6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ صحبت های زیبای استاد رائفی پور راجع به امام زمان (عج)
گره ظهور خودما هستیم
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
#استاد_رائفیپور
🔸حتما ببینید و نشر دهید🔸
🌸🌸اَلهُمَ عَجِل لِوَلیِکَ الفَرَج🌸🌸
#امام_زمان
📣جــــُنـــــبـــِش مَردُمــــــــــــــی
امامخامنهاے:
〖از روحِ مطهّرِ او
از اعماق دل،
تشکّر میکنیم...〗
#حاج_قاسـم
بهوقتپرکشیدن🕊
#بهوقتشهـادت...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ #استوری _
به خدا گفتم :
عزیزترین بنده هات چه کسایی هستند؟
خدافرمود :
آنهایی که میتوانند تلافی کنند
اما بخاطرمنِ خدا میبخشند:)♥️⚡️
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
#حکایت دختر شهید..
رفتیم ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خونواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ...
ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ…
ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ🚪
ﺩﺧﺘﺮ خانومے ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ...
ﮔﻔﺘﻢ:
ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟
چطور مگہ...؟!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ...💔
ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ،
میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش...
زد زیر گریه و گفت:
یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ...😭
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍیـن ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ...💔
میشه به جای ظهر پنجشنبه،
شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟!
شب جمعه...
ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا،
بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ...
ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ...
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن...💡
ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن...🎊
کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ🚶🏻♂
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…؟!
گفتن: ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮنه است…!
ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ...
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد:
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید...؟💔
ﻧﺒﺮﯾـﺪش...😭
یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ...
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه...🙃
ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ...
ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ...❤
ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ...🙂
خدا را شکر که مهمان منی امشب، تو بابا...
استخون دست باباشو برداشت…
کشید رو سرش و گفت:
بابا جون…❤
ببین دخترت عروس شده…😭
عاقد: برای بار سوم میپرسم:
عروس خانوم وکیلم...؟
با اجازه پدرم🙂...بله...✨
شهدا شرمنده ایم.💔😞
#حاج_قاسم
#فاطمیہ
{ شهیدۍ ڪہ نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعہ شد
نماز نمی خونہ
گفتن ..
تو ڪہ رفیق اونۍ..بهش تذڪر بده..
باور نڪردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشہ..
پنهانۍ می خونہ.☺️
وقتۍ دو نفرۍ توی
ۍ سنگر ڪمین جزیره ۍ مجنون.. بیست و چهار ساعٺ نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم ڪہ نماز نمۍ خواند! 😳توۍ سنگر ڪمین.. در ڪمینش بودم
تا سرحرف را باز ڪنم ..
گفتم بهش ڪ..
ـ تو ڪہ براۍ خدا می جنگۍ.. حیف نیس نماز نخونۍ…😁
لبخندۍ زد و گفٺ ..
یادم می دۍ نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستۍ ؟😳
ـ نہ..تا حالا نخوندم😢
همان وقٺ داخل سنگر ڪمین.. زیر آتش خمپاره ۍ شصٺ دشمن..تا جایۍ
ڪہ خستگۍ اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توۍ تاریڪ روشناۍ صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویۍ ڪہ آمدند و جاۍ ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شڪافتیم
هنوز مسافتۍ دور نشده بودیم ڪہ خمپاره شصٺ توۍ آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام ڪہ ڪف قایق خواباندمش.. لبخند ڪم رنگۍ زد.😔
با انگشٺ روۍ سینہ اش صلیب کشید و چشمش بہ آسمان یکۍ شد . . .
و با لبخند بہ شهادٺ رسید.😔🌹
ارۍ.. مسیحۍ بود ڪہ مسلمان شد و بعد از اولین نمازش بہ شهادٺ رسید...😓
بہ یاد وهب شهید مسیحۍ ڪربلا...😔
#خادم_زهرا🦋
🕊مارا به دوستان خود معرفی کنید
@emamhosein113