eitaa logo
امام حسین ع
19.3هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم از غیرِ شما میلِ جدایی دارد پر و بالی بدهی شوقِ رهایی دارد لحظه ای رُخ بِنَما در عوضش جان بستان عالَمِ عشق عجب حال و هوایی دارد دلِ سنگ از هنرِ عشق ترک خوردُ شکست بشکند دل بِخدا سوزِ صدایی دارد سرِ کوی تو گدا هر که شد ،آقایی کرد هر که شد بی سر و پایت سر و پایی دارد روزِ محشر همه ی مُدّعیان میبینند که غلامِ درِ این خانه چه جایی دارد دست بر سر مکن اینقدر مرا با مَرهَم طالبِ زخم چه حاجت به دوایی دارد اجلم را نرساند گنهم دل با تو وعده ی یک سفرِ کربُ بلایی دارد خوش بِحالِ دلِ زوّارِ شما آقاجان صحنِ بین الحرمینت چه صفایی دارد اشک روزی بشود ،هر قدمش با مهدی روضه ی دست و عَلَم شور و نوایی دارد سرِ از کاسه شکسته شده دیگر حالا... باقی اش بر نوکِ این نیزه چه جایی دارد؟! آنطرف جسم به همراهِ زِرِه غارت شد اینطرف خواهرش انگار دعایی دارد... ای خدا بر گِرهِ معجرِ من رحمی کن فتنه ی غارت خیمه بی حیایی دارد ! خوب شد نیزه نیاورد تحمّل سر را تا نبیند ز سرِ نی سرِ بی معجر را حبیب نیازی .
یاحسین ✅"بي سر و سامان توأم يا حسين" ✅"دســت به دامان تــوأم يا حسين" ✅امر بفـرما كه فــدايت شـَـوَم ✅گـوش به فرمان تــوأم يا حسين ✅گَـردِ رَهـَم ، زُلـف گِـرِه كرده ي ✅قــالـيِ ايــوانِ تــوأم يا حسين ✅مَـردم چشمان تو خود شاهـدند ✅كُـشته ي مژگان توأم يا حسين ✅پــيروِ دين احــدي نيســتم ✅چونكه مُـسلمان توأم يا حسين ✅من نه همين چند صباح ، از قديم ✅سـائــلِ احــسانِ تـوأم يا حسين ✅بنده ي ناشُـكر خدايم ، ولي ✅شُـــكر كه گـريان توأم يا حسين ✅بهترين از اين كار ندارم سُراغ ✅تعــزيه گـردان تـوأم يا حسين ✅واسطه ي بخشش من ميشوي؟ ✅حُـــرّ پشيـمان تـــوأم يا حسين ✅آبـرو و عـزّتم از خواري است ✅خـــارِ بيـــابان تــــوأم يا حسين ✅سيـنه زني سـينهْ كبــودِ از غـمِ ✅سـينه ي سوزان توأم يا حسين ✅در غم آشـفــتگيِ گيــسويت ✅مويْ پريشان توأم يا حسين ✅سوخـته ي داغِ دلِ زينب و--- ✅شـــام غريبــان تــوأم يا حـسين ✅تشنه ي يك جمله به تأييدِ شعر ✅از لــب عطـشـان توأم يا حسين محمد قاسمی
. مناجات عرفه کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات موسیِ من تو به دنبال کدامین خضری؟ گوشۀ چشم تو ابری‌ست پر از آب حیات خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز که دلی دارند بشکسته‌تر از پیرِ هرات دردشان دردی‌ست از درد ابوالفضلِ علی تشنه‌لب با تن پر زخم، لب شط فرات نیست جز از جگر خونی‌شان این همه گل نیست جز از نفس زخمی‌شان این برکات یا حسین‌بن‌علی! عشق دعای عرفه است عشق آن عشق که بیرون بَرَدم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات به منا رفتی و قنداقۀ توحید به دست تا بری باشی از ملعبۀ لات و منات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم وصلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا! آجرک الله بزرگا مردا! نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود؟ جان ناقابل من چیست که گویم به فدات؟ تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل‌الرحمه همین جاست، همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
امام زمان(عج)مناجات روز عرفه   ای دعای حسین در عرفات هم صدای حسین در عرفات لابه لای دعا تو را می خواند... آشنای حسین! در عرفات عرفات تو دیدنی باشد مبتلای حسین در عرفات ندبه های ظهور می خوانی پابه پای حسین در عرفات آن دعا را همیشه می خوانی با نوای حسین در عرفات می کنم زمزمه اباصالح حاجی فاطمه اباصالح ای شعاع حسین در عرفات انتظار حسین در عرفات خیمۀ تو بهشت آن صحرا ای بهار حسین در عرفات تو بیا تا که عالمی بیند اقتدار حسین در عرفات حاجیان میهمان تو هستند سفره دار حسین در عرفات دل دریائی ات همیشه بود بیقرار حسین در عرفات بین مهدش تو را صدا می زد شیرخوار حسین در عرفات جان آن کودک گلو پاره برغم فاطمه نما چاره   مجتبی روشن روان
امام حسین(ع)-مناجات روز عرفه   به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی "ساحل امن من و کشتی نجاتم" باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری تشنه ام؛تشنه ی لبهای عطش ناک فراتم باید احرام ببندم به طواف حرم تو من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم باز گریان تماشای قتیل العبراتم سید علیرضا شریفی
.  💚روضه گریز دعای عرفه💚 دعاى عرفه، چند بار در فرازهاى مختلفى مىگوييم: بحق هذه العشيّه... به حق امشب... به حق امشب... . مگر امشب چه خبر است ؟ در شب عید قربان چه خصوصيتى است که مدام  خدا را به حق امشب قسم می دهیم؟ امشب شب مهمی است؛ شب عید قربان. شب عاشوراى اسماعيل و فردا اسماعیل  راهی قربانگاه است امام حسين(ع) ارتباط خاصى با شب عيد قربان دارد چرا که او هم قربانى دارد:  بهر قربانى على اصغر آورده   عبداللَّه و قاسم و اكبر آورده    الهى بهر قربانى به درگاهت سر آوردم                نه تنها سر برايت بلكه از سر بهتر آوردم  پى ابقاء قد قامت به ظهر روز عاشورا                  براى گفتن اللَّه اكبر، اكبر آوردم  على را در غدير خم نبى بگرفت روى دست          ولى من روى دست خود على اصغر آوردم  على انگشتر خود را به سائل داد امّا من             براى ساربان انگشت با انگشتر آوردم  براى آن كه قرآنت نگردد پايمال خصم                    براى سم مركبها خدايا پيكر آوردم  براى آن كه همدردى كنم با مادرم زهرا                براى خوردن سيلى سه ساله دختر آوردم  اگر با كشتن من دين تو جاويد مىگردد                 براى خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم  به پاس حرمت بوسيدن لبهاى پيغمبر                  لبانى تشنه يا رب بهر چوب خيزر آوآوردم منبع: گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست، ص27 و 29 برچسب‌ها: گریزهای مداحی, متن روضه, مقتل, دعای روضه امام حسن, ع
حضرت مسلم، علیه السلام علیه السلام ▪️▪️▪️▪️▪️ کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا پسرانم به فدای پسران تو شوند حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا ترس دارم که بیایی و ببیند زینب ته گودال سر نعش تو دعواست نیا گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا سر من را که بریدند و به میخی بستند فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا لااقل دختر خود را تو به همراه نیار کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر حرمله همسفر زینب کبراست نیا «دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود» نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا محمدعلی قاسمی
# روضه امام زمان(عج),روضه مرحوم کافی,(چون که شود روز جمعه دل نگرانیم ) ۲۳۶۰۱ ۱۱۸ چون که شود روز جمعه دل نگرانیم منتظر مقدم امام زمانیم جمع شویم و دعای ندبه بخوانیم تا که شود آشکار آن شه خوبان ما هم یعقوب وار دیده به راهت منتظر دیدن جمال چو ماهت این غم و افسردگی و رنج و نقاهت گشته پدید از فراقت ای تابان ای شب هجران مگر که بی سحر هستی نوبه ما کی شود به ما برسی نسبت مه دادنم به شه غلط هستی ما کجا و جمال یوسف دوران شمس و قمر شعله ای زمشعل رویش ظلمت امکان سواد طرَه مویش یوسف کنعان گلی زگلشن رویش شاه حجازی بود نه برده کنعان کافی مسکین زبهر دیدن رویت گشته چو مجنون اسیر بر سر کویت تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت جام وصالت رسان به کام گدایان آقا من که چیزی دیگر از تو نمی خواهم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمت . مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . آقا جان ! من که دارم برات میمیرم پسر فاطمه ! موهای سرو صورتم سفید شده است . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه (ع) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت زهرا (ع) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان .آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی . آنقدر فریاد می زنم تا جوابم بدهی . آنقدر در خانه ات را می زنم تا در به رویم باز کنی . به خدا قسم مردم را در خانه ات میشورانم . در هر روستایی که منبر بروم می گویی: برویم در خانه ی امام زمان (ع) در هر شهری که منبر بروم می گوییم : برویم در خانه مهدی فاطمه (ع) به هر کس که برسم می گویم : بی خود نشسته اید ، بلند شوید برویم در خانه اش را بزینم . آقا جان! آخه ما که غیر از تو کسی را نداریم . ما که غیر از تو پناهی نداریم . حجة بن الحسن ! دشمنهایت زیاد شده اند . پسر فاطمه ! دوستانت را محاصره کرده اند. این چهار تا شیعه هایت غریب شده اند. شیعه هایت بی کس شده اند . شیعه هایت بی یاور شده اند . هر کس از راه میرسد به ما تو سری میزند. یا الله! هر کس از راه میرسد به سرمان میزند. آری کسی که صاحبش بالای سرش نباشد، اذیتش می کنند. بگویم در این صبح جمعه یا نه ؟ ای خدا! بگوییم ؟ کار به جایی رسیده که به ما میگویند: اگر شما آقا داشتید می آمد . خدایا! دیگر قدر سرزنش بشنوم؟ چقدر شماتت بشنوم؟ خدایا! کی میشود پرده را کنار بزنی و پسر فاطمه بیرون بیاید؟ کی میشود آقا ظهور کند و من هم سرم را بلند کنم و بگویم: دیدید آقایم آمد. سینه ام را سپر کنم و بگویم: دیدید اربابم آمد . خدایا! اذان صبح شد و آقا نیامد. نماز صبحمان را خوانده ایم، آقا نیامد. مگر میخواهد این جمعه هم نیاید؟ شاه ! زفقیران روی مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی آی گرفتارها! آی متبلاها!مگر شیعه نباشید! اگر شیعه هستید و عقیده به امام زمان (ع) دارید، اگر پایبند به حجة بن الحسن (عج) هستید بگویید: یابن الحسن! یابن الحسن!.... آقا جان یک عده صبح جمعه دست زن و بچه هایشان را گرفته اند و کنار دریاها رفته اند. دنبال هرزگی و بی بند باری رفته اند. یک عده آدم خوش عقیده هم در این هوای گرم بلند شده اند و به مهدیه ات آمده اند، اگر به تو عقیده نداشتند صدایت نمی زدند. اگر به تو معتقد نبودند به خانه ات نمی آمدند. به جان مادرت فاطمه (س) دوستت داریم. به خدا قسم به تو علاقه داریم. به تو پایبندیم. آقا جان! نمی شود ما تو را بخواهیم ولی تو ما را نمی خواهی. نمی شود من صدایت بزنم و تو اعتنایم نکنی. آنقدر صبح جمعه به دوستان و برادرانم می گویم صدایت بزنند، به مادرها می گویم ناله کنند تا هر کجای این عالم هستی صبح جمعه ای، سری به مهدیه ات بزنی و ببینی این مهمانهایت چه می گویند؟ چه کار دارند؟ چه می خواهند؟ یا بن الحسن! یابن الحسن!.... ای مریض دارها! آی مریضها! کسی را صدا بزنید که اسمش شفاست. همه صدایش بزنید: یابن الحسن! یابن الحسن!...
ذکر توسل در دعای ندبه  برای امام زمان(عج) جمعه‌ها ندبه کنان ندبه ز سر میگیرم با توسل به پر شال تو پر میگیرم خیمه‌ات را بکجا جمعه سراپا کردی من ز باد سحری از تو خبر میگیرم من دعاگوی توهستم که‌خدا یارت‌باد تا ز چشمان تو من اذن سفر میگیرم چشمهایت شده گلگون ز غم کرببلا من‌ازاین‌گریه‌ی هرجمعه ثمرمیگیرم گریه بر مشک و علم گریه به حال سقا من از این روضه جانسوز اثر میگیرم با دعا بهر فرج زندگیم بیمه شد من زآه سحری‌خون زجگر میگیرم گریزشماره هفده ،دعای ندبه  فبلغه منا تحیة و سلاما. خدایا ! همین الان در این صبح جمعه ، سلام و تحیت ما رو در پاکتی از نور توسط ملائک خودت به دست مهدی (ع) برسان ! سلام ما رو به آقامون برسون! آی ملائک به آقامون بگید که   دلتنگش هستیم ، بگید که دلمون براش یه ذره شده ، بگید که فلانی التماس دعا داره ! آی مردم  ! آی ندبه خونها سلامتون به امام زمان (ع) دائمی باشه ! هر روز صبح که از خواب بیدار میشید اول روز به آقا سلام کنید ! روزتون رو با سلام دادن به ارباب شروع کنید !                                                                                                                                       بخدا این سلام ها جواب داره یه روز به دردت میخوره ، اگه روزی آقا ظهور کرد و ما نبودیم ، خدا ملک خودشو میفرسته بالای سرمون میگه فلانی ! بلند شو از قبر بیرون بیا ! آقات ظهور کرده ، مگه نمیخواستی در رکابش باشی ؟ مگه نمیخواستی براش سربازی کنی ؟ مگه انتظارشو نمی کشیدی ؟ مگه همیشه صداش نمیزدی ؟ مگه هرهفته صبح جمعه نمی اومدی برای غریبی آقات گریه میکردی ؟ حالا بلند شو بیا ! آقا منتظرته ! به به چقدر قشنگه آدمو از قبر بیرون بکشند تا برای امام زمانش سربازی کنه ! اینجاست که حضوری خدمت آقا میرسیم سلام میدیم و کفن پوش حاضریم جانمونو براش نثار کنیم .
❤ جمعه به جمعه چشم من منـتـظر نگاهِ تو کی دل خـسـته ام شـود مــعتکف پناهِ تو زمـزمه ی لبان من این طلب است از خدا کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو.. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
babollharam mirzamohamadi.mp3
1.2M
💠 مناجات با عجل الله تعالی فرجه الشریف عرفه 94 🎤🎤 حجت الاسلام میرزامحمدی
🍂🍂🍂🍂🍂 دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی  عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی  همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من  فـراز بام‌هــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی  سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله  تنـم در کوچه‌هــا گردیـده گـرم راه‌پیمایـی  به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم  نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی  رسیـده ضربه‌هــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم  بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی  از آن ترسم که چـون‌آیـی نبینم ماه رویت را  ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی  اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما  تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی  تمـام شب کنـار کوچه‌هـا تنهـا تو را دیدم  خـدا دانـد نکـردم لحظـه‌ای احساس تنهایی  بیـا نامـردی و پستـی اهـل کوفــه را بنگـر  که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی  سزد «میثم» به یاد کام عطشان و لب خشکم  کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی  استاد حاج غلامرضا سازگار .
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی عابر دل‌خسته جز تنهائی‌اش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت می‌چکید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کمتر به پیشانی او پا می‌زدند نسبتی نزدیک اگر با حضرت حیدر نداشت روی گلگون و لبی پر خون و چشمانی کبود سرنوشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت دخترش با دیدن بازارهای کوفه گفت خوب شد بابای من در دست انگشتر نداشت 🔸شاعر: ______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
ای ماهِ شبِ دیده ی بیدار کجایی دارم ز فراقت دل خونبار کجایی می گریم و می سوزم و می نالم ازین هجر ای غمزده را سید و سالار کجایی محروم منم من که ندیدم رخ ماهت ای روشنی راه شب تار کجایی گفتم عرفات است و به وصلت برسم من افسوس میسر نشد این کار ، کجایی افسوس نشد هم نفس چشم تو گردم ای چشم تو از عاطفه سرشار کجایی مگذار که نادیده رخت  بگذرم اینجا بگذار ببینم رخت ای یار کجایی در این شب آدینه دلم آینه دار است تا آن که ببیند ز تو رخسار کجایی رنجورترین عاشقم اما شود ای دوست وصل تو طبیب دل بیمار کجایی با اشک تو می رفت دلم جانب کوفه تا با تو کند گریه ی بسیار ، کجایی ریزد ز رخ حضرت مسلم غم و غربت آنجا که زده تکیه به دیوار ، کجایی افتاد تن غرقه بخونش بروی خاک بردند سرش را به سر دار  کجایی “یاسر” ز  پی ات  آمده تا نور بگیرد ای روی تو آیینه ی گلزار کجایی منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام از شبستان دو ابروی کمانش برسد لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هم آمده باشی و اذانش برسد یعقوب نداری که به این هجر بسوزد حق داری که از غیبت خود باز نگردی ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست با کلبه ی احزان خودت باز چه کردی میخواهم از این هجر بگویم ،نفسی نیست اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟ ای حضرت خورشید که در پرده ی ابری تا کی به شب تیره تو در فکر نبردی چشمی به نبودت نرسیدست ، که تر نیست کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟ ای درد که عمریست به زندان زمینی ای داغ قدیمی ، تو چرا تازه نگردی؟ امسال گذشت و به تماشا نرسیدیم صد حیف ، زمستان سپری شد به چه سردی ای چاه نشینی که به کنعان نرسیدی از گرگ صفت ها تو چرا شکوه نکردی؟ ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن باید عریضه ای نویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن رسیده ام به چه جایی… کسی چه می داند رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند میان مایی و با ما غریبه ای… افسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند تمام روز و شبت را همیشه تنهایی «اسیر ثانیه هایی» کسی چه می داند برای مردم شهری که با تو بد کردند چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند تو خود برای ظهورت مصمّمی اما نمی شود که بیایی کسی چه می داند کسی اگرچه نداند خدا که می داند فقط معطل مایی کسی چه می داند اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست… تو جمعه جمعه می آیی کسی چه
⇦• روضه و توسل به دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج حسین سازور✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• *شبِ زینب و شبِ عقیله ی بنی هاشم ‌.. شبِ اوج زینبِ .. شبِ دوطفلانِ زینبِ .. یادِ همه ی مادرانِ شهدا بخیر .. خیلی قدرِ مادراتونُ بدونید ، اگه میخواید لذتِ اشکِ بر ابی عبدالله رو خدا بهتون بچشونه ، بعد از هر روضه دستِ مادرتونُ ببوسید* از ازل خورشید انور زینب است حافظ الله اکبر زینب است پیکر اسلام‌ را سر زینب است حیدر کرّار دیگر زینب است بعد زهرا روحِ کوثر زینب است پیش پایش آسمان خم می شود مرجع تقلیدِ مریم می شود کعبه ی غم های عالم‌ می شود آیت الله معظم می شود محشرِ صحرای محشر زینب است یک‌ زن اما لشگری را صف شکن یک‌ تنه بابُ المرادِ پنج تن تکیه بر این شانه ها دارد حسن ذوالفقاری دارد از جنسِ سخن منبری ها ! جان‌ِ منبر زینب است از امام‌ خود حمایت می کند از گنهکاران شفاعت می کند گاه در میدان قیامت‌ می کند گاه در خیمه عبادت‌ می کند مادری از جنس‌ خواهر زینب است در خطرها بال و پر را می دهد می رود خونِ جگر را می دهد موقع پیکار سر را می دهد پایِ عشقش دو پسر را می دهد فانیِ عشقِ برادر زینب است ای غریبِ کربلا جانم فدات نه پسر ! دو نوکر آوردم برات این دو تا خاک‌ اند خاکِ زیر پات سهم‌ من‌ را هم‌ بده از کربلات بین‌ِ خیمه زار و مضطر زینب است مادری وقتی که دارد دو پسر با خودش هم‌ تیغ دارد هم‌ سپر امنیت دارد به هنگام خطر کی‌ می افتد بر‌ زمین بین گذر روضه خوان‌ِ داغ مادر زینب است این دو تا هستند ؛ شأن من به جاست حرمتم ضربُ المثل در کربلاست دور از من چشم های بی حیاست چادرِ زینب کجا در زیر پاست ؟! در حفاظ دو دلاور زینب است هر دو تا سیراب از یک باده اند این دو آقا زاده حیدر زاده اند تا ابد بر عشق تو دل داده اند اذن میدان را بده آماده اند نه نگو ! امید آخر زینب است تو نرو گودال ! این ها می روند هر دو با سربندِ زهرا‌ می روند زیر شمشیر و سنان ها می روند جان‌ِ من‌ غصه نخور تا می روند غصه دارِ دیده ی تر زینب است بهتر این که وقت غارت نیستند *رسید خدمت امام مجتبی عرضه داشت آقا چرا انقدر زود موهای سر و صورتتون سفید شده ؟! .. حضرت یه تاملی کرد ، فرمود ما اهل بیت زود پیر میشیم .. (آره والا چی بگه والا ؟!!) بگه اگه جلو چشمات مادرت رو زمین افتاد بود ، تو جوون میموندی ؟! .. اونم مادری مثل مادرِ من .. مادر من که حوریه بوده .. آی مردم ، حوریه وقتی برگِ گل رو صورتش می افته ، از لطافت صورت حوریه جا می افته .. نامرد تو کوچه جلو چشم من چنان به مادرم سیلی زد ... حسین جان ؛ نکنه میخوای بچه های من شاهد باشن ، اون ساعتی که من میام تو گودی قتله گاه .. راوی میگه دیدم خودشُ انداخت رو بدنِ حسین .. هیشکی دیگه باقی نمانده بود .. دو سه تا دختر بچه با زینب آمده بودند ، جنگ تا غروب طول کشیده بود ، همه گفتند این خانم مزاحم ماست .. ملا قادر راوندی مقتل نویسه ، میگه انقدر با لگد زینبُ زدن .. بی بی رو از گودال انداختن بیرون .. خوب شد بچه هات ندیدن خانم ...* بهتر این که وقت غارت نیستند می روم‌ وقتی‌ اسارت نیستند می خورم سیلیِ غربت نیستند وقت‌ تقسیم غنیمت نیستند موقعی که بین لشگر زینب است شاعر : سید پوریا هاشمی *بچه ها اومدند مقابل ابی عبدالله حضرت یه نگاه کرد به سرو پاشون یه دفعه حسین گریه کرد .. فرمود: برگردین پیش مادرتون . اومدن مقابلِ مادر هی پا به زمین میکوبیدند .. مادر چه عیبی در ما دیده حسین .. تو سفارش کن .. کفن به تنشون کرد .. خودش براشون شمشیر حمایل کرد .. گفت یه رمزی بهتون میگم ، یه قسمی .. اگر رفتید خواست برتون گردونه ، بگید مادرمون گفته به حق مادرت .. اذن گرفتند رفتند "نحن ابنا الزینب" گفتند جنگ کردند ، این دو تا آقازاده رو سنگ باران و تیر باران ، بدن هاشون افتاد .. اما زینب بیرون نیامد .. بچه ها رو تو خیمه ی دار الحرب آوردن .. گذشت قافله اومد مدینه ، عبدالله صدا کرد خانم چرا نرفتی استقبالشون ؟! صدا زد عبدالله از گوشه ی خیمه نگاه میکردم .. دیدم با یه خجالتی بچه هارو داره میاره ...* ای حسین .... ________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
   ....دعای عرفه را رها کنیم و بگذریم.امروز بیایید فقط به امام حسین(ع) نگاه کنیم و فقط محو جمال او باشیم.به مناجات کردن او نگاه کنیم و لذت ببریم؛ مثل وقتی که زیارت ال یاسین را میخوانیم و سلام به ارکان نماز امام زمان(عج) میدهیم و ومیگوییم:(السلام و علیک حین تصلی و تقنت السلام و علیک حین ترکع و تسجد...)امروز هم به ارکان مناجات او خیره شویم و سلام دهیم سلام به ان دندان قشنگ حسین(ع) چقدر زیبا دعا می خوانی و مناجات میکنی ! چقدر زیبا با خدا حرف میزنی!...نمی دانم ان نامرد چطور دلش امد با چوب خیزران به این لب و دندان بکوبد؟لب و دندانی که تلاوت قران میکند بوسیدنی است،یزید ! چطور به این لب و دندان اهانت میکنی؟ ظالما بر قلب من اذر مزن چوب کین بر این لب انور مزن گرزنی پنهان بزن ای بی حیا  پیش چشم نازنین دختر مزن رحم کن بر حال زار مادرش بر دل زهرا دگر نشتر مزن بوسه کرده فاطمه بر این لبان اتش کین بر لب مادر مزن شرم کن از روی جدش مصطفی اتش اندر قلب پیغمبر مزن باب زارش کرده بوسه این لبان  اتش کین بر دل حیدر مزن   منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید  ادامه مطلب... موضوعات مرتبط : گریزهای مداحی ادعیه و زیارات , روضه های امام حسین علیه السلام
یادش بخیر عطر خوشِ باغ سیب ها  یادش بخیر شهرِ رسولِ نجیب ها  دلتنگِ چشمهایِ قشنگِ توأم حسین  بستم دخیلِ اشک به أمن یُجیب ها  کمتر کسی دلش ز غمت شور می زند  در کوفه اندک اند شبیه حبیب ها  فتوا به قتل و غارتِ آل نبی دهند  بالای منبر پدر تو ، خطیب ها  مثل علی محاسنم از خون خضاب شد  در کوفه شُهره ایم به شیب الخضیب ها  قتلم بهانه ای شده تا متحد شوند  گودال می کَنَند برایم رقیب ها  کار از هجوم نیزه و شمشیر هم گذشت  با سنگ می زنند مرا نانجیب ها  با کشتنم به تجربه هاشان اضافه شد  برگرد سویِ مکه امام غریب ها 🔹🔹 .
. شب شده و توی کوچه آوارم ، وای ولی با این همه غم تورو دارم ، وای نیا کوفه عوض بکن مسیرت رو ، وای ببین کشیده شده به کجا کارم ، وای اینجا تنها مسلمه که بی تو دلتنگه یا حسین توی دست بیعتشون نیزه و سنگه یا حسین ... یا حبیبی کوفه میا ، یا حبیبی کوفه میا ... بویی نبُرده از خدا و دین کوفی ، وای آقای من نشسته تو کمین کوفی ، وای تنها یه پیرزنه که وفاداره ، وای امان از کوفه و امان از این کوفی ، وای برا ساقی نقشه دارن ، برا ساغر نقشه دارن برا شیش ماهه و برا علی اکبر نقشه دارن ... یا حبیبی کوفه میا ، یا حبیبی کوفه میا ... به هیچ جایی نمیرسه صدای من ، وای روضه ها شروع شد با روضه های من ، وای بشنو سلام آخرمو از اینجا ، وای دارالإماره شد دارالعزای من ، وای شده تنهاییِ من از خبرای تازه ی شهر خواهی دید آقا سرمو به سر دروازه ی شهر ... یا حبیبی کوفه میا ، یا حبیبی کوفه میا ... هر موقعی که روضه هاشو میبینم ، وای انگاری که کرب و بلاشو میبینم ، وای وعدشو به دلم دادم که امسالم ، وای محرم و حال و هواشو میبینم ، وای دوباره آواره بشو ، دلتو دلداده بکن محرم اومد سینه زن خودتو آماده کن ... سیدی مولا یا حسین ، سیدی مولا یا حسین ... لب به ثنای تو وا میکنم آقا ، حسین تو روضه دلو شیدا میکنم آقا ، حسین یه لحظه اگه تو رها کنی من رو نمیدونم چه سرنوشتی پیدا میکنم آقا ، حسین خودمو مرضیه دل حضرت زهرا میکنم هر زمانی که به شما توسل پیدا میکنم ... سیدی مولا یا حسین ، سیدی مولا یا حسین ...
🌻🍃🌻🍃 🍃🌻🍃 🌻🍃 🍃 💧همه جا، محضر امام زمان عج💧 ❤️آیت الله بهجت ره درباره راه رسیدن به محضر فرمود: 🔰مومن باید خود را در همه حال در محضر آن حضرت ببیند‌. تو‌‌جه داشته باشید که هر کاری که می کنید ، در محضر اوست. او حتی از خیال شما آگاه است ؛ ☑️حتی افرادی مانند سید مرتضی کشمیری (درون) افراد را فهمیده اند ؛ چه رسد به امام عصر علیه السلام 📚 منبع : کشکول_موعود ،کلام حکیمانه ،صفحه ۱۲۴ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ 🍃 پی نوشت: اما متاسفانه، بد فهمی برخی به آنجا رسیده که میگوید: در منزل نیز با چادر باش چرا که امام زمان تورا می بیند و ناظرت است!! لیکن نمیداند که در محضر امام زمان بودن یعنی عمل به اوامر و نواهی قرآن و عترت، نه روگرفتن از امام زمان عج...! 🍃🌻🍃
. آقا بیا تا زیر پایت جا بگیرم شاید کنار مقدمت مأوی بگیرم من نذر کردم تا ظهور چشمهایت شب های جمعه تا سحر احیا بگیرم بی نام تو یک واژه ی بیهوده هستم وقتی که یادت می کنم معنا بگیرم من حاجت چندین و چند ساله ام را آنقدر می گریم به پایت تا بگیرم باید همین امروز بگیرم حاجتم را شاید نبودم یا نشد فردا بگیرم من کربلا می خواهم از دست تو آقا آنقدر می گریم که تا امضا بگیرم تا اینکه امروز دست هایم را بگیری ناچارم آقا روضه ی سقا بگیرم
تقدیر نما پر بزنم سوی حسین مستانه بگردم به سر کوی حسین افتاده به دل باز هوای حرمش آید به مشام جان و دل بوی حسین غرق است دلم به رحمت واسعه اش جانم به فدای طلعت و روی حسین در سر هوس موکب و چایش دارم من پای پیاده بروم سوی حسین من در هوس بهشت، نوکر نشدم جنت به فدای تاری از موی حسین جنت به چه کار تا که دلبر دلرم؟ عشق است جمال ماه و دلجوی حسین من ره بلدم ، صراط حق را دارم باشد به خدا صراط، ابروی حسین میلی به نگاه این و آن نیست مرا عشق است همان نگاه دلجوی حسین این منسب نوکری ز مادر دارم زهراست هوادار مدد جوی حسین نوکر ز شهش جدا شود می میرد نوکر شده دیوانه ی نیکوی حسین بیمار منم ، جنون بی حد دارم درمان شود این حال به داروی حسین عشق است مرا چنین به محشر خوانند (عبد)حسن و کلب سر کوی حسین /عبدِ کریم/ .
. ای یوسف زهرا نظری بر ما کن مرده دل من بیا مرا احیا کن جا مانده ی بزم شب قدرم آقا ... حالا تو بیا و نامه ام امضا کن ---------- وقتی که به باغ آرزویت آیی در جمعِ اسیرِ جست و جویت آیی گفتی که سراسیمه عزیز زهرا در مجلس روضه ی عمویت آیی ---------- روز عرفه اوج مناجات آمد هنگام دعا و عرض حاجات آمد ذکر همه عاشقان اباصالح شد با وجه خدا وقت ملاقات آمد -----------
متن شعر روز عرفه"سرافکنده" -(گناه کار ترین بنده ی توام یا رب) گناه کار ترین بنده ی توام یا رب به جان فاطمه شرمنده ی توام یا رب ببین به پا شده بتخانه در دلم اما هنوز مدعی ام بنده ی توام یارب تمام عمر مرا سربلند کردی و من تمام عمر سرافکنده ی توام یارب گناه خیمه ی غم در دلم زده اما هنوز منتظر خنده ی توام یارب به روسیاهی من بیشتر اضافه شده که بین خلق نماینده ی توام یارب اگر نظر کنی از لطف رام خواهم شد منی که عبد گریزنده ی توام یا رب گناهکار ترین بنده ام ولی دلخوش به دست رحمت بخشنده ی توام یارب خدا، تو را به خدا می دهم قسم، العفو! به حق آل عبا می دهم قسم، العفو! نگاه ما به تو از هر کجا زیادتر است چرا که عفو تو از جرم ما زیاد تر است به ناامیدی از این در نرفتم و دیدم که خواجه گفت امید عطا زیاد تر است تمام عمر اگر سوختم در آتش خوف ولی به حکم محبت رجا زیاد تر است منی که در پی آسایشم، نمی فهم که در مسیر تقرب بلا زیاد تر است اگرچه در عرفاتند حاجیان اما نگاه تو طرف کربلا زیاد تر است گریز روضه دوباره رسیده تا گودال چرا که در دل آن روضه ها زیاد تر است سر حسین اگر از جلو بریده نشد غم بریدن آن از قفا زیاد تر است شاعر:
علیه السلام باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچ کس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گل ها توان خار دارند ؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند ؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند ، اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد 🔹🔹 .