ارزش توكّل:
قرآن كریم ده ها بار به صراحت و كنایت انسان ها و به ویژه مؤمنان را به توكل به خداوند فرا خوانده است و در برابر این اعتماد و اطمینان بندگان، وعده خداوند مبنی بر كفایت امور آنان را اعلام می دارد. از جمله در قرآن آمده است:
« وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
«و مؤمنان باید تنها بر خدا توكل كنند.»
«ان الله یحب المتوكلین؛ خداوند توكّل كنندگان را دوست می دارد.»
همچنین برای اطمینان بخشی نسبت به سرانجام توكّل و اعتماد به پروردگار می فرماید:
« و من یتوكل علی الله فهو حسبه »
«و هر كس بر خدا اعتماد كند، او برای وی بس است.»
احادیث نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سخنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سرشار از عباراتی است كه منزلت توكل و فضیلت آن را بیان می كنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نقل می كنیم كه فرموده است:
به درستی كه بی نیازی و عزت در حال گردش اند و هنگامی كه به جایگاه توكّل گذر كنند، آن جا را وطن خود می گزینند.
تلاش و توكل:
اگر چه با دقت در ماهیت توكّل روشن می گردد كه توكّل منافاتی با سعی و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهی شبهه ای پدید می آید كه اشاره به آن مفید است. انسان نسبت به اموری كه اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره ای جز توكّل ندارد؛ ولی نسبت به حوادثی كه ایجاد اسباب و علل آن در توان او است،در عین حال كه به موجب توكّل برای ابزار و اسباب، تأثیر مستقل قائل نیست، ولی وظیفه دارد كه برای فراهم آوردن آنها بكوشد و آنچه را به سببیّت آن یقین یا گمان دارد، به كار گیرد و در این جهت از تعقّل و اندیشه خویش بهره برد.
زیرا سنّت خداوند بر این قرار گرفته است كه امور عالم با اسباب و علل خاص خود پیش رود. بر همین اساس فرموده است كه هنگام جنگ با شیوه ای خاص و با اسلحه نماز بخوانید،
« وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوهِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَكُمُ الَّذِینَ كَفَرُوا... » و توان و قدرت دفاعی برای خود آماده كنید.
« وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ...» به موسی ـ علیه السّلام ـ دستور داد كه بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونیان از شهر بیرون ببر
« فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ». پیامبر هنگامی كه مردی اعرابی را دید كه به بهانه توكّل بر خداوند، شترش را در بیابان رها نموده، فرمود: اعقلها و توكّل؛
«شتر را ببند و توكّل برخداوند نما».
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️💫خدایا به تو توکل میکنم
⚪️💫و حـــس داشــتـــنــت
❤️💫پناهگاهی میشود همیشگی
⚪️💫در اوج ســخــتـیهــایــم
❤️💫روزهــایـم را بـا رحـمـتـت
⚪️💫بـــه خــیـــر بـــگـــردان...
❤️💫بنام خدایی که تسکین دهنده
⚪️💫دردها وآرامش دهنده قلبهاست
❤️💫 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
⚪️💫 الـــهــی بــــه امـــیـــد تــــو
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍️ روزی با خودرو با یکی از دوستان به اطراف شهر رفتیم. برگشتنی دو نفر را هم که در راه مانده بودند سوار کردیم.
با دوستم درمورد توکل به خدا آرام حرف میزدیم و میگفتم که اگر به خدا توکل کنیم هیچ مشکلی در زندگی نداریم و تمام بدبیاریهای ما از گناهانمان است و...
مطمئن بودم آن دو نفر هم حرفهای ما را هرچند آرام حرف میزدیم ولی میشنیدند و شاید به خیال خودشان که از درون ما خبر نداشتند، گمان میکردند ما انسانهای پاکی هستیم.
بر خلاف انتظار دیدم در مسیر افسر راهنمایی ایستاده است و ما را دید کفگیرش بالا رفت. کنار زدم به ناگاه متوجه شدم هیچیک از مدارکم همراه من نیست. وحشتناک ناراحت شدم و در دلم گفتم: خدایا تو مرا خوب میشناسی که چه گنهکاری هستم ولی این دو نفر نمیشناسند، ما هم در راه از فضل تو گفتیم، این دو نفر ببینند من جریمه شدم، به صدق حرفهای من شک خواهند کرد، و مطمئنم به کلام حق تو بدبین خواهند شد، مرا اینجا مؤاخذه نکن تا در ایمان این دو نفر شک بهخاطر ضعف من ایجاد شود. در این زمان بود که افسر گفت: مدارک. تا خواستم بگویم... در آن کنار تصادف عجیبی شد و افسر گفت: برو مسیر را باز کن....
💠 نفس سردی کشیدم و داستان را به مسافران گفتم تا ایمانشان به خدا قویتر شود.
🍸مشروب خورده بود و مست کرده بود و داد و فریاد می کشید، رسید به تابلو هیئت ما، شب اول قدر بود، با همون شیشه که دستش بود محکم زد و تابلو هیئت مارو شکست... 😔و شروع کرد به فحش دادن و هی می گفت جمع کنین این بساطتون روووو
❌❌ (این داستان واقعی...)❌❌
به بچه ها گفتم کاریش نداشته باشین بذارین بره... مست متوجه نیست...
بعضیا با صدای آروم بهش فحش میدادن!!!😐 نمیدونم چرا ولی یاد سفارش امام صادق افتادم که برای گناهکار دعا کنین هدایت شه (با خودم گفتم چقدر سخته بخدااا آدم اذیت بشه ازشون فحش بخوره و بعدش هم دعا کنه؟!!!)
با این حال که سخت بود به بچه ها گفتم امشب براش دعا کنیم؟؟ 🤔
مسخره ام کردن که این مگه آدم میشه؟؟؟
گفتم : بیاییم توکل کنیم دعا کنیم ما وظیفه مون رو انجام بدیم دیگه، هااا؟
گفتن: بااااااااش😒
خیلی عجیب بود! یک روز نشد دوباره پیداش شد و منو پیدا کرد، بغض کرده بود و خیلی شرمنده😞 .... گفت من .... اضافی خوردم غلط کردم ، گفتم عزیزم به من ربطی نداره مجلس مال اهل بیت بوده ،،، زد زیر گریه گفت چطور جبران کنم؟؟؟
گفتم می تونی تابلو رو درست کنی؟!
گفت آره که درست می کنم ، اصن یک شب شام هم می خوام بدم همرو قبوله؟ یه شب شام هیئت امام علی با من؟😢
گفتم چه عااالی شغلت چیه؟ گفت: برق ساختمون
گفتم میای به جلسه ما؟؟؟
گفت نه تو نمیام جای من نیست...
گفتم : هست پاشو بیا
گفت : نه من یه گناهایی کردم که روم نمیشه...
گفتم : اگر نیای تو جلسه شب قدر شامتم قبول نمی کنم🤨
گفت: باشه پس میام ولی زشت نیست من دست و صورتم خالکوبیه😰
گفتم : تو بیا میزبان من و رفیقام نیستیم که !!! خداست
... اومد ...
خیلی عجیب شد اون شب ! صدای گریه این دوستمون از هممون بیشتر بود به پهنای صورت گریه میکرد 😭 بلند بلند فریاد میکشید خدایا غلط کردم، از صدای گریه اون بچه ها گریه می کردن😭😭
اون شب قدر گذشت.... بعد از دو سال اتفاقی دیدمش پشت فرمون پژو پارس، خیلی شاد و سرحال بود و بلند سلام کرد و گفت: حاجیییییی مشروب رو خیلی وقته گذاشتم کناااار نمازامو می خونم و عجیب برکتی افتاد تو کارم😎 مادرم همش داره برام دعا می کنه، الان می فهمم اون زندگی قبل شب قدر چقدر بازی کثیفی بود الان دو ساله زنده شدم ....
✅ این داستان واقعی بود و دوست داشتم باهات به اشتراک بذارم...
آره رفیق هدایت دست خداست ولی یه جاهایی منو شما رو آزمایش می کنه با رفتارهای بقیه، فحش بدیم یا دعا کنیم براش؟
برکت
شخصی خدمت علی(ع) از تنگی معیشت خود شکایت کرد.
امام فرمود: شاید با شانه شکسته، موی خویش را شانه می کنی!
گفت: نه
فرمود: شاید از کسی که عمرش از تو بیشتر است جلوتر می روی
گفت: نه
فرمود: شاید بعد از طلوع فجر می خوابی
گفت: نه
فرمود: شاید والدینت را دعا نمی کنی؟
گفت:بله، پس امام دستور داد که برای رفع بلای تنگدستی، پدر و مادرش را دعا کند.
مرآه الکمال/ج3/ص573
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
#اثر_دعای_والدین✨
مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه #محمدباقر_مجلسی نقل می کند :
شبی از شبها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود.
فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهوارهاش مواجه شدم و بیدرنگ گفتم: پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بیپایان موفق گردان.
به برکت دعای نیمهشب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود.
علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیتهای مهم مرجعیت و مسافرتهای مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت (ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود 110 جلد میباشد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
(حافظ)