🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز دوازدهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 خداوند براى شما مقرر مى سازد که گناهانتان را به حسنات تبدیل کند و حسنات شما را چندین برابر سازد و در برابر هر حسنه اى هزار هزار (یک میلیون) حسنه براى شما بنویسد.
📚 منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴 هر کس دعای مجیر را در «ایام البیض» ماه رمضان یعنی در روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم این ماه بخواند گناهانش هر چند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد! آمرزیده میشود.
🔵 با این وجود خواندن آن براى شفاى بیمار، اداى دین، بى نیازى، توانگرى، رفع غم و اندوه سودمند است
📚 مفاتیح الجنان/اعمال ماه رمضان
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز سیزدهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 خداوند مانند عبادت اهل مکّه و مدینه را براى شما ثبت مى کند و به شماره هر سنگ و کلوخى که میان مکّه و مدینه است، شفاعت نصیب شما مى گرداند.
📚 منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
5bff63b50244457bf6e2181a_-5261381998821690981.mp3
5.99M
#پیشنهاد_مدیر
🔴 فایل صوتیِ مناجات با امام رضا علیه السلام شب سیزدهم ماه مبارک رمضان
🌹قربون کبوترای حرمت امام رضا
🔵 #استاد_میرزا_محمدی
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز چهاردهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 روز چهاردهم، چنان باشید که گویى آدم و نوح و پس از آنان ابراهیم و موسى و پس از آنان داود و سلیمان را ملاقات کرده اید و گویى با هر پیامبرى دویست سال خدا را عبادت نموده اید.
📚 منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ امام حسن مجتبی(ع) و مهدویت ✅
#امام_حسن_مجتبی
🔴🔵 امام حسن مجتبی (ع ) راجع به حضرت ولی عصر (عج ) چه گفته اند ؟
🌺روزگار پر آشوب عهد امام حسن مجتبی(ع) موجب شد که شیعیان نتوانند احادیث طولانی فراوانی از آن حضرت بشنوند و برای نسل های بعدی روایت کنند، از این رهگذر روایات مربوط به حضرت ولی عصر(عج) نیز از آن حضرت کمتر روایت شده است که آنچه به دست ما رسیده 8 روایت می باشد که در اینجا می آوریم:
🔴 "طوبی لمن ادرک ایامه و سمع کلامه".
"خوشا به سعادت کسی که روزگار او را درک کند و اوامر او را گوش فرادهد". (1)
🔴 بعد از امضای قرارداد صلح با معاویه برخی از شیعیان ناآگاه به خدمت امام حسن مجتبی(ع) رسیده، او را برای پذیرش صلح سرزنش کردند. امام حسن(ع) فرمود: شما نمیدانید که من برای شما چه کرده ام؟! به خدا سوگند آنچه من انجام داده ام برای شما از تمام این جهان سودمندتر است. مگر نمیدانید که من امام شما هستم؟! اطاعت من بر همه ی شما واجبست، و به صریح فرمایش رسول اکرم(ص) یکی از دو سروران جوانان بهشتی هستم؟! مگر نمیدانید که هنگامی که حضرت خضر(ع) کشتی را سوراخ کرد و جوانی را کشت و دیوار را تجدید بنا کرد حضرت موسی خشمگین شد، زیرا سبب و حکمت آنها را نمیدانست، ولی کارهای حضرت خضر در نزد خدا صحیح و بی اشکال بود. مگر نمیدانید:
🔷 که هر یک از ما بر گردنش بیعت طاغوت زمانش خواهد بود. به جز قائم ما که حضرت عیسی در پشت سر او نماز میخواند و خدای تبارک و تعالی ولادتش را مخفی نگه میدارد و خودش را در پشت پرده ی غیبت نهان میسازد تا به هنگام ظهور، بیعت احدی در گردن او نباشد". (2)
🔴التاسع من ولد اخی الحسین ابن سیده الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته، ثم یظهره بقدرته فی صورة شاب دون اربعین سنة، ذلک لیعلم ان الله علی کل شیء غدیر".
"نهمین فرزند برادرم حسین(ع) فرزند سرور کنیزانست، خداوند در زمان غیبت عمرش را بسیار طولانی میکند و آنگاه او را به صورت جوانی کمتر از 40 ساله ظاهر میسازد. تا دانسته شود که خداوند به هر چیزی قادر است." (3)
🔴لایکون الأمر الذی تنتظرون حتی یبرء بعضکم من بعض و یتفل بعضکم فی وجوه بعض و یشهد بعضکم علی بعض بالکفر و یلعن بعضکم بعضا
"این امر که فرارسیدن موعد آن را انتظار میکشید واقع نمیشود مگر بعد از آنکه برخی از شما برخی دیگر بیزاری بجوید، و برخی در صورت برخی آب دهان بیندازد و بعضی از شما بعضی دیگر را کافر بداند و یکدیگر را لعن کنند".
🔴عمیر میگوید عرض کردم: چنین زمانی چه ارزشی دارد؟ امام(ع) فرمود:
"الخیر کله فی ذلک الزمان، یقوم قائمنا و یدفع ذلک کله"
"همه ی خیرها در آن زمانست، زیرا قائم ما قیام میکند و همه ی این حوادث را از بین میبرد".(4)
🔴 تصطلح فی ملکه السباع، و تخرج الأرض نبتها، و تنزل السماء برکتها، و تظهر له الکنوز، یملک ما بین الخافقین، فطوبی لمن ادرک ایامه و سمع کلامه
"در زمان او درندگان با یکدیگر سازش میکنند، زمین گیاهانش را خارج میکند، آسمان برکاتش را فرو میفرستد، گنجهای نهفته در دل زمین برای او ظاهر میشود. بین شرق و غرب عالم تحت سیطره ی او در میآید. خوشا به سعادت کسی که زمان او را درک کند و به اوامر او گوش فرا دهد".(5)
🔴 لموضع الرجل فی الکوفة احب الی من دار فی المدینة".
"جای یک پا نهادن در کوفه برای من از یک خانه در مدینه محبوبتر است".(6)
در روایات فراوانی از ارزش والای زمین در کوفه در عهد حضرت ولی عصر(عج) گفت و گو شده است، و آن بسیار طبیعی است، زیرا کوفه یایتخت حکومتی خواهد بود که بر زمین و زمان فرمانروایی خواهد نمود.
🔴 اسعد الناس به اهل الکوفة
خوشبخت ترین مردم در زمان ظهور، مردم کوفه هستند".(7)
📚 منابع:
1 - یوم الخلاص، ص 374
2 - اعلام الوری، ص 401
3 - یوم الخلاص، ص 170
4 - بشارة الاسلام، ص 81
5 - یوم الخلاص، ص 374
6 - بحارالانوار، ج 52 ص 386
7 - یوم الخلاص، ص 375
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز پانزدهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 روز پانزدهم، خداوند هر حاجتى از حاجتهاى دنیا و آخرت شما را بر مى آورد؛ ثواب عمل ایّوب را به شما میدهد و دعایتان را مستجاب مى کند. حاملان عرش براى شما آمرزش مى طلبند. روز قیامت خداوند چهل نور به شما عطا مى کند که ده نور از جانب راست و ده نور از جانب چپ و ده نور از جلو و ده نور از پشت سر شماست.
📚 منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 48
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 معجزه ای شگفت انگیز از امام حسن مجتبی (ع) :
🌺 مقارن با زمان زندگی امام حسن (علیه السلام) ، حاکمی در یکی استان های چین حکومت می کرد که دیکتاتور عجیبی بود پسر صدر اعظم عاشق دختر حاکم بود که هر چه وزیر برای خواستگاری پسرش به شاه اصرار می کرد می گفت من می خواهم دخترم را به یکی از شاهزادگان دنیا بدهم که بعد از من سلطنتم باقی بماند چون غیر از این دختر وارثی ندارم
آن پسر و دختر به حکم مصاحبت و مجالست پنهائی ،رابطه ای نامشروع برقرار می کنند ، پس از چندی زمانی این خبر به گوش حاکم می رسد در حالی که حاکم مست بود ، حاکم در آن حال حکم می دهد که هر دو آنها را گردن بزنند و می گوید اگر کسی از این حکم سرپیچی کند او نیز کشته خواهد شد ، حکم اجرا می شود و هر دو آنها کشته می شوند ، اما پس از ساعتی که حاکم از حالت مستی خارج می شود ، متوجه کار خود می شود و بسیار پشیمان می شود و بسیار گریه می کند ، و در این حال بنای داد و فریاد گذاشته و به حاضرین مجلس می گوید: اگر پزشکی پیدا نکنید که این دو نفر را به حال خود بازگرداند همه را قتل عام می کنم ، حاکم مثل دیوانه ها فریاد می زد و پا بر زمین می کوبید ، وزرا گفتند این چه حرفی است سری که از بدن جدا شده چگونه ممکن است به حال اول باز گردد گفت من نمی دانم اگر این ها زنده نشوند همه را به خاک و خون می کشم ، در بین مسئولین حکومت فردی بود به نام عبدالله که فردی میانسال و از شیعیان امام حسن مجتبی(ع) بود ( عده ای از مسلمانها از زمان پیامبر که فرموده بود « اطلب العلم ولو بالصّین » به کشور چین سفر کرده بودند که برای مدینه کاغذ و باروت می خریدند ) ،اما عبدالله تا آن زمان از ترس حاکم تقیه کرده بود و دین خود را مخفی نگه داشته بود ، پیش خود گفت اگر کسی بتواند در دنیا این کار را بکند آن فرد کسی نیست جزء ولی خدا و وصی پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، این کار فقط از دستان امام حسن (ع) انجام شدنی است ، اما آیا اگر به حاکم بگویم و بداند من مسلمانم و دین او را ندارم با من چه خواهد کرد . در دلش آشوبی بود ، آیا بگوید یا نگوید و برخورد حاکم چگونه خواهد بود، دل را به دریا زد و به خدا توکل کرد و به حاکم گفت : قربان زنده شدن این دو نفر محال است مگر اینکه عیسی مسیح از آسمان بیاید و آنها را زنده کند که این محال است ، اما در حال حاضر اگر کسی در دنیا بتواند مرده زنده کند او کسی نیست جزء نوه پیامبر مسلمانان که ساکن مدینه است ، تا این جمله را گفت ، حاکم دستش را گرفت بلند نمود ، گفت : همین الان باید بروی به هر قیمتی شده است ایشان را بیاوری و الاّ تو را و اهل و عیالت را قتل عام خواهم کرد ،گفت نه عیسی از آسمان و نه امام حسن مجتبی از مدینه می تواند به این سرعت به چین آمده و مرده را زنده کند . منظورم آرام کردن او و منصرف ساختن از این تقاضا بود وگرنه امام اسیر زمان و مکان نیست ،حاکم دستور داد اسبی و آب و نانی فراهم کردند و عبدالله را بدرقه کرد و گفت که باید سریعتر بروی و حرکت کنی و این دو جنازه را پیش حسن ببری تا زندیشان بکند ،و الاّ خودت و همه بستگانت را گردن می زنم ، او به همراه گروهی که جنازه ها را به همراه داشتند از شهر خارج شدند، مقداری راه را طی کردند و در جایی برای استراحت توقف نمودند ، عبدالله به فکر فرو رفت و پیش خود گفت : فاصله این مکان تا مدینه بسیار زیاد است و ماه ها زمان می برد تا به آنجا برسیم و قبل از اینکه به آنجا برسیم این جنازه ها بوی تعفن خواهند گرفت ، و یا به فرض اینکه بدون مشکل به آنجا رسیدم ، آیا امام حسن (علیه السلام) را می توانیم پیدا کنیم ؟ آیا در مدینه هستند ؟ به فرض آنکه ایشان را پیدا کردیم آیا ایشان قبول می کنند این کار را بکنند ؟ شاید مصلحت نباشد این دو نفر دوباره زنده شوند ، اما اگر این کار را نکنم حاکم مرا خواهد کشت ؛ آن مرد شیعه به حالت استیصال و درماندگی افتاده بود که باید چه کند ، در همین حال به یاد سخن امام حسن (علیه السلام) افتاد که فرمود : اگر دچار درماندگی شدید دو رکعت نماز استغاثه بخوانید و بعد از نماز از من کمک بخواهید من مشکلتان را حل می نمایم ، وقتی یاد این جمله افتاد،گویا نوری در دلش روشن شد ،برخاست وضویی گرفت و دو رکعت نماز استغاثه به امام حسن مجتبی (علیه السلام) را خواند ، عبدالله می گوید : بعد از نماز نشستم رو به سوی مدینه سر بر سجده گذاشتم بسیار گریستم گفتم : ای امام مجتبی ای کریم اهل بیت من از جیب شما خرج کردم ، آقا من که آبرویی ندارم ،جان و آبروی من ارزشی ندارد ، آقا آبروی شما نرود ، شما امام زمانی و صدای مرا می شنوی به حق مادرت زهرا عنایتی کن به فریادم برس ،آنقدر ضجه زد و التماس کرد که حالش دگرگون شد ، ناگهان صدای سم اسبی او را به خود آورد سر بلند کرد دید حضرت امام حسن مجتبی بالای سرش ایستاده است سلام کرد فرمود عبدالله چه خبر است چرا چنین نگرانی ؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گفت مولا جان شما بهتر از من می دانید که هم ننوشته می خوانید و هم ناگفته می دانید قربان قدمهای شما هر چه زودتر به شهر برویم فرمود تا اینجا را من آمده ام بقیه را باید حاکم و وزرا بیایند تا به اذن خدا با شرطی که می کنم مرده ها زنده شوند عبدالله با شتاب به شهر برگشت حاکم فریاد زد هان چی شد ؟
پس کو این طبیبی که گفتی او را آوردی گفتم آری بیرون شهر است فرموده مردگان را بیاورید تا به اذن خدا زنده شوند حاکم و وزرا با جمعیتی زیاد از درباریان و غیره به سرعت حرکت کردند حاکم گفت: اگر این دو نفر را به حال اول برگردانی هر چه بخواهی می دهم حضرت فرمود ما را نیازی به مال شما نیست شرط من این است که اگر بخواهید این دو نفر زنده شوند باید مسلمان شوید زیرا شفاعت ما شامل موحدین و مسلمانان است نه کفار و این دو نفر نیز باید با هم ازدواج کنند، حاکم گفت قبول می کنیم آن گاه امام رو به قبله دو رکعت نماز خواند سرهای بریده را به بدن محلق کرد و پارچه ای بر صورت و گردن آنها انداخت و دست به سوی آسمان برداشت عرض کرد الهی به حق امّی فاطمه یا محیی الموتی احییهما ناگهان هر دو جوان برخاستند و رو به حضرت نموده گفتند السلام علیک یا حجۀ الله یابن رسول الله همه حاضرین خوشحال گشته و تعجب کردند
حاکم از آن دو نفر سؤال کرد که شما برای اولین بار است که این آقا را می بینید چگونه گفتید یا حجة الله یابن رسول الله گفتند روح ما را به آسمانها می بردند دیدیم آقائی به آن فرشتگان فرمود روح این دو نفر را به بدن برگردانید آنها هم با ادب و احترام اطاعت کردند وقتی چشم باز کردیم دیدیم همین آقا بود که روح ما را به بدن برگردانید باری به برکت دعا و مقدم کریم اهل بیت ، امام حسن مجتبی (علیه السلام) همه جمعیت آن استان و حاکم و وزیر و درباریان مسلمان و شیعه شدند و از آن زمان تا حال روز به روز بر جمعیت مسلمانها افزوده شده است.
🌺 آری این داستان مسلمان شدن و شیعه شدن مردم چین بود
خوانندگان محترم اینها همه از برکت حضرت امام مجتبی است که کریم اهل بیت است البته ممکن است بعضی از خوانندگان که معرفتشان به مقام منیع امامت کم است این داستان را باور نکنند در این صورت می توانند به کتاب گرانسنگ « ریاحین الشریعه » تألیف آیۀ الله شیخ ذبیح الله محلاّتی که در شش مجلد نوشته شده مراجعه کنند تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد .
📚 منبع:
ریاحین الشریعه /تألیف آیۀ الله شیخ ذبیح الله محلاّتی
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز شانزدهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 روز شانزدهم، خداوند این پاداش را به شما مى دهد که وقتى از قبر بیرون آمدید، شصت حلّه به شما عطا مى کند که بپوشید و ناقه اى مى فرستد که بر آن سوار شوید و ابرى را روانه مى کند که در برابر گرماى آن روز بر سر شما سایه افکند.
📚 منبع:
امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 49
🆔 @emame_zaman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ مسجد مقدس جمکران ✅
#جمکران
#روشهای_توسل
🔴🔵 جریان ساخت مسجد مقدس جمکران و بیان فضیلت خواندن نماز آن از زبان امام عصر (عج ):
🌺 شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني می گويد:
🌹 شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 373 هجري، در سراى خود خفته بودم كه جماعتى به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود. مرا بيدار كردند و گفتند: «برخيز و امر امام محمد مهدى صاحب الزمان ، صلوات الله عليه را اجابت كن كه ترا مى خواند».
🔹 حسن بن مثله مى گويد: «من، برخاستم و آماده شدم» چون به در سراى رسيدم، جماعتى از بزرگان را ديدم. سلام كردم. جواب دادند و خوش آمد گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (مقدس جمكران) است، آوردند».
چون نيك نگاه كردم، ديدم تختى نهاده و فرشى نيكو بر آن تخت گسترده و بالشهاى نيكو نهاده و جوانى سى ساله، بر روى تخت، بر چهار بالش، تكيه كرده، پير مردى در مقابل او نشسته، كتابى در دست گرفته، بر آن جوان مى خواند.
بيش از شصت مرد كه برخى جامه سفيد و برخى جامه سبز بر تن داشتند، برگرد او روى زمين نماز مى خواندند.
♦️ آن پير مرد كه حضرت خضر (علي نبينا و آله و عليه السلام) بود، مرا نشاند و حضرت امام (عليه السلام) مرا به اسم خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است كه اين زمين را عمارت میكنى و ما خراب میكنيم. پنج سال زراعت كردى و امسال ديگر باره شروع كردي، عمارت ميكني، رخصت نيست كه تو ديگر در اين زمين زراعت كني، بايد هرچه از اين زمين منفعت برده اي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا كنند».
🔸 به حسن بن مسلم بگو: «اين جا، زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمينهاي ديگر برگزيده و شريف كرده است، تو آن را گرفته به زمين خود ملحق كرده اي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده اي! اگراز اين كار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيه اي كه گمان نميبري بر تو فرو ميريزد»
🔷 حسن بن مثله عرض كرد: «سيّد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نميپذيرند»
امام (عليه السلام) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در اين جا علامتي ميگذاريم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابوالحسن، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، و باقي وجوه را از رهق به ناحية اردهال كه ملك ما است، بياورد، و مسجد را تمام كند، و نصفِ رهق را بر اين مسجد وقف كرديم كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند.
🔴 مردم را بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز بدارند و چهار ركعت نماز در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيّت مسجد، در هر ركعتي، يك بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبيح ركوع و سجود را، هفت بار بگويند.
و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر اين نسق كه در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي كه نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله الاّ الله) بگويند و تسبيح فاطمة زهرا(عليها السلام) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلاش، صلوات الله عليهم، بفرستند»
و اين نقل، از لفظ مبارك امام (عليه السلام) است كه فرمود:
🌺 «فَمَنْ صلاّهما، فكأنّما صلّي في البيت العتيق».
🔴 هركس، اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانة كعبه آن را خوانده است.
♦️ حسن بن مثله ميگويد: «در دل خود گفتم كه تو اين جا را يك زمين عادي خيال ميكني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) است».
پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!
چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا كردند و فرمودند: «در گلّة جعفر كاشاني چوپان بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولش را دادند، با پول آن خريداري كن، و گرنه پولش را خودت پرداخت كن. فردا شب آن بُز را بياور و در اين موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بُز را بر بيماران و كساني كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالي همه را شفا دهد.
آن بُز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يكي به اندازة يك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است».
آن گاه به راه افتادم. يك بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز يا هفتاد روز ما در اينجاييم.
♦️ حسن بن مثله ميگويد: «من، به خانه رفتم و همة شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✅ مسجد مقدس جمکران ✅
#جمکران
#روشهای_توسل
🔴 همراه علی منذر به جایگاه دیشب رفتیم پس او گفت : به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام فرموده بود اين جا نهاده است و آن، اين كه حدود مسجد، با ميخها و زنجيرها مشخص شده است»
آن گاه به نزد سيّد ابوالحسن الرضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم غلامان و خادمان ايشان گفتند:
«شما از جمكران هستيد؟» گفتيم: «آري». پس گفتند: «از اول بامداد، سيد ابوالحسن در انتظار شما است»
♦️ پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نيكو داد و بسيار احترام كرد و مرا در جاي نيكو نشانيد. پيش از آن كه من سخن بگويم، او سخن آغاز كرد و گفت: «اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:
🌹 «شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پيش تو خواهد آمد، آن چه بگويد اعتماد كن وگفتارش را تصديق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن». از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
🔹 حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل كرد. سيد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمكران) رهسپار گرديدند.
چون به نزديك دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند كه گله اش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گله رفت آن بز كه از پشت سر گله من آمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بُز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم و هرگز در گلة من نبود، جز امروز كه در ميان گله، آن را ديدم و هرچند خواستم كه آن رابگيرم، ميسّر نشد»
پس آن بُز را به جايگاه آوردند و در آن جا سر بريدند.
سيد ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانيدند.
سيد ابوالحسن الرضا، زنجيرها و ميخها را به قم آورد و در خانة خود نگهداري كرد. هر بيماري صعب العلاجي كه خود را به اين زنجيرها ميماليد، در حال، شفا مييافت.
♦️ ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محلة موسويان (خيابان آذر فعلي) مدفون شد، يكي از فرزندان اش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجيرها و ميخها را نيافت».
✅ مطالب پیرامون مسجد مقدس جمکران ادامه دارد .....✅
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a