آتشی نمى سوزاند “حضرت ابراهیم ” را
و دریایى غرق نمی کند “حضرت موسی ” را
مادری ،کودک دلبندش را به دست
موجهاى خروشان “نیل ” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنی هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن
به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را
به تماشا بنشینی ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚#یک_داستان_یک_پند
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامهای نوشت. نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد ناصرالدینشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک ریالم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥
هدایت شده از دوستان امام زمان(عج)
سلام به دانش آموزان
ارزشمندترین سرمایه های کشور
منتظران مخلص و مومن امام زمان عج
با حضورتان دریایی از آرامش و امید در قلب و
دلمان پدید می آید
بسان شکوفه های بهاری طرب و شادی و روح
افزایی می کنید
پایدار و سرافراز باشید
ودعای ولی خدا بدرقه راهتان
🔴حکایت تاجر متوكل
در زمان پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله و سلم مردی هميشه متوكل به خدا بود و برای تجارت از شام به مدينه می آمد. روزی در راه دزد شامی سوار بر اسب، بر سر راه او آمد و شمشير به قصد كشتن او كشيد.
تاجر گفت: ای سارق اگر مقصود تو مال من است، بيا بگير و از قتل من درگذر.
سارق گفت: قتل تو لازم است، اگر ترا نكشم مرا به حكومت معرفی می كنی.
تاجر گفت: پس مرا مهلت بده تا دو ركعت نماز بخوانم؛ سارق او را امان داد تا نماز بخواند. مشغول نماز شد و دست به دعا بلند كرد و گفت: بار خدايا از پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم تو شنيدم هر كس توكل كند و ذكر نام تو نمايد در امان باشد، من در اين صحرا ناصری ندارم و به كرم تو اميدوارم.
چون اين كلمات بر زبان جاری ساخت و به دريای صفت توكل خويش را انداخت، ديد سواری بر اسب سفيدی نمودار شد، و سارق با او درگير شد.
آن سوار به يك ضربه او را كشت و به نزد تاجر آمد و گفت: ای متوكل، دشمن خدا را كشتم و خدا تو را از دست او خلاص نمود.
تاجر گفت: تو كيستی كه در اين صحرا به داد من غريب رسيدی؟ گفت: من توكل توام كه خدا مرا به صورت ملكی در آورده و در آسمان بودم كه جبرئيل به من ندا داد: كه صاحب خود را در زمين درياب و دشمن او را هلاك نما. الان آمدم و دشمن تو را هلاك كردم، پس غايب شد.
تاجر به سجده افتاد و خدای را شكر كرد و به فرمايش پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم در باب توكل اعتقاد بيشتری پيدا كرد. پس تاجر به مدينه آمد و خدمت پيامبر صلی الله عليه و آله رسيد و آن واقعه را نقل كرد، و حضرت تصديق فرمود.
آری توكل انسان را به اوج سعادت می رساند و درجه متوكل درجه انبياء و اولياء و صلحاء و شهداء است.
📚 خزينه الجواهر، ص ۶۷۹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸همیشه با خدا درد دل كن ☝️
نه با خلق خدا … ❗️
و فقط به یگانه قدرتِ هستی توكل كن💖
🌸آنگاه میبینی كه چگونه قبل از اینكه
خودت دست به كار شوی،
كارها به خوبی پیش میروند ...🌸
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
🍁🍂🍁
🍁هر روز را با یک لبخند، آرامش خیال، خونسردی
و قلبی سرشار از قدردانی از خدا آغاز کنید 🧡
🍁زندگی یعنی اعتماد کردن به احساسات،
استفاده از فرصت ها ،
درس گرفتن از گذشته ،
و درکِ اینکه همه چیز تغییر خواهد کرد.🍁
🍁بیاموزید به همگان احترام بگذارید.
چون هر کسی در حال مبارزه با کارزار زندگیاش است🍁
🍁همه ما مشکلات، گرفتاریها و دغدغه های خود را داریم.
اما در ورای آن کشمکشها، ناگفتههای بسیاری پنهان است،
هم برای من، هم برای شما، هم دیگران🍁
پس با همه مهربان باشید🧡
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ
هدایت شده از ♡ اسرار الهی آرامش ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋آدمی به خودیِ خود ، نمیافتد .
اگر بیفتد ، از همان سمتی میافتد
که به خدا تکیه نکرده است
همیشه در هر حادثه ای به خودت بگو:
یه خیری تو این اتفاقی که
الان برای من افتاده هست
مطمئن باش خدا راه رو به تو نشون میده
🌹 به خدا اعتماد کن
او هر چیزی را به قشنگ ترین حالت ممکن به تو می دهد؛ اما در زمان خودش...!
🌿🌺إِن یَنصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
🦋اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.
(آلعمران: ١٦٠)
#آرامش_با_قرآن
#اسرار_الهی_آرامش 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr1
🌺🌿🌺🌿
❤️دوست دارم ناشی گری کنم
و مثل آنها که تازه خط آموخته اند
هزاربار از روی اسمت بنویسم...
❤️ سلام! تو، دلبر، دل دار، مهدی، امام زمان...
#سلام
#دلنوشته_مهدوی
#امام_زمان
@mahdimontazeremast