eitaa logo
امام محله ستایشگر
178 دنبال‌کننده
205 عکس
215 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ نموده واست ديگه برادري، نه آب آوري نه جُون و عابسي، نه عون و اكبري الهي بميرم براي تو غريبِ كربلا نبينم حسينم تنها بموني بينِ دشمنا تكيه نزن آقا به نيزه ها به نيزها به نيزه ها اِذنم بدي برات ميشم فدا ميشم فدا ميشم فدا واسه وداع اومدي سوي حرم آه برادرم آخه بايد چه جور از تو دل بِبُرم مي دوني چي اومد اين دم آخري به روز من برا چي برادر از من ميخواي تو كهنه پيرُهن خوب ميشناسي آقا اين لشكر و اين لشكر و اين لشكر و خواهر بشه فدات تنها نرو تنها نرو تنها نرو داغ برادر از تنم تاب و توان برد رفتي حصار خيمه را باد خزان برد بغض علي را داشت هر كس رفت گودال پيري عصا و آن يكي تير و كمان برد پيراهني كه يادگارِ مادرت بود هر چند ديگر پاره بود آن ساربان برد اي كاش قاتل خنجرش را تيز مي كرد خواهر بميرد كشتنت خيلي زمان برد در آن شلوغي ها نفهميدم حسينم خولي سرت را بُرد آيا يا سَنان بُرد گودال پيرم كرد جانِ خواهر! اما جانِ مرا بزم شراب و خيزران برد *چند بار ابي عبدالله با زينب وداع كرد، چند بار زينب رو ديد و آرام كرد، اما وقتي اراده ي ميدان رفتن داره ديد زينب آرام و قرار نداره، خيمه ها رو بهم ريخته از بس گريه ميكنه، يه بار موقع ميدان رفتن از مركب پياده شد، نگاه كرد ديد نازدانه اش خودش رو انداخته زير پاي مركب، بابا تا از مركب پياده نشي نميذارم بري، يادمه وقتي خبر شهادت مسلم رو آوُردن، دخترش حميده رو چطور روي زانو گذاشتي، چطور دست نوازش به سرش كشيدي، منم بايد روي زانوت بذاري، دستِ يتيمي به سرم بكشي، دختر رو آرام كرد، دوباره قصد ميدان رفتن داره ديد زينب آرام نميشه، خواهرم چرا اينطور گريه ميكني؟ گفت:عزيزِ دلم! دست ولايت روي سينه ام گذاشتي آرومم كردي، اما الان يه لحظه يادم اومد امشب داري ميري، يه زنِ تنها اين همه زن و بچه، توي اين بيابون ها، اگه بهونه ي بابا بگيرن چي جوابشون رو بدم؟ چه جوري بچه هات رو آرام كنم؟ دوباره داره ميره ميدان، ديد دوباره زينب بهم ريخته، خواهرم! چرا دوباره گريه ميكني؟ گفت: داداش! از خدا پنهان نيست، از تو هم پنهان نيست، تو داري ميري من مي ترسم، هر چي دور و برم رو نگاه ميكنم جز تو پناهي نمي بينم، تو هم ميخواي بري... ای حسین، ای حسین، اي حسين! 👇👇👇 @rasaa1