما بگیره کارِ همه درست میشه ..
ای کاش همچنانِ شهدا وقت رفتنم
بینم چو قرصِ ماه شدم یابن فاطمه
هر بار وقتِ گریه به غمهای مادرت
در زمرۀ سپاه شدم یابن فاطمه
یادِ غریبیِ علی و بُغضِ در گلو
سر در میانِ چاه شدم یابن فاطمه
مادر ، میانِ کوچه صدا زد حسن بیا
محتاجِ تکیه گاه شدم یابن فاطمه
اما بدونِ کرب و بلا شعر ناقص است
دلخون شبیهِ آه شدم یابن فاطمه
با گریه بر حسین عزیزِ تو می شوم
با آنکه روسیاه شدم یابن فاطمه
هنگامِ روضه چشمِ مرا گریه باز کرد
راهیِ قتلگاه شدم یابن فاطمه
#قاسم_نعمتی
چادر سیاه فاطمه
بر خاک می خورد
تقصیر بوسه هاست
که خنجر نمی بُرد
یابن الحسن ، یابن الحسن ..
همه جا بروم به بهانۀ توست
که مگر برسم درِ خانۀ تو
همه جا دنبالِ تو می گردم
که تویی درمانِ همه دردم
یا اباصالح مددی مولا ..
https://eitaa.com/emame3vom/55676
تسبیح تربتمو_۲۰۲۲_۰۱_۱۴_۰۹_۰۹_۳۳_۲۸۸.mp3
9.33M
تسبیحتربتمومیبوسمجایضریح
بامهرکرببلامیافتمپایضریح ...
#حسین_جانم♥️
کربلایی رضا شیخی
تسبیح تربتمو می بوسم جای ضریح
بامهر کرببلا می افتم پای ضریح
دستامو حلقه زدم دور دستای ضریح
روبروی چشامه عکس زیبای ضریح
دربدرم اره تو فکر سفرم حرم تو همش میاد تو نظرم
کم نکنی سایه تو از روی سرم یه پروبالی بده سمتت بپرم
ای چاره دردای همه اسمت نفس آخرمه
هرجایی که رو کرده دلم سمت حرمه
دستامو وقتی بااشک لبریز در می کنم
انگار از آب فرات دستامو پر می کنم
اینکه با بار گناه راهم داری که بیام
می بوسم پرچمتو از تو تشکر می کنم
سینه زنم مست حسین و حسنم
این کار عشقه که کبوده بدنم
بابام می گه روزیکه دنیا اومدم
تربت کربلا گذاشت تو دهنم
ای شافع فردای همه وقف تو نفس های همه
یک عمره دخیل توشده دستای همه
***
روسینه دست می زارم واسه عرض سلام
بوی سیب حرمت پرمی شه تو نفسام
تامحرممی رسه مشکی پوش تو میشم
هرساله مادرتو پیرهن می دوزه برام
غم به توعه همیشه گریه م به توعه
سلام بعد هر نمازم به توعه
فدای تو که رحمت واسعه ای
قبولی توبه آدم به توعه
ای صاحب من نعم الامیر
تو دنیا نداری تو نظیر
دستامو ببین سمت توعه
دستامو بگیر
#_کربلایی_مهدی_نظری✍
https://eitaa.com/emame3vom/55677
كانال تخصصى هروله_۲۰۲۲_۰۱_۱۴_۱۰_۴۰_۵۶_۸۴۴.mp3
6.22M
•دوباره جمعه های بی قراری
دوباره اشک و آه و گریه زاری....
حاج مهدی رسولی
#جمعه
.
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه انتظار
دوباره جمعه های بی قراری
دوباره اشک و آه و گریه زاری
بیا که دیگه وقتشه آقا جون
قدم به چشم شیعه ها بزاری
کی گفته انتظار ینی نشستن و ناله زدن
باید که شیعه ها برات سینه شون رو سپر کنن
بیا و تکیه کن به کعبه
یکی یکی مارو صدا کن
غربت شیعه ناتمومه
برای شیعه ها دعا کن
یابن الحسن عجل لظهورک...
یه روز میای با شال سبز زهرا
یه روز میای با ذوالفقار حیدر
بیای که با دستای مهربونت
دنیارو غرق نور کنی سراسر
از سر دل داد میزنم
یابن الحسن روحی فداک
چه انتظار سختیه
متا ترانا و نراک
هیچی به غیر دیدنت نیست
تسکین این سینه پر درد
وارث بیرق الثارات
با لشکر شهیدا برگرد
یابن الحسن...عجل لظهورک...
تو که امید قلب بی کسایی
تو اخرین ذخیره خدایی
یادش بخیر شهیدامون میگفتن
سحر خیز مدینه کی میایی
بیا به خاطر کسی که
روز و شب دعات میکرد2
بخاطر مادری که
تو شعله ها صدات میکرد2
ای شفای سینه مولا
امید آخریه مادر
تو نمازت براش دعا کن
این شبا بستریه مادر
یابن الحسن...عجل لظهورک
#امام_زمان
.
.
#حاج_محمود_کریمی
#زمینه
#حضرت_ام_البنین
═══✼✼═══
داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد
ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد
علمدار رعنای من
شهید عاشورای من
دم آخر مادر تنهاست
بیا ماه زیبای من
خبر داری عزیزم از حالم
منم مثل تو بی پر بالم
ببین تنهایی منو مادر
خودت امشب بیا به دنبالم
داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد
ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد
شنیده ام تشنه جون دادی
به دریا رنگ خون دادی
شنیده ام که بعد دستات
خود روی خاک افتادی
حرم آماده ی اسارت شد
به آل فاطمه جسارت شد
همون شب مثل خیمه زینب
تموم پیکر تو غارت شد
این دلم از شراره ی خیمه می سوزه
تو شب بی ستاره ی خیمه می سوزه
داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد
ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد
هنوزم زینب حیرونه
دلش خونه خونه خونه
دم وا عباسش هر شب
دلامون می سوزونه
سکینه وقتی روضه می خونه
نشونم میده زخم های شونه
ببین مادر که بعد عباست
چی آوردن به روز این گونه
قصه ی تازیونه ها جونم و برده
به خدا که با هر نفس ماردت مرده
داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد
ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد
شنیده ام سردار لشکر
که می بردن بی تو معجر
چجوری طاقت آورده
سرت روی نیزه مادر
الهی ماردت به قربونت
به قربون نگاه پر خونت
نگاه زینبت به من میگه
که زهرا هم شده پریشونت
عمود فرق شیر من قصه کوتاهه
دیگه بی تو دلیر من کار من آهه
داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد
ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد
.👇
1_794755735.mp3
2.53M
🔖منبر کوتاه 🔖
#استاد_عالی
💠حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر با معرفت 💠
🔻احترام و ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان ایشان
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
.
#امام_زمان
#جواد_مقدم
#نوحه_سنگین
از همون روزی که دنیا اومدم تا رسیدنت دلم شور میزنه
ترسم اینه بمیرم نبینمت ، واسه دیدنت دلم شور میزنه
اضطراب بازی با جونم میکنه ، انتظار داره دیوونم میکنه
آرزومه ببینم مادرِ تو واسه نوکری نشونم میکنه
... یَا بنَ الحسن کجایی ، من آمدم گدایی ...
قلب من رو خط معکوس میزنه ، لحظه هام ثانیه هام یار نمیشن
نَه کلافی نَه طلایی تو بساط ، واسه یوسف اینا بازار نمیشن
فاصله حس من و شما شده ، فاصله رمز من و شما شده
فاصله افتاده بین من و تو ، فاصله تقدیر ما دوتا شده
الهی بشکنه پای فاصله که جوونیِ منو ازم گرفت
چقَدَر بهت بگم بسه دیگه ، چقَدَر بهت بگم دل گرفت
... یَا بنَ الحسن کجایی ، ای وای از این جدایی ...
دوس دارم پَر بکشم از این قفس ، دوس دارم جون بگیرم زیر نگات
یه نگاه مهربونت مال من ، همه ی دار و ندار من فدات
تو حضور تو منم که غایبم ، تو کلاس عشق تو جا میزنم
هی میگم یه روز منم عاشق میشم ، هی میگم دلو به دریا میزنم
آسمونم بی تو سوت و کور شده ، بی تو این زمین چقدر صبور شده
دستمو هِی روی دستم میزنم ، دل من بدجوری از تو دور شده
... یَا بنَ الحسن کجایی ، مُردم از این جدایی ...
#حضرت_مهدی
#سنگین
.👇
.
📋 مادرم فاطمه است
⬛️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
⬛️ #شب_سوم_فاطمیه_اول
⬛️ #فاطمیه "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
بهشت زیر پاشه، سرنوشت تو نگاهشه
یه مادری دارم
نجات تو دعاشه، زندگیم تو صداشه
خدایی مهربونی، مادر مادر مادر
ای عشق آسمونی، مادر مادر مادر
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
که خشمش عذابه، که دعاش مستجابه
یه مادری دارم
که عشقش حسابه، هر ثواب و عقابه
دلیلِ گریه هامی، مادر مادر مادر
امام هر امامی، مادر مادر مادر
باورم فاطمه است
باور و مادرِ رهبرم فاطمه است
اونی که غمش و میخرم فاطمه است
یه مادری دارم
بهشت زیر پاشه، سرنوشت تو نگاهشه
یه مادری دارم
نجات تو دعاشه، زندگیم تو صداشه
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
عزادارِ اونم، با امامِ زمونم
یه مادری دارم
پیِ یک بهونم، تا براش این و بخونم که
یه نوکری داری
غلامِ نگاته، نوکر بچه هاته
یه نوکری داری
غلامِ حسینه، عاشق کربلاته
ای تشنه کام بی سر، ارباب ارباب ارباب
حسین غریب مادر، ارباب ارباب ارباب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
4_5915705185472087132.mp3
16.34M
🏴
#واحد_سنگین_روضه_ای
#حضرت_ام_البنین
#طاقت_بیار_ام_البنین
🏴بند اول
طاقت بیار ام البنین
روضه بخونه زینبت
شنیده هارو دیده که
قامت کمونه زینبت
طاقت بیار ام البنین
تورو به جونه زینبت
ماجرارو بشنو فقط
تو از زبونه زینبت
ام البنین نبودی،ببینی کربلارو
ام البنین ندیدی،خزون لاله هارو
ندیدی روی نیزه،هجده سر جدارو
دیگه پسر نداری
تو تاج سر نداری
عباستو کشتن بی بی
دیگه قمر نداری
ام البنین واویلا
🏴بند دوم
طاقت بیار ام البنین
برات بگم از علقمه
گرفت سر عباستو
رو دامن اونجا فاطمه
طاقت بیار ام البنین
برات آوردم یک سپر
میخوای چی بشنوی بی بی
میگیری از حسین خبر
ام البنین نبودی،حسینو سر بریدن
با نعل تازه اسبا،رو بدنش دویدن
سر بریدشو رو،ی نیزه ها کشیدن
دیگه پسر نداری
تو نور عین نداری
حسینتو کشتن بی بی
دیگه حسین نداری
ام البنین واویلا
🏴بند سوم
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از شام بلا
بردنمون بی بی مارو
محله ی یهودیا
@emame3vom
طاقت بیار ام البنین
تا بگم از بزم شراب
نمیدونی چقدر بی بی
دادن مارو اونجا عذاب
ام البنین نبودی،بردنمون تو بازار
ام البنین ندیدی،زینب و بین اغیار
بی احترام شدم من،از بسکه دیدم آزار
اونجا سر حسینت
به زیر دست و پا بود
دور و بر ما هم بی بی
پر از نامحرما بود
ام البنین واویلا
۱۴۰۰/۱۰/۲۱
#واحد #وفات_حضرت_ام_البنین
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
https://eitaa.com/emame3vom/55686
👇
.
#سردار_دلها
در جهانی پر از این بی سر و سامانی ها
هدیه ای داد خداوند به ایرانی ها
کوهی از جنس یقین زنده به عزمی راسخ
چشمها خندق و از تیرۀ سلمانی ها
باور پاکدلان، یاور یاری طلبان
سکناتش همگی رمز مسلمانی ها
خنده اش مایۀ آرامش مردان خدا
در دل منتظرش شور خراسانی ها
همّتش مایۀ رسوا شدن دجّالان
تا هزیمت شدن لشگر سفیانی ها
برق شمشیر نگاهش به تولّای ولی
باعث رو شدن فتنۀ مروانی ها
هر کجا گرگ صفتهای جهان می رفتند
نام او پشت و پناه دل قربانی ها
نتوانند که با فتنه ببندند رهش
که بوَد کشور ما ملک سلیمانی ها
#مجتبی_تاجیک
.............
عدالت از لهیب آتش بیداد میسوزد
جهان در شعله های شوم استبداد میسوزد
در این دوران که دنیا عرصۀ بمب اتم گشته
زمین در آتش شلیک یک پهپاد میسوزد
خبر آمد سپهسالار دیگر بین مردم نیست
تمام خاک میهن از چنین رخداد میسوزد
نه تنها ملک ایران شرق عالم محشر عظماست
زمین از هُرم این تب با چنین ابعاد میسوزد
عراق و سوریه ، لبنان ، یمن ، ایران اسلامی
دل پیر و جوان و کودک و نوزاد میسوزد
دوباره اهل کوفه میزبان گشتند از این رو
تن خورشید ایران در شب بغداد میسوزد
دعای ندبه و صحن و سرای حضرت ثامن
ز داغ این خبر تا صحن گوهرشاد میسوزد
نماد عزّت ما را چنان آماج غم کردند
که بین حنجر ایرانیان فریاد میسوزد
نماز دفن و چشمانی که از غم کاسۀ خون شد
علی از سوز هجر بوذر و مقداد میسوزد
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
.
.
.
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#گریز به #روضه_حضرت_ام_البنین_علیهم_السلام
آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیامت، با این مصیبت میسوزه
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا
یه نامردی اومد جلو
صدازد... علی بیرون بیا
زهرای مرضیه حامی ولایته
اومد پشت درب خونه
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره
حیا کنند برگردند
فرمود از خدا نمیترسی نانجیب
برا چی اومدید
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
یا صاحب الزمان
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
.
*همۀ این خانواده، خانوادۀ کرامتند .. تو زیارت جامعه میخونی عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ ..
فاطمه ای که سه روز گرسنه غذای خودش رو به سائل داد ..وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ برا شما خانوادهست ..*
اما مدینه یه مادر دیگه هم که از کریمان بود، سراغ داره ....
هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سال هم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزی اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده و میگه آقا خرج سالمو بده برم...
مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن .....
..سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت.
یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ،
امشب گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
*بی بی روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت؛ چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر 2
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....
عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ......*
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین با #حضرت_عباس
#روضه_کامل
عباس
قربون زخم پَر و بالت
ای کربلایی خوش بحالت
دلاورم شیرم حلالت
➰➰➰➰➰➰
عباس
دل به قضا قدر سپردی
کاش برا اصغر آب می بردی
خوب شد یه جرعه آب نخوردی
➰➰➰➰➰➰
عباس
زینب بهت میگه برادر
به زیر چکمه های لشکر
تو خیمه شد قحطی معجر
➰➰➰➰➰➰
عباس
زینب با چشم پُر ستاره
آورد برام یه مشک پاره
بی تو همه شدن آواره
#حاج_مجتبی_صمدی_شهاب ✍
#روضه_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
#زمزمه #روضه #حضرت_ام_البنین
■عباس قربون زخم پر و بالت
■الا مادر به قربون جمالت
#الا_مادربه_قربون_جمالت
.
#حضرت_زهرا
برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها
نخواهی بست دل در زرق و برق این هیاهوها
کسی که محو سَیر آسمان شد از زمین سیر است
همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها
چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن،شیرین است
هنوز از خطبه خوانی های تو کام سخنگوها
در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود
که حک شد خط به خط بر صفحه ی تاریخ الگوها
گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد
سخاوت را به خِسَّت ها،شجاعت را به ترسوها
ستون آسمان این خانه است این خانه خشتی
که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها
همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند
درون "بیتِ" تو "تطهیر" می گردند جاروها
الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان
که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها
پس از تو روزها از بوی گل ها بی خبر بودند
شبانه می روی بعد از تو می رویند شب بوها
✔جعفر عباسی بیرجند
#نفر_اول_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#هجده_سال_نوری
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
چنان پیچیده عطر بی نظیرش در فضا، زهرا
نمی افتد دمی هم از لب باد صبا: زهرا
چه چشم انداز زیبایی است سمت مشرق عفت
به هر سو بنگری از ابتدا تا انتها زهرا
حلول شبنم رنگ است یا آغوش گلسنگ است
که گردش جمع می گردند جمع ما سوی، زهرا
انیس و مونس حیدر، مقامش سوره ی کوثر
یگانه یاس پیغبر(ص)، و کانَت طیبا زهرا
چه بذری پرورش داده است او در باغ دامانش
یکی از غنچه های اوست، مصباح الهدی زهرا
به مریم، ساره، آسیه و هاجر برتری دارد
که معصوم است از عصیان و نسیان و خطا، زهرا
مطاف جن و انس اینجاست حاجت از که می خواهی؟
بقا زهرا، دعا زهرا، دوا زهرا، شفا زهرا
اگر شویش علی، شان نزول انّما باشد
نباشد پس چرا شان نزول هل اتی، زهرا
چه کس بوده دلیل خلقت نوع بشر؟ احمد
چه کس بوده دلیل خلقت ارض و سما؟ زهرا
ملائک اینچنین گفتند روز اول خلقت:
الهی هَب لنا حیدر، الهی اتنا زهرا
به قرآن خوانده ای جنات عَدنٍ تحتِها الاَنهار؟
بهشت عدن، آن بالاست ، اما فوقها، زهرا
همه اسلام آوردند و او ذاتا مسلمان بود
تو گویی با پیمبر بوده در غار حرا، زهرا
چه اکسیری است در آموزه های چشم این بانو
که حتی فضّه اش را می کند آخر طلا، زهرا
نه تنها بیت های این چکامه، یا مصاریعش
نه هر واژه که می گوید در اینجا هر هِجا، زهرا
حرامی ها همه انگشت حسرت در دهان دارند
چو وارد می شود در روز محشر ابتدا، زهرا
اگرچه بانوی آب است و دریاها به فرمانش
ولی کرده است در افطار بر آب اکتفا، زهرا
چه زیبا گفت شاعر: هست کانون وفا، زینب
چه زیباتر اگر گوییم: کانون حیا: زهرا
اگر پرسیده بودند از درختان فدک آن روز
که در این عرصه حق با کیست؟ می گفتند: با زهرا!
اگر پرسیده بودند این سوال از کوه از دریا
جواب کل عالم بود بی چون و چرا: زهرا
بگو با تشنگان قدرت و تزویر برگردند
نخواهد کرد بیعت با شمایان مطلقا زهرا
شما که گربه ای بی دست و پا هستید، جای خود
برون آورده حق را از دهان اژدها، زهرا
همه دیدند که در جمع اشباح الّرجال شهر
قیامت کرد با آن خطبه ی غرّا به پا، زهرا
ز دنیای شما چیزی ندارد پیش خود یعنی:
به دنیای شما مردم ندارد اعتنا، زهرا
که بود آنکه رها می کرد از غم، با گلو بندش
یتیمی را فقیری را اسیری خسته را، زهرا
در آن کوچه –زبانم لال- پس تشخیص، مشکل شد
که زهرا مرتضی گردیده بود و مرتضی، زهرا
همیشه عمر گل کوتاه بوده، این قبول اما
که گفته که بماند گل به زیر دست و پا ...زهرا
چرا باید بگیرد دست بر دیوار و برخیزد
به هجده سالگی دارد چرا دستش عصا، زهرا؟
هلا همسایه ها وجدانتان راحت که در این شهر
تلافی می کند زخم زبان را با دعا، زهرا
در آن هفتاد و اندی تلخ روز ِ بعد پیغمبر
نشد روزی که باشد خالی از اشک و بُکا، زهرا
هزاران داغ دیده است و نیاورده بر ابرو خم
شده مصداق ناب البلاء لِلولا، زهرا
خودش می دید و حاضر بود وقتی در کنار شط
حسین تشنه اش را سربریدند از قفا، زهرا
ببین تازه است داغ فاطمه از آن وجودی که
عزادارش تمام عالم و صاحب عزا، زهرا
خودش دراین مصائب بوده و دیده است بی تردید
سر پاک عزیزش را به روی نیزه ها...زهرا
گذشته قرن ها اما ببین تازه است داغ او
قیامت می کند شب های جمعه کربلا، زهرا...
و نام فاطمه زنده است آنجایی که می بینیم
جوانی بسته بر بر پیشانی اش سربند یا زهرا
"شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل"
که می¬گیرد در این سمت بلا دست مرا؟ زهرا
✔عباس احمدی از قم
#نفر_دوم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#حضرت_زهرا
صعودت بود، هجده سال نوری در زمین بودن
عروج عرش یعنی با امیرالمومنین بودن
غبار رد پایت آسمان را نقشهی راه است
نخی از چادرت میگوید از حبلالمتین بودن
بگو از خاطرات قدسیات؛ از دفتر لولاک
بگو از سالهای با خدایت همنشین بودن
بگو از راز زهرا بودنت؛ از زینتاللهی
بگو یعنی رکاب آفرینش را نگین بودن
نمیفهمیم حتی معنی پایینترینها را
چگونه شان تو میگوید از بالاترین بودن
هوای همنشینت هر دم از فردوس میگوید
گل سجادهات از راز فردوسآفرین بودن
که میگوید پس از ختم رسل وحی از زمین پر زد
بگو از روزها همصحبت روحالامین بودن
بخند ای دلخوشیهای علی آیات لبخندت
نمیآید به نور چهرهات اندوهگین بودن
خروش رودِ اشکت راه اقیانوس را حفظ است
شکایت میکند از پشت سد آستین بودن
قنوت خستهات عجل وفاتی میبرد بالا
گریزان است مرغ عرش از روی زمین بودن
✔رضا قاسمی از تهران
#نفر_سوم_شعر_منتخب_هیئت_داوران
#هجده_سال_نوری
#نهمین_کنگره_ملی_شعر_فاطمی
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
.