.
🔸مراسم پر فیض قرائت #دعای_عرفه
📆 زمان:
👈 سه شنبه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۰
🔷 با مداحی:
👈 کربلایی سید رضا نریمانی
____
🔊 بخش اول #مناجات | یارب خجالتم را قبل از بیان خریدی
🔊 بخش دوم قسمت اول #دعای_عرفه
🔊 بخش سوم قسمت دوم #دعای_عرفه
🔊 بخش چهارم #روضه | والباب والجدار والدماء
🔊 بخش پنجم #زمینه | دلم پرِ از تبه توئه درارو بستن
🔊 بخش ششم #واحد | چه سخته تنها شدن، کجا کشید کار من
🔊 بخش هفتم #واحد | زِ داغت تو سینه ام یه کوه غم دارم
🔊 بخش هشتم #واحد | وصف تو ای روح وفا کار من و ما نیست
🔊 بخش نهم #شور | آتش عشقت فتاده به نیستان دل
🔊 بخش دهم #شور | ذکر خیر خوبیات تربت کرببلات
🔊 بخش یازدهم #شور | ساعت سه بود که قصد قربت کردن
#روز_عرفه
4_6042137623823124487.mp3
33.69M
هر کی از ماه رمضان جامونده، به عرفه امیدوار باشه..
4_6042137623823124497.mp3
8.33M
ذکر خیر خوبیات تربت کرببلات
از تولد تا وفات کاممو پر کرد
گریه کرده مادرم تا نیافتم از قلم
نوکری پا این عَلَم قلبمو دُر کرد
تا همیشه میمونی دل به پای این در
پای این روضه ها و گریه ها و منبر
پشت ما گرمه به ولایت علی حیدر
کاشکی مثل جابر ما بشیم از انصار
اربعین امسال تازه بشه دیدار
پر بشیم واسه تو یا سید الاحرار
مونده در آموزه ها در نماز و روضه ها
کربلا در موزه ها گم نخواهد شد
جاریه خون خدا در دل اندیشه ها
از یمن تا زاریا جبهه ممتد شد
خالی نمیشه از حسینیا دیگه دنیا
دم حیاتم ان ذله میشه احیا
چه جوونایی که با اقتدا به تو آقا
به تو وفا کردن دینو ادا کردن
تو دفاع از شیعه غوغا به پا کردن
ان تنصروا الله و با خون معنا کردن
یا ابا عبدالله ...
امام حسین ع
هر کی از ماه رمضان جامونده، به عرفه امیدوار باشه..
.
#مناجات
یا رب خجالتم را قبل از بیان خریدی
درد و بلای من را فورا به جان خریدی
هر بار گریه کردم شکر تو را نکردم
ناشکری مرا هم ای مهربان خریدی
جای عذاب فرصت دادی برای توبه
هی من گناه کردم هی تو زمان خریدی
بدها میان خوبان چون میوه ی خراب اند
زود آن خراب ها را یک در میان خریدی
سرمایه دار عالم بُنجُل فروش شهرم
کسری دخل من را وقت زیان خریدی
رفتار تو که با من مثل غریبه ها نیست
ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی
گفتی گداست اما شاید بدردمان خورد
من را برای زهرای قد کمان خریدی
جان علی نجف را در خواب روزیم کن
معلوم کن مرا هم قبل از اذان خرید
در ازدحام روضه دست مرا گرفتی
گفتم حسین و من را با دیگران خریدی
جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب
مهمان رسید و از من اشک روان خریدی
سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب
کی از تنور خولی یک لقمه نان خریدی
.