ذلت نفس و تن دادن به پستی ها و اعمال زشت از رذایل اخلاقی و نقطه مقابل عزت نفس است. یعنی به همان میزانی که عزت نفس و بزرگواری آن ستایش شده است؛ تن دادن به خواری امری ناپسند بوده و مورد نکوهش قرار گرفته است.
ذلّت و خواری؛ یعنی آن که خود را برای دنیاپرستان کوچک کرده و در مقابل آنها به تملق و چاپلوسی پرداخته تا از این طریق به منافع پَست مادی دست یابد که این رفتار در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است.
「°💕🌚.」
از دزدی بادمجان تا ازدواج
_توبه تولدی دوباره_
شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته: یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به مسجد جامع توبه مشهور است.
علت نامگذاری آن بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبهها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسبیده و پشت بامهای خانهها به هم متصل بود بطوری که میشد از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانههای محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجانهای محشی (دلمهای) قرار دارد، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد، یک گازی از آن گرفت تا میخواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت: پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه میگوید. وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبتهایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت: تو متاهل هستی؟
جوان گفت نه.
شیخ گفت: نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت: این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشهای از این مسجد نشسته و این زن خانه شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت: بله و رو به آن زن کرد و گفت: آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت: دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد. وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانهای بود که واردش شده بود.
زن از او پرسید: چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت: بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت: عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت: *این نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادمجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.*
1_6710864437.mp3
2.57M
🎵امام رضا(ع) و جلودی
🔻دلیل زیبای امام رضا(ع) برای محبت به کسی که با بیرحمی خانهاش را غارت کرد.
#شهادت_امام_رضا (علیهالسلام)
با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را
نه از جان بلکه از تن در میآوریم و میگوییم
ای حسین داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند...😢
🔹حلولِ ماهِ ربیع الاول ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت(ع) را تبریک عرض مینماییم🌸🌸
#زن_عفت_افتخار
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
صبحمون رو با سلام محضر مولای انسانها و ملایکه ، امام زمانمون شروع کردیم و در دعای روز یکشنبه از وجود امام علی ع) و حضرت زهرا س) طلب میکنیم آرامش و معنویت و نورانیت دلهامون را .
آرامش 01.mp3
10.68M
#آرامش ۱
معنایِ واقعیِ #آرامش چیست؟
هر فرد برای حفظ و کنترل آرامش درونی خود ، لازم است به چه عوامل و نکاتی توجه کند ؟
@ostad_shojae
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
با خدا شاد باش و لذت ببر
نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را میفهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و میتواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت میخواهد.
💚یکی از اسمها خدا «مرتاح، به معنی شاد و آرامبخش» است.
نمیشود به خدا نزدیک شوی و شاد و آرام نشوی.
آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ میشود و همه چیزش لذتبخش، زیبا و دوستداشتنی میشود.
وقتی میگوییم «لا اله الا الله» یعنی شهادت میدهم که هیچ #دلبری و هیچ #معشوقی جز خدا نیست.اساس دین ما، #عشق و #محبت است. 💚
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تکلیفتو مشخص کن به چندتا خدا عقیده داری ؟؟؟
#دکتر_الهی_قمشه_ای
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
چ
💌لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند!
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست!
کارِ شما این است که به خدا ایمان و اعتماد کامل داشته باشید.
کارِ شما این است که با ایمان و انتظار و امید زندگی کنید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعی است. خدا میتواند آنچه را که بشر نمیتواند انجام دهد، به انجام برساند.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست!
در زندگی بارها متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده است که خود به تنهایی قادر به انجامش نبودهایم...
💌فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
💚ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﻲ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺑﺎﺷﺪ ] ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .….(١٦)
سوره بروج 🌿
#آرامش_با_قرآن
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••