✳️منتظران ظهور
✨کرامت آقا ابوالفضل العباس علیه السلام
📝حكايت بسیار زیبا و شنيدني است:
💫يكي از شيوخ عرب هفت پسر و يك دختر داشت و برادري فقير.
برادرزادهاش خواستگار دختر عمو بود، به عموي توانگرش گفت: «عموجان! من چيزي براي ازدواج ندارم».
عمو كه راضي به اين وصلت نبود، با اين وجود پسر با دختر عمو وصلت كرد، اما پس از چندي سر به ناسازگاري گذاشت و از عمو زميني ديگر درخواست.
عمو گفت: «اين زمين را براي پسر بزرگم گذاشتهام، به شما كه زمين دادهام».
برادرزاده نمكنشناس عمويش را تهديد كرد كه آبرويش را خواهد برد، عمو كه از ناجنسي برادرزاده و دامادش با خبر نبود، اعتنايي نكرد.
مدتي بعد، برادرزاده به عمويش پيغام داد كه دخترش در هنگام ازدواج پاكدامن نبوده است.
عمو كه قلبش از غصه آتش گرفته بود، برافروخته شد و گفت:
«بيحيا! اگر دخترم آن گونه بود، چرا همان وقت او را نكشتي؟ تو كه پسر عمويش بودي، غريبه نبودي!».
در ميان قبايل عرب رسم بر اين است كه در چنين مواقعي زن را ميكشند و هيچ مرجعي هم به آنها اعتراض نميكند.
در پي اين ماجرا، وقتي برادرزاده بد ذات بر موضوع اصرار كرد، پدر دختر قبري كند و افراد قبايل مختلف را فرا خواندند، تا با قول خودشان لكه ننگ را از بين ببرند.
شبي كه قرار بود، دختر را بكشند، يكي از افراد قبيله گفت: «اگر شما اين دختر را بكشيد، فردا از شما بپرسند «چرا و به چه جرمي او را كشتيد؟»، چه جوابي داريد؟
پدر دختر گفت: «خوب، چاره كار چيست؟»
مرد گفت: «شما ايشان را به حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام) ببريد، اگر قسم خورد و نترسيد كه حرفي نيست. اما اگر قسم نخورد، پيداست كه دختر شما پاك است، چرا ميخواهيد اين بيچاره را بكشيد؟
حاضران قبول كردند، پسر را همراه با دختر، مادر و خاله نزد كليددار بردند، پنجاه نفر از افراد قبيله نيز شاهد بودند.
كليددار رو به من كرد و گفت:
«حاجعباس! اين پسر بيحيا و دروغگوست، من نميتوانم اين كار را انجام دهم. شما برعهده بگيريد!»
من به پسر گفتم: «هنوز وقت باقي است، ميتواني حرفت را پس بگيري و اين مردم پي كارشان بروند و خودت هم بروي. هر چه بخواهي به شما ميدهم».
پسر گفت: «ابدا، ابدا».
پرسيدم: «قسم ميخوري؟»
گفت: «بله، قسم ميخورم».
از او خواستم سه قدم به جلو بردارد، رو به ضريح بالاي سر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) بايستد و دو دستش را بلند كند، همان كلمات را كه من ميگويم، تكرار كند.
گفتم: «بگو، والله بحق هذا العباس - يعني قسم به خدا، به حق اين عباس(عليه السلام)».
پسر گفت: «والله، بحق هذا العباس...».
اين را كه گفت، دهانش باز ماند.
اما دختر كه قرار بود، كشته شود، با حضرت ابوالفضل(عليه السلام) حرف ميزد: «ابوفاضل! آقا! من اين طورم؟» ابدا، باكش نبود. به هيچ لكنت و هراسي، سه بار اين را گفت و به ضريح خيره شد.
من ديگر يقين كردم كه حضرت ابوالفضل(عليه السلام) در مقابل اين دختر ايستاده و او حضرت را به طور آشكار ميبيند.
انگار قيام برپا شده بود، جنازه پسر مثل چوب خشك روي زمين افتاده بود، جنازه را برداشتند، تا وقتي جنازه در حرم بود، يك قطره خون از آن بيرون نيامد، اما تا جنازه را به صحن بردند، خون از دهان و دماغ و گوشش بيرون زد.
دختر همچنان با حضرت حرف ميزد و ميگفت: «الله، الله، ابوفاضل! نعم، نعم، ابوفاضل! اين كرامت شماست».
برادران دختر او را در آغوش گرفتند و تكريم كردند و مردم كربلا نيز به ديدن دختر ميآمدند و از او تبرك ميجستند.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا عبدالصالح برای معرفتم شور و نوا میخوام ❤️
👤 #کلیپ «تولد علمدار دین» با نوای حاجمحمود #کریمی تقدیم نگاهتان
ویژه ولادت #حضرت_اباالفضل
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
با همان پاکی چادر که روی سر داری
میتوانی غم مهدی ز تنش برداری
دوره ی جنگ و جدال است و زمان ناپاک است
چادرت روی سرت هست تو سنگر داری
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
✨
تنهـا آغـوشِ مردونـه ای
کـه تـوش امنیـت داری
آغـوشِ صادقـانـه پدرتـه😌
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
🌼منتظران ظهور
واقعاا زیباست👌👌
مادری نابينا كنار پسرش در شفاخانه نشسته بود و مى گريست...
فرشته ى فرود آمد و رو به طرف مادر گفت:
اى مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است كه فقط يكى از آرزو هاى ترا براورده سازد، بگو از خدا چه مى خواهـى؟
مادر رو به فرشته كرد و گفت:
از خدا مى خواهم تا پسرم را شِفا دهد.
فرشته گفت:
پشيمان نمى شوى؟
مادر پاسخ داد:
نه!
فرشته گفت:
اينك پسرت شِفا يافت ولى تو مى توانستى بينايى چشمان خود را از خدا بخواهى...
مادر لبخند زد و گفت تو درك نمى كنى!
*
سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقى شده بود و مادر موفقيت هاى فرزندش را با عشق جشن مى گرفت.
پسرش ازدواج كرد و همسرش را خيلى دوست داشت...
پسر روزى رو به مادرش كرد و گفت:
مادر نمى توانم چطور برايت بگويم ولى مشكل اينجاست كه خانمم نمى تواند با تو يكجا زندگى كند. مى خواهم تا خانه ى برايت بگيرم و تو آنجا زندگى كنى.
مادر رو به پسرش كرد و گفت:
نه پسرم من مى روم و در خانه ى سالمندان با هم سن و سالهايم زندگى مى كنم و راحت خواهم بود...
مادر از خانه بيرون آمد، گوشه ى نشست و مشغول گريستن شد.
فرشته بار ديگر فرود آمد و گفت:
اى مادر ديدى كه پسرت با تو چه كرد؟
حال پشيمان شده يى؟
مى خواهى او را نفرين كنى؟
مادر گفت:
نه پشيمانم و نه نفرينش مى كنم. آخر تو چه مى دانى؟
فرشته گفت:
ولى باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و مى توانى آرزوى بكنى. حال بگو ميدانم كه بينايى چشمانت را از خدا مى خواهى، درست است؟
مادر با اطمينان پاسخ داد نه!
فرشته با تعجب بسيار پرسيد: پس چه؟
مادر جواب داد:
از خدا مى خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت كند، آخر من ديگر نيستم تا مراقب پسرم باشم.
اشك از چشمان فرشته سرازير شد و اشك هايش دو قطره در چشمان مادر ريخت و مادر بينا شد...
هنگامى كه زن اشك هاى فرشته را ديد از او پرسيد:
مگر فرشته ها هم گريه مى كنند؟
فرشته گفت: بلى!
ولى تنها زمانى اشك مى ريزيم كه خدا گريه مى كند.
مادر پرسيد:
مگر خدا هم گريه مى كند؟!
فرشته پاسخ داد:
خدا اينك از شوق آفرينش موجودى به نام مادر در حال گريستن است...
هيچ كس و هيچ چيز را نمى توان با مادر مقايسه كرد.
(به افتخار مادر)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد🤍
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
🌼منتظران ظهور
✅استغفار امیرالمومنین
#بند_هشتم
۸-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَيْكَ فِيهِ تَوْبَتِي ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَكَرُّمِ قَسَمِي بِكَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِي بِذَلِكَ أَوْلِيَاءَكَ مِنْ عِبَادِكَ أَنِّي غَيْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِيَتِكَ فَلَمَّا قَصَدَنِي بِكَيْدِهِ الشَّيْطَانُ وَ مَالَ بِي إِلَيْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِي نَفْسِي إِلَى الْعِصْيَانِ اسْتَتَرْتُ حَيَاءً مِنْ عِبَادِكَ جُرْأَةً مِنِّي عَلَيْكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَكُنُّنِي مِنْكَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا يَحْجُبُ نَظَرَكَ إِلَيَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُكَ فِي الْمَعْصِيَةِ إِلَى مَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ ثُمَّ كَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّي وَ سَاوَيْتُ أَوْلِيَاءَكَ كَأَنِّي لَمْ أَزَلْ لَكَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِكَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِيدِكَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِكَ وَ لَا يَعْرِفُ بِسِيرَتِي غَيْرُكَ فَلَمْ تُسَمِّنِي بِغَيْرِ سِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَيَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِي فِي ذَلِكَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَأَنِّي عِنْدَكَ فِي دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا بِحِلْمِكَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ مَوْلَايَ فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ كَمَا سَتَرْتَهُ عَلَيَّ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِي بِهِ فِي الْقِيَامَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.
بند ۸: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم ولی آنگاه که شیطان با کید و حیله اش مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا به سوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند، خود را به جهت حیا از بندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم ، سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد، درحالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود، تو نیز مرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی، بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگربه واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا! همانطوری که اینگونه گناه را دردنیا مستور و پنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان!
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
4_5936095405270897170.mp3
14.69M
🔊 #صوت_مهدوی
📝 #سرود «فرمانده مهدی»
☀️ مردم دنیا رو میبینی فرمانده
نمیشناسنت ولی صدات میکنن...
👤 حاج ابوذر #روحی
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
22.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چطور در این شرایط، مردم را برای مشارکت در #انتخابات دعوت کنیم؟
این ۸دقیقه را
هم بارها ببینید
هم ذخیره کنید
هم حفظ کنید
📺 این چند دقیقه منطق مهم کتاب "در نزدیکی قله" یا همان #صعود_چهل_ساله۲ میباشد که توسط #حجت_الاسلام_راجی در پخش زنده شبکه افق بیان شد.
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
🌼منتظران ظهور
⭕️ داستان امام سجاد (ع): ماجرای امام و راهزن
📜مرحوم علاّ مه مجلسى به نقل از شيخ الطايفه مرحوم طوسى حكايت كند:
🌹روزى حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مكّه مكرّمه گرديد.
🌻در مسير راه از شهر مدينه به مكّه ، به بيابانى رسيد كه دزدهاى بسيارى جهت غارت و چپاول اموال حاجيان و اذيّت و آزار ايشان ، سر راه ايستاده و كمين كرده بودند.
🌺همين كه امام عليه السّلام نزديك دزدان رسيد، يكى از آن دزدها جلو آمد و راه را بر آن حضرت بست و منع از حركت آن بزرگوار به سوى مكّه معظّمه گرديد.
🌼امام زين العابدين عليه السّلام با متانت و خون سردى به آن دزد خطاب نمود و اظهار داشت : چه مى خواهى ؟ و به دنبال چه چيزى هستى ؟
🌸دزد پاسخ داد: مى خواهم تو را به قتل رسانده و آن گاه وسائل واموال تو را غارت كنم .
🌹حضرت فرمود: من حاضر هستم كه با رضايت خود اموال و آنچه را كه همراه دارم ، با تو تقسيم كنم و با رضايت خويش نصف آن ها را تحويل تو دهم .
🌻دزد راهزن گفت : من نمى پذيرم و بايد برنامه و تصميم خود را، كه گفتم اجراء كنم .
🌺حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: من حاضرم از آنچه كه به همراه دارم ، به مقدار هزينه سفر خويش بردارم و بقيّه آن را هر چه باشد در اختيار تو قرار دهم .
🌸وليكن دزد همچنان بر حرف خود اصرار مى ورزيد و با لجاجت پيشنهاد امام زين العابدين عليه السّلام را نپذيرفت .
🌼پس چون حضرت چنين حالت و برخوردى را از آن دزد مشاهده نمود، از او سؤ ال نمود: پروردگار و ارباب تو كجاست ؟ دزد پاسخ داد: در حال خواب به سر مى برد.
🌹در اين موقع حضرت كلماتى را بر زبان مبارك خود جارى نمود و زمزمه اى كرد كه ناگهان دو شير درّنده پديدار گشتند؛ و به دزد حمله كردند و يكى سر دزد و ديگرى پايش را به دندان گرفت و هر يك او را به سمتى مى كشيد.
🌻سپس امام سجّاد عليه السّلام اظهار داشت : تو گمان كردى كه پروردگارت غافل است و در حال خواب به سر مى برد؟! و بعد از آن ، امام عليه السّلام به سلامت و امنيّت به راه خود ادامه داد و به سوى مكّه معظّمه حركت نمود.
📚امالى شيخ طوسى : ص 605، بحارالا نوار: ج 46، ص 41، ح 36.
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
✾ ✾ ✾ ══════💝══
محبوبِ قلوبِ #مومنین یا #سجاد
یا سیِّـدِ کُلِّ #ساجدین یا #سجاد
جانم به فدایتان #علی_بن_حسین
یا حضرتِ #زین_العابدین یا #سجاد
#میلاد_امام_سجاد_ع_مبارک_باد ❤️
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207