.
#زمزمه
#فاطمیه ۱۴۰۰
به دستایِ آتیش، دری گُر گرفته
پایِ نحس شعله، به چادر گرفته
علی مات و مبهوت، نگاهش به در بود
در از جا شکستو، هنوز شعلهور بود
غرورِ علی، پهلویِ فاطمه/ درِ خونه و بارِ شیشه شکست
دلو حرمتو قامتو هیبتِ/ یه مردی برایِ همیشه شکست
نه بی رحمیِ میخ، نه آتیش و دود/ نه سنگینیِ در، به مویی که سوخت
به خونِ رو دیوار، میسوزه هنوز/ دلِ فضه از آرزویی که سوخت
.........................
به دستی که بستن، به یاسی که پژمرد
چقد ذوالفقارِ، علی خونِ دل خورد
نه دستارِ زردی، نه شمشیرِ یاری(نه همدم نه یاری)
غمو شرمِ حیدر!؟... عجب روزگاری!
به داغی که آتیش رویِ در گذاشت/ به آهی که مسمار رویِ در کشید
به نصِ روایت، زنی پا به ماه/ جلو چشمِ پَر بستهای، پر کشید
پسر پیشِ چشمِ پدر شد شهید/ پرستارِ مادر شده دختری
گُل از غنچه و، شعله از میخِ در، خجالت کشید همسر از همسری
جواد نصيري
فرهاد ندرخاني
.👆
#زمزمه
#غربت_امیرالمؤمنین
تو حالت خراب نیست
حالا وقت خواب نیست
سکوت و یه لبخند
برا من جواب نیست
خدا چاره ساز شد
تا وقت نماز شد
چقدر گریه کردم
که چشم تو باز شد
برا اینکه زحمت ندی دستتو،جای آسمونو عوض می کنم
بهت قول میدم اگه خوب شدی،در خونمونو عوض میکنم
کجا رفته بودی بدون علی؟؟؟؟؟؟؟
نگاهت چرا غرق بارون شده
ترک خورده آیینه ی گونه هات
دو چشمت چرا کاسه ی خون شده؟؟؟؟
نرو فاطمه جون حیدر نرو
حسین مخلص آبادی
...........................
.
#زمزمه
#فراق_کربلا
ميدونم كه چند سال، حرم آرزوته
خیال کن رسیدی،حسین روبروته
یه پرچم تو دستت،یه کوله رو دوشت
جوابِ سلامت، رسیده به گوشت
چشاتو ببند و خیال کن الان/ زیرِ قبهای و کنارِ ضریح
خیال کن که شالِ عزاتو میخوای/تبرک کنی با غبارِ ضریح
با چشمایِ خیس و باحالی عجیب/خروجیِ باب السلامی ببین!
تو با پایِ دل،کربلایی شدی/زیارت قبول،زائرِ اربعین
https://eitaa.com/emame3vom/54968
👇
🕯سبک زمزمه و زمینه روضه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روضه ی کربلا ایام فاطمیه
#زمزمه_های_فاطمیه
#زمینه_های_فاطمیه
#رسیده_فاطمیه
بند🕯
رسیده فاطمیه و دلم
محزون غصه های مادره
این شبا مادره ما نوکرا
مجروح و زخمی توی بستره
با درد پهلو میشه جا به جا
بانوی هجده ساله ی علی
یه گوشه توی خونه افتاده
براش بلنده ناله ی علی
یاس علی کبوده صورتش
با لگدی شکسته قامتش
فقط به فضه میگه حرفاشو
حسینه آخرین وصیتش
همش میگیره،بهونه مادر
شده زمینگیر،تو خونه مادر
دائم میخونه،عجل وفاتی
هنوز که خیلی،جوونه مادر
مادرم ای وای
بند🕯🕯
رسیده فاطمیه و به جوش
میاد دوباره خون توی رگا
مگه چی بود گناهه مادرم
تو کوچه راشو بست یه بی حیا
جلو اومد،نعره کشید و زد
سیلی به مادر پیش مجتبی
مادرمون نقش زمین شد و
حسن براش تا خونه شد عصا
چادر خاکی و یه رد پا
راز حسن بود توی کوچه ها
خواسته ی مادر ما بود نَگِه
چیزی از این قضیه به بابا
همش میگیره،بهونه مادر
داره روصورت،نشونه مادر
دائم میخونه،عجل وفاتی
هنوز که خیلی،جوونه مادر
مادرم ای وای
بند🕯🕯🕯
رسیده فاطمیه و آتیش
میگیره بیت شاه لا فتا
چهل نفر حمله میارن و
مادر میفته زیر دست و پا
در با لگد شکسته میشه و
مادرمون میمونه پشت در
میخی که مونده لابه لای در
میره تو سینه ای که شد سپر
با بار شیشه مادر و زدن
تاب و توون حیدر و زدن
کربلا هم با مشت و با لگد
تو خیمه ها یه دختر و زدن
هجوم آوردن،به خیمه آخر
گوشواره بُردن،از گوش دختر
رحمی نکردن،به حال خواهر
زدن رو نیزه،سر برادر
حسینم ای وای
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🕯زمزمه یا زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال
#زمزمه_های_فاطمیه
#زمینه_های_فاطمیه
#بیت_الاحزانه_خونمون
بند🕯
بیت الاحزانه خونمون
مادرم حالش وخیمه
سر سجادش این شبا
دعای رفتن میخونه
امیدی نیس به موندش
مادرم حالش وخیمه
بِهِم همسایه ها میگن
مادرت دیگه نمیمونه
بی حال و بی،جون افتاده،یه گوشه مادر
می میرم هر،بار می بینم،بیهوشه مادر
وقت نماز،چون پیرهنش،خونیه هر بار
اون پیرهنی،که شستم و،میپوشه مادر
براش دعا کنید،که بگیره شفا
نره از خونه و،بمونه پیش ما
مادرم مادرم
بند🕯🕯
ببار ای آسمون ببار
مادرم حالش وخیمه
زوده از بینمون بره
آخه اون خیلی جوونه
توی تب میسوزه تنش
مادرم حالش وخیمه
همه واسش دعا کنید
تا ایشالله که بمونه
ای وای من،دیگه به لب،جونش رسیده
از شدت،درد این شبا،رنگش پریده
کاشکی همه،این اتفاقا،توی خواب بود
دیشب دیدم،که مادرم،حالش خراب بود
براش دعا کنید،که بگیره شفا
نره از خونه و،بمونه پیش ما
مادرم مادرم
🙏#فاطمیه #حضرت_زهرا
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
#زمزمه #فاطمیه
#سبک_سلام_آقا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نرو زهرا ،دل من بی تو می لرزه
دیـگه دنیا ، بــدون تو نمــی ارزه
بزار سایه ات ، بمونه رو سر زینب
آخـه زوده، کـه بی مادر بشه زینب
پناهـم باش ، مـرا بی تـو پناهی نیست
به غیر از تو ، برا من تکیه گاهی نیست
ببـین چشمــام شبیــه ابـر بارونـه
بمون بامن بمون با من تو این خونه
حلالم که دشمن حرف بد می زد
حلالم کن که در رو با لگد می زد
حلالم کن که در روی تنت افتاد
حلالم کن که محسن پشت در جون داد
شاعر: حسین_نجفی
.👇
.
#زمزمه
#فاطمیه
#دفن_شبانه #حضرت_زهرا
#سبک_شبانگاهان
شبانگاهان روی دوش علی
نعش فاطمه تا ناکجا می رفت
به دنبالش آه و زمزمه ی
زینبین و حسین تا خدا میرفت
🔘آه و واویلا اه و واویلا
مدینه با سوز سینه کشید
آه آینه سوز از غم حیدر
خدا میداند که اشک غم از
چشم خونبار کوچه ها میرفت
زسوز اه دل زینب
رسیده جان علی برلب
🔘آه و واویلا اه و واویلا
گل یاس باغ احمدی
از سیلی پاییز ار غوانی شد
در آن صحنه باغ سبز علی
زرد و غمزده گشت و خزانی شد
چه سازد یارب به این غم سنگین
علی غریب و ستمدیده
که تنها همپای زندگیش
در جوانی قامت کمانی شد
ببین حال فاتح خیبر
نهان در گل شد گل حیدر
🔘اه و واویلا آه و واویلا
فقط میداند حسن که در آن
کوچه ی غم و غربت چه رخ داده
که اینگونه بیقرارو پریشان شده و
به سر میزند بادست
درون ذهنش چه خاطره ای امده که
به زینب چنین گوید
بگردید اینجا در این کوچه
گوشواره ای از مادر افتاده
مدینه شد غرق در ناله
که پرپر شد غنچه و لاله
🔘آه و اویلا ،اه واویلا
.
#زمزمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
☑️بنداول
الا زهرای من ای همسر پهلو شکسته
چرا رو صورتت جای کبودیه. یه دسته
چرا چند وقته که از حیدرت تو رومی گیری
یه دست داری به پهلو دستی به بازو میگیری
مرو ای تارپودم
تویی بود ونبودم
چراغه شام تارم
مرو یاس کبودم
تو که در همی. پر ازماتمی بهاره من خزونه
همه دلخوشیم داری می کشیم. چراقدت کمونه
مرو فاطمه مرو فاطمه مرو یاس کبودم
☑️بنددوم
میاد یادم که افتادی میونه درب و دیوار
میاد یادم چقدر دشمن میدادت رنج و آزار
میادیادت که دستای علی تو بسته بودن
میزدی بال وپر از نوکِ داغیِ یه مسمار
امان از این غم و درد
که چل تا مرد نامرد
همه ریختن توخونه
چهل تا لاتِ ولگرد
ریختن توخونه پیش بچه ها
دوتا دستامو بستن
برای دفاعِ من اومدی
که دستت رو شکستن
مروفاطمه مروفاطمه مرویاس کبودم
#مجید_مرادزاده
👇
.
#زمزمه
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا
لالایی میکنه بابا مارو امشب
بیا مادر که خوابش نمیره زینب
بیا و شونه کن بازم موی مارو
بیا مادر تو دلداری کن بابارو
میکشه جای خالیت امشب بابارو
بیا مادر ببینی تو حال مارو
توی هرکنج خونه داغی نشسته
بیا مادر که پشت بابا شکسته
میری از خونه ی ما مادر شبونه
بیا امشب چراغى نیست توی خونه
نمیره من اون دیوار و در رو
نمیره یاد من اشکای پدر رو
یتیمی سخته مادر آه از غریبی
به زخم حیدرت تو تنها حبیبی
میپاشه رو لحد خاک و میره از هوش
شده امشب برای مادر سیه پوش
شب غسل و حنوطت مییره بابا
پی تابوت تو افتاده رو خاکا
شبا بابا کنار سجاده میره
چادر خاکی تو یادش نمیره
امون ای دل ای دل داد از مدینه
میمونه یاد بابا زخمای سینه
#نرگس_غریبی
👇
.
#زمزمه
#فاطمیه
#زمینه
#شهادت_حضرت_زهرا
غریبونه میخونه حیدر از غم های تو
توی دستاش میگیره سردی دستای تو
غریبونه میخوای سفر کنی از خونه
حال منو خدا میدونه
شب غمم چه بی سامونه
غریبونه میخونه حیدر از غم های تو
به داغ تو پاره شد رشته صبر حیدر
بدون تو فاطمه خونه شد قبر حیدر
ببین زهرا چراغ خونه مون خاموشه
حسن کنار تو بی هوشه
حسین رخت عزا میپوشه
◼️غریبونه میخوای سفر کنی از خونه
حال منو خدا میدونه حال منو خدا میدونه
هنوزم از یاد تو زخم دل کاری شده
روی شونه م از تابوت خونابه جاری شده
تو رفتی و نگاه غنچه هات بی رنگه
دلم برای نگاهت تنگه مگه دل علی از سنگه
◼️غریبونه میخوای سفر کنی …
👇
#حاج_قاسم_سلیمانی
«بسم رب الشهداءوالصدیقین»
#غزل_مثنوی
هدیه به ارواح طیبهٔ شهدای هشت سال دفاع مقدس وسید شهیدان مقاومت حاج قاسم سلیمانی
"""""""""""""""""""""""""""""""
بِســمِ رَبِّ الشّــهـید ، بِســمِ النّــور
بِســمِ خـاک شلــمچه بســم الــهور
بِســمِ ســر بنــدهـای "یا زهــــــرا"
روی پیــــشانیِ ســراســر ، نــور
بِســمِ غــــوّاص هـــای پـر بســــته
بِســمِ امــــواج وحشـــیِ پر شـــور
بِســمِ مـــردان عرصـه های جنون
یـــاد آن فاتــــحان قلّــــهٔ نـــور
یــاد خــاک طــلائیــــه ، مجـنــون
یــاد لیـــــلای ســرزمــین صـــبور
آه ، یــادش بــخــیر خــرمشـــهر
یـادِ آن مـــردمـان پـاک و غـــیور
یــاد آنـــان که مــــثل پــروانــه
پــر گشـــودند تا کــــرانــهٔ دور
زنـــدگــی را در آســــمان دیـدنــد
دل بریــدنــد از ، زَر و از زور
جــانشـان شــد فدای این مـــیهن
تا بــرانـنـد دشـــمــــنِ مــــــزدور
نامـــشان زیـــنت خیــابانــهاست
یادشـــان مـانده در زمان ، مهجور
عاشــقانـی که گـرچــه در خــاکــند
شهــــسواران رویِ افـــلاکنــــد
با شـجاعت به روی مـــین رفـتند
عاشـــقانه از این زمــــین رفتند
دل بریــدنــد و جـــاودانـــه شدند
قد کشیــدند و بیـــکرانه شــــدند
خنـــده بر دِشـــنـهٔ اجــــل کردند
مــــــرگ را این چنین بغـل کردند
روی لب شـــعر عشق سـر دادند
پس حسینی شدند و سـر دادند
مــثل آلالــه ، داغ دل دیـــدنــد
مــثل باران شــدند و باریـدنــد
خــاک جـــبهه ، هــنوز ، غـم دارد
از دلـــش ، داغ لالـــه می بارد
خاکش از خون عشق ، رنگین است
داغ آلالــه ها ، چه ســنگــین است
چند یوســف بدون نـام و پـلاک ؟
چند پیــــــراهن آرمیـده به خاک؟
چند یعـــقوب چشــم بر راه است؟
چند مــادر دلـش پـــر از آه است ؟
آیــد از خـــاک ، بــوی پیـــــراهــن
باز گشــته ست یوســـفی به وطـن
باز ، عـــــطر شهـــــید پیـــچــیده
نور دیگـــــر به شــــهر تابیــــده
بــاز ســـوغــاتِ خــاک آوردنـــد
بــاز چنــــدین پـــلاک آوردنـــد
مُشــــتی از خــاک آنکــه پرپر شــد
تــربـــتِ جـانــــماز مـــادر شـــد
السّـــــلام ای شهـــید پرپر عـــشق
السّـــــلام ای امـــیر سنــگر عــشق
ای مــَــرامِ تــو عاشـــــقانه تــریــن
ای شکـــوه تو جــاودانــه تــریــن
یــاد دادی تو عشــــقـــبازی را
غــــیرت و راهِ ســـرفـــــرازی را
گفتــــی و عـــدّه ای نفــهمــیدنــد
پشــت ســر بی دلــیل خنــدیــدنــد
خــون تـو پلّــــه شــد برای صـــعود
یادشــان رفــت هــرچـه بـود ونبـود
با همـــین استــخوانهای تکــه شده
کار یـک عــدّه خــوب ســـکّه شـــده
بگــذرم گر چه حـرف بســـیار است
باز وقـــت جـــهاد و پیـــکار است
جنـــگ هــــرگـز نمــی رســــد پایان
خـــار چشــمان دشــمن است ،ایران
نـور و ظـلمـت همـیشه در جنگــند
حـق و باطــل دو نا هــماهنـــگــند
در رگِ هــرکــه خـــون ایرانیـــست
پیــــروِ مکـــتب سلـــیمانیــــست
رفتــه قاســـم ، ولی کلامش هست
رفتـــه گرچــه ، ولی مرامش هست
رفتـــه او تا ظـــــهور ، برگـــردد
با شکـــوه و غــــــرور ، برگـــردد
حاج قاســـم هــنوز هم زنده سـت
راه او تا هـمیــــشه پاینـــده سـت
عـطــــر نــاب ظـــهـور ، می آیـد
مــردی از جنــس نــور می آیــد
"""""""""""""""""""""""""""""""""
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۱۰/۱۰
#حاج_قاسم
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
به نام خدا
هدیه به روح مطهر سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی(رضوان الله تعالی علیه)
**************
یاعـــلی گفـــتی و در مــعرکه ، عــمار شدی
باعـــلی مانــدی و چــون میثم تمـّـار شدی
خوب مـعنا شده "سردار" به قامــوس شما
با طــمأنیــــنه خـــریـدارِ ســرِ دار شــــدی
نهر غیرت که به جوش آمد و یک علقمه ساخت
راویِ روضــهٔ دســتان علـــــمدار شــدی
در دفــاع از حــــرم دخــتر زهـــرا و عــلی
حــامــیِ بانــویِ بیــنِ در و دیوار شــدی
ریخت اعضای تنت در وسط آتش و خون
اِرباً اِربا به یَدِ دشــــمن خونخوار شـــدی
بُزدلانی که بِزن دَر رُوِشان نیمه شب است
گوش باشــند !که تو تــازه پـدیـدار شــدی
یک نفــر بودی اگر ، حال هــ.ـزاران نفــری
باچنــین لــشکری آمــادهٔ پیـــــکـار شــدی
با شکــستن نشــود ، آینــه ، بی نور، که تو
روی هر تـکّـــه ای از آینـــه ، تکــرار شدی
"لا تَکِلْـــــنیِ" تو تصویر رُخِ آینـــه ها ست
نور گشـــتی و تو در آینـــه ها کــار شـــدی
نیمه شب بین تو و خالق سبحان چه گذشت
که چنــین با عـظــمت ، لایق دیـدار شـــدی
فاطـمیه همه جا عطر ظهور است و حضور
زود رفتی چو از این قصــه خــبر دار شدی
رفـتنت در دل شب ساده نخوردست رقـــم
فاطـــمه خواست که تو مَحرَم اَسرار شدی
اشــک خونیـن تو را فاطـمه این بار خــرید
نیــکْ فرجــام از این گریـهٔ بســـیار شـــدی
هر که شد منتخب فاطمه ، شد یار ظــهور
پســـر فاطــــمه را یار وفـــا دار شــدی
سوختی در تب عشقی که چهل سال گذشت
بعدِ یک چـــلّه مُقـــــیمِ حَــــرَمِ یار شــــدی
**************
🖊️رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
.
#حاج_قاسم_سلیمانی
به نام خدا
#عکس_نوشته
#سردار_داها
#گلواژه_هـاے_اهل_بیت_ع
🌷 (تقدیم به سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی)
تو بـودے مـرد میـدان عمل آزادگے ایـثـار
به چشم عاشقان نستوه بدید دشمنانت خار
ارادت داشـتے بر اهل بیـت با ذکـر شبهـایـت
سـر سـجـاده دل تا سـپـیـد صبـح دم بیـدار
دعاے تو فـرج بـود و نگاهـت بر بلـور اشـک
زخود بگذشتے ودادے تمام خـویش بر دلدار
گذشتے از سـر وجان تا ببینے جـان جانان را
سلیمانـے تو بودے مرد میدان عمل هوشـیار
تو باران بودے و از آسمان جان چو باریدے
شدے سـردار دلها ماندنے گشتے بر این ایثار
🖊️شاعر:صدیقه شاداب نیک
1400/10/9
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
هدیه به حاج قاسم سلیمانی سردار دل ها
-،،،---،،،،،،،،،--------
****** ***
ایکه درس عاشقی اموختی
شعله ای از نور خود افروختی
ای سپید یاس های رازقی
زخم های سر بمهر عاشقی
ای شکوه سر فراز این دیار
ایه ایه روبروی وصل یار
تو قبول مکتب زهرا شدی
باز هم سردار این دل ها شدی
گوش دنبا کر شد از اواز تو
کربلا بود انکه شد اغاز تو
لشگرت اماده پیکار بود
نور تصویرت شکوه یار بو د
انتشار جسم تودشمن شکن
تکه تکه جسم تو همچون سخن
حرف میزندان زمین
با افتخار
گفت امد روبروی کوی یار
دیده ایم ذرات تو در خاک و خون
در حقارت مانده این نفس زبون
مابشب ماندیم و تو صبح سپید
ما اسارت پیشه تو غرق امید
ایکه رفتن باور وراز توبود
کوچ کردن فصل اغاز تو بود
هجرت تو عاشقی بود و وصال
لحظه های با تو بودن
بی مجال
اری اری حاج قاسم زنده ای
تاقیامت همچو مه تابنده ای
ماحضورت را ستایس میکنیم
در مزارت مانیایش
میکنیم
اینه تکثیر شد چون دیده اند
دشمنانش باز هم
نالیده اند
صدیقه شاداب نیک
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_سلیمانی
#سردار_دلها
مرد بوران و برف می داند ،گرمی یک پناه یعنی چه
ساربان در کویر می داند، امنیت توی راه یعنی چه
آنکه یک عمر راه را بیراه ، رفته با درصدی خطا در چاه
او چشیده ست روی طعم آه ، تلخی اشتباه یعنی چه
شب اگر بی چراغ ره باش ،نیمه ماه چارده باشد
و دلت قرص.... ماه ...می دانی ، هدف از قرص ماه یعنی چه
کودکی باشی و بمانی جا ،یک قدم مانده تا به داعش ها
می توانی فقط بفهمی که ،معنی قتلگاه یعنی چه
آری آری فقط سلیمانی ، یک ابرمرد ناب ایرانی
می تواند کنار حشد الشعب ،بنویسد سپاه یعنی چه
این فقط مکتب سلیمانی ست ، که فراگیر تر از ایرانی ست
آسمانی تر از افق دیده، بازتاب پگاه یعنی چه
بله اینگونه می شود یک شب ، در "کلمح البّصر" و یا 'اقرب "
سیصد و سیزده نفر بینند ،اثر یک نگاه یعنی چه
زینت کریمی نیا
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_بخشنده_دست
کمین کرد دیوِ سیاهِ ستم
شبانگاه، در ظلمتی سهمگین
و آنگاه از روی حـِقد و عناد
برآورد دزدانه، سر از کمین
—
در آن شام تاریک، بر دشت دید
درخشنده دُرّی همانند روز
مُشعشع، فروزنده، روشن، مُنیر
همانند خورشید گیتی فروز
—
که آن دُرّ یکتا چنان ماهتاب
فروزان نموده است «بغداد» را
دلِ دیو، آکنده از کینه بود
فرستاد «پهپادِ بیداد» را
—
بینداخت سنگِ ستم بر زمین
شکسته شد آن لؤلؤ تابناک
ولی دشت، روشنتر از پیش شد
از آن دُرّ افتاده در خون و خاک
—
«نگین سلیمانی» از آن به بعد
فروزنده تر گشت از آفتاب
چه دلها که زآن گوهرِ پرفروغ
شد آیینه گون مثل آیات آب
—
در آن شب که شد «حاج قاسم» شهید
وطن یک نفس خشم و فریاد شد
همانند روز عروج امام
عجب محشری از غم ایجاد شد
_
چو تشییع سردار بخشنده دست
نه یک چشم دید و نه گوشی شنید
چو یک سیل غُرّنده، طوفان خشم
فروبرد در خویش «کاخ سفید»
—
خروشی عظیم از جهان شد بلند
اَلا انتقام، انتقام، انتقام
ز «عین الاسد» نیز حتی نیافت
دل زخمی چاک چاک التیام
—
به فرمان سفیانی زاغ چشم
همان زردموی سیه روی پست
چو گردید «نفس زکیّه» شهید
ز غم قامت کوه ایران شکست
_
چو شد دست سردار از تن جدا
جدایی در آفاق آمد پدید
دگر دست دادن به هم منع شد
فراگیر گردید «مرگ سپید»
_
دگر گل نخندید و بلبل نخواند
کسی دُرّ و یاقوت دیگر نسُفت
از این واقعه گشت خاطر حزین
دگر «شعر تر» هیچ شاعر نگفت
—
از آن شب همان دیوِ تاریکْ دل
بحق، شیشه ی عمر شومش شکست
فرو رفت در باتلاقی مَهیب
چو شاهانِ پیشینِ کوتاهْ دست
—
از آن شب همان قاتل دَدمنش
شب و روزی آرام بر خود ندید
سرانجام، فرعون کبر و غرور
به ذلت برون شد ز کاخ سفید
—
در آن آتشی که برافروخت، سوخت
چه زود آه مظلوم او را گرفت
هرآن کس که عبرت نیاموخت، باخت
چه درسی است تاریخ، درسی شگفت
—
خدایا تو را آفرین و سپاس
گرفتی کزو انتقامی چنین
همان کس که «تحریم» کرد و عذاب
شد آخر دچار «عذاب مُهین»
_
هماره به چشمان خود دیده ایم
که دست خدا بر سرِ میهن است
شود تیره بخت و سیه روزگار
هرآن کس که با نور حق دشمن است
—
به حقّ شهیدی که با خون خویش
بیفزود بر عزت و اقتدار
«خدایا چنان کن سرانجامِ کار
تو خشنود باشیّ و ما رستگار»
_
محمد شجاعی
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
.