🌕 باید قرصِ ماهِ کرامتِ خدا، کامل میشد؛
تا رونمایی از جلوهی تمامعیارِ کرامتِ خدا، ممکن شود!
قرص قمر رمضان ؛
شب رونمایی از آینهی کرامت خدا، در آغوش فاطمه "س" است.
✨🌷✨🌷✨🌷✨
💐میلاد با سعادت امام حسن مجتبی ، کریم اهل بیت علیهم السلام مبارک باد.
#کریم_آل_طه علیهالسلام
#امام_حسن_مجتبی
@ostad_shojae_yazd
هدایت شده از راه رضوان🇵🇸🇵🇸
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
شجاعت امام حسن علیه السلام
محمد شجاعی
@almahdie
💓😍
چرا به امام حسن(ع)، کریم اهل بیت گفته میشه؟
☘ امام مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
منتهی الآمال ج1، ص 417
☘ روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.
منتهی الآمال، پیشین، ص 418.
☘ هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
📕حقایق پنهان ص 268
#میلاد_امام_حسن_مجتبی (ع)
مبارک
*⃣ سگ و غلام
🔹روزى امام حسن (علیه السلام) در یکى از باغهاى شهر مدینه قدم مىزد، ناگاه چشمش به یک غلام سیاه افتاد که نانى در دست دارد و یک لقمه خودش مىخورد و یک لقمه هم به سگى که کنارش بود مىداد.
🔸حضرت با دیدن چنین صحنهاى، به غلام خطاب کرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخیره نکردى؟ غلام گفت: زیرا چشمهاى من از چشمهاى ملتمسانه سگ خجالت کشید و من حیا کردم از این که نان را بخورم و سگ گرسنه بماند.
🔹امام پرسید: ارباب تو کیست؟ گفت: أبان بن عثمان. حضرت فرمود: این باغ مال چه کسى است؟ جواب داد: باغ نیز مال اربابم است. اظهار داشت: از جایت برنخیز تا برگردم.
🔸حضرت به سمت أبان رفت. ضمن گفتگویی با او، غلام و باغ را خریداری نمود. سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام! من تو را از مولایت خریدم. ناگاه غلام از جاى خود برخواست؛ حضرت در ادامه فرمود: باغ را نیز خریدم و هم اکنون تو را در راه خدا آزاد نموده و باغ را نیز به تو میبخشم.
📚احقاق الحق- ج۱۱- ص ۱۴۶
هدایت شده از عرفان
💙 دائم سوره قل هوالله را بخوانید.
و هدیه کنید به امام حسن مجتبی علیه السلام
این عمل ثواب بسیار زیادی دارد
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
📚 حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
هدایت شده از طهارت نفس
#تامل
✍به اندازه ای قـوی باشید که بتوانید رها کنید، و به اندازه ای عاقل باشید که بتوانید برای آنچه لیاقتش را دارید، صبر کنید…
➮
@faghatkhoda1397
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
📢📢📢امام زمان را فراموش نکنیم.
⏪مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است.
🔹یاد ولیّ الله اعظم را در دل های خودتان داشته باشید. دعای《اللهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه》را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید.
⏪هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمی تان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیک تر می شوید.
📚انسان ۲۵۰ ساله، صفحه ۴۱۵
#امام_خامنه_ای
#یاد_امام
#مهدیاران
🕊کانال امام زمان(عج)👇👇👇
🆔 @Emam_Zamaan_313
🍀 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی برای تهیدستی خرابهنشین همیشه غذا میبرد و تهیدست همیشه به او ناسزا میگفت و مرد غذا را میداد و باز میگشت بدون اینکه ناراحت شود و سخنی بگوید؛ جز سکوت و تبسم چیزی در مقابل ناسزاهای آن مرد به او نشان نمیداد.
گاهی روزها مرد با پسر جوانش میرفت و برای اینکه او از برخورد مرد تهیدست ناراحت نشود پسرش را داخل خرابه نمیبرد. روزی پسر جوان از بیرون خرابه صدای ناسزاهای مرد تهیدست را شنید و برای اینکه پدرش ناراحت نشود سکوت کرد و فردا به خرابه رفت. از تهیدست سؤال کرد: چه کسی برای تو غذا میآورد؟ گفت: مردی میآورد که خیلی مهربان است و من او را خیلی دوستش دارم و تعجب میکنم که تا بحال در عمرم هیچ کس را به این اندازه دوست نداشتهام. پسر داستان را برای پدر تعریف کرد و گفت: چرا با کسی که به تو ناسزا میگوید مهربانی میکنی و دوستش داری؟
پدر گفت: من به خاطر ترس از خدا و محبتی که به خدای خود دارم و دوستش دارم در برابر اهانتهای آن مرد صبر و سکوت میکنم، این مرد گمان میکند من او را دوست دارم که سکوت میکنم. بدان! خداوند از هرگونه محبت و عزت بخشیدن ما بینیاز است کسی که خدا را دوست بدارد و از روی محبت خدا صبر و سکوت بر مرارت او کند با این کار دوستی و محبت خلایق را از آن خود میکند. کسی که خدا را عزیز کند و هر کار نیکی که کرد بگوید از لطف خداست، خود را در نظر بندگان با تواضع خویش عزیز کرده است.