╲\╭┓
╭ 🌸
┗╯\╲
با سلام خدمت دوستان عزیز همانطور که محتضرید گفتیم هرکس میخاد ختم قرآنی به نیت اموات شون، شفای مریض، گشایش بخت، برطرف شدن مشکلات، خانه دار شدن و.... بگیرد ما در خدمتیم با حداقل هزینه 50 هزار تومان هست
ختم بدین طریق هست که هریک از دوستان یکجز انتخاب کرده و اون جز رو فقط یکبار میخوند
✳️لیست ختم قرآن به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام و تسلای دل صاحب الزمان عجلالله از مصائب آخرالزمان
⚘جزء ۱ AG
⚘جزء ۲ سلام علی آل یس
⚘جزء ۳ علیزاده
⚘جزء ۴ ملیکا
⚘جزء ۵ سلام علی آل یس
⚘جزء ۶ رسولی
⚘جزء ۷ سلام علی آل یس
⚘جزء ۸ زهرا
⚘جزء ۹ me
⚘جزء ۱۰ ثمین
⚘جزء ۱۱ اللهم عجل لولیک الفرج
⚘جزء ۱۲ بخشی
⚘جزء ۱۳ شهرزاد
⚘جزء ۱۴ بخشی
⚘جزء ۱۵ یازهرا
⚘جزء ۱۶ Fh
⚘جزء ۱۷ محبوب
⚘جزء ۱۸ محبوب
⚘جزء ۱۹ نور
⚘جزء ۲۰ نور
⚘جزء ۲۱ AG
⚘جزء ۲۲ عاطفه
⚘جزء ۲۳ کیایی
⚘جزء ۲۴ سلیمانی
⚘جزء ۲۵ عربی
⚘جزء ۲۶ سیدی
⚘جزء ۲۷ سیدی
⚘جزء ۲۸ سیدی
⚘جزء ۲۹ علیزاده
⚘جزء ۳۰ علیزاده
جزء انتخابی خود از بین علامت نزده ها انتخاب کنید
ممنون از مشارکتتون
دوستان جز انتخابی خودتون رو فقط #یکبار باید بخونید و تا جمعه هم وقت دارین
╲\╭┓
╭ 🌸
┗╯\╲
منتظران ظهور
╲\╭┓ ╭ 🌸 ┗╯\╲ با سلام خدمت دوستان عزیز همانطور که محتضرید گفتیم هرکس میخاد ختم قرآنی به نیت امو
لیست ختم قرآن تکمیل شد ممنون از همگی دوستان اجرتون با خانم حضرت زهرا سلام الله علیها
🌼منتظران ظهور
چقدر این داستان زیبا و عبرت انگیزه👌👇
مردی داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید.
به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنهایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش میآید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر داشت به او نزدیک و نزدیکتر میشد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.
سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعرههای شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظهشماری میکند.
مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر میکرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا میآیند و همزمان دارند طناب را میخورند و میبلعند.
مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان میداد تا موشها سقوط کنند اما فایدهایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیوارهی چاه برخورد میکرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.
خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیوارهی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موشها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
خواب ناراحتکنندهای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد
نزد شخصی رفت که تعبیر خواب میکرد
و آن شخص به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت میکرد ملک الموت(عزراییل) بوده
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است.
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است.
و موش سفید و سیاهی که طناب را میخوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را میگیرند
مردی که این خواب را دیده بود گفت پس جریان عسل چیست؟
آن شخصی که خواب را تفسیر کرد گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کردی.
📚امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
; عبرت ها چه فراوانند و عبرت پذیران چه اندک..
(فرج و سلامتی منجی عالم صلوات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 پویش چلّه حدیث کساء به نیت تعجیل فرج
🔸آغاز: دوشنبه ۱۴ آذرماه
🔸پایان: سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها (۲۳ دی)
📆 (شنبه روز ششم چله)
✋نشر دهیم
#به_عشق_مادر
#به_نیت_فرج
#فاطمیه
#جرعهای_از_معرفت
💠آیتالله ناصری رحمة الله
🔸روزی اصحاب نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) از جنگی بر می گشتند.
در راه برگشت حضرت به اصحاب فرمودند: « مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ علیهم الْجِهَادُ الْأَكْبَر؛ آفرين باد به قومی که جهاد کوچک را انجام دادند و جهاد بزرگ بر عهده ايشان باقی ماند.» (كافی، ج ۵، ص ۱۲)
🔸عرض کردند: «یا رسول الله! ما با کفار و مشرکان جنگیدیم و کشته و زخمی شدهایم. آيا این جهاد اصغر است؟! پس جهاد اکبر چيست که بالاتر از این است؟»
حضرت فرمودند: «جهاد با نفس است».
🔸جهاد اکبر اين است که نفس، می خواهد تو را به طرف دنیا بکِشد؛ اما تو نمیروی! می خواهد تو را به طرف غیبت بکشد؛ اما تو نمی روی! می خواهد تو را به طرف حسادت با همسایه و رفیق بکشد؛ اما تو نمیروی!
این مهم است؛ این، جهاد با نفس است.جهاد با نفس بزرگتر از جهاد در ميدان جنگ، است.
🌼منتظران ظهور
#نماز_شب
♨️رعایت حلال و حرام و کسب توفیقات
🔸شیخ عباس قمی میگوید یک مرتبه یک بنده خدای مؤمنی بود که من را به منزلش دعوت کرد، از باب اینکه دعوت او را رد نکنم، به خانهی آنها رفتم. خیلی نمیدانستم درآمد و حقوق او چیست و از کجاست. غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او یک جاهایی در معامله رعایت #حلال و #حرام را نمیکند!
🔸بعد از اینکه از خانهی آن شخص آمدم، تا چهل شب شبها برای سحر بیدار نمیشدم یا اگر بلند میشدم حال نماز شب نداشتم. تاچهل شب وضع من این طور بود.رعایت نکردن حلال و حرام الهی توفیقات را از انسان سلب میکند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
#مولایمن
🍂فراق تو بر دل شرر می گذارد
شب غصه را بی سحر می گذارد...
🍂به سودای روی تو ای ماه زهرا
دلم در شب خود قمر می گذارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
سلام
صبحتون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷
به رسم ادب هرصبح:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله❤️
السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️
السلام علیک یااباعبدالله الحسین❤️
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️
السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته💐
و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
#سلام_امام_مهـربان_زمانـم♥
منتظر لحظه ظاهر شدنت هستيم
و به شوق آن لحظه ی شیرین،
خانه دل را هر روز
آب و جارو ميكنيم ...
وقتی که بیایید
به انتظار هایی که کشیده ایم
افتخار خواهیم کرد
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪُ ألْـفَـرَج🌤
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور 🔴 سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۸) 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را میشناختم در اطرا
✳️منتظران ظهور
🔴 سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۹)
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
♻️ دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
مادری در انتظار.mp3
6.07M
🏴 #تلنگری_فاطمیه ۲
زیاد شنیدیم از "تقرّب به حضرت زهرا سلامالله علیها" ...
اینکه کسی این را هدف بگیرد، یک سمت قضیه است، و اینکه کسی بتواند به آن برسد چیز دیگری!
※ عنصر اصلی و لازم برای فتحِ این هدف، چیست؟
#منتظران_ظهور
#سردار_سلیمانی
#استاد_شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207