هدایت شده از عـــاشقــان اهــل بیـــت(ع)🌹
سلام امام زمانم
❣یا صاحب الزمان
غم هجران تو اےیار مرا شیدا ڪرد
غیبٺ و دورے تو حال مرا رسوا ڪرد
دورے تو اثر جمع بدےهاے من اسٺ
شرمسارم گنهم چشم تورا دریا ڪرد
اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
هدایت شده از مجنون الحسین♡
6368357786750.mp3
2.54M
هدایت شده از مجنون الحسین♡
6400395417250.mp3
3.4M
هدایت شده از مجنون الحسین♡
6438432941095.mp3
3.02M
قناعت از ماده قنع و به معنای اکتفا کردن به اندک و ضد اسرافکاری است. در اصطلاح شرعی: صفتی است که با تکرار و تمرین در انسان بصورت ملکهای در میآید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیادهخواهی میشود.
قناعت در اصطلاح، عبارت از این است که انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متکی بوده و به هرچه در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد و با عزت نفس و آبرومندی به سر برده و هیچگاه چشم داشتی به دیگران نداشته و از نداشتن امور مادی و کمبودها اندوهگین و حسرتزده نباشد.
قناعت، رضایت به کم و حسن تدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال و میانهروی نیز میباشد.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود و معیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند.
از امام صادق (علیهالسلام ) نقل است که فرموده اند:
مردی از اصحاب پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلم) حال زندگیش سخت شد. همسرش گفت: ای کاش خدمت پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلم) میرفتی و از او چیزی میخواستی. مرد خدمت پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلم) آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بینیازی جوید خدایش بینیاز میکند. مرد با خود گفت: مقصودش جز من نیست پس بسوی همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) هم بشر است و از حال تو خبر ندارد، او را از حال خودت آگاه کن، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا میکنیم و هر که بینیازی جوید خدایش بینیاز میکند. تا سه بار آن مرد چنین کرد. سپس رفت و کلنگی عاریه کرد و به جانب کوهستان رفت. از بالای کوه مقداری هیزم جمع آوری کرد و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردا هم رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و همواره کار میکرد و اندوخته مینمود تا اینکه خودش کلنگی خرید. باز هم کار کرد تا دو شتر و غلامی خرید و ثروتمند بینیاز گشت.