eitaa logo
کانال مداحی و صوتهای مذهبی
293 دنبال‌کننده
7هزار عکس
23.8هزار ویدیو
77 فایل
کانال امام حسین کتاب صوتی #شنود کتاب صوتی #آنسوی_مرگ کلیپ های #مذهبی و #خاص کپی حلال 🍃 التماس دعا🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ زن، زندگی، آزادی، قدمی به سوی ظهور 🤔 چی شده آزادی و رهایی اینقدر در دنیا مهم شده؟ 🔻 رهایی که امروز مظهرش شهوت‌رانی است، یک مکتب بشری شده! قانون کردند هر کسی هر کاری دوست داره می‌تواند بکند! ❗️چرا بشر به اینجا رسیده که آزادی اینقدر برایش مهم شده؟ چون خیلی بد شده؟ خیر! 💠 رونق این شعار فطری، نتیجۀ طبیعی بزرگ شدن جوامع بشری است. 🚀 پیش به سوی جهان‌شهر آزاد! سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅اهمیت بازی و تفریح با فرزند 🔰 سخنرانی های عالی و رفیعی
✍امام على عليه السلام: با احمق مصاحبت مكن؛ زيرا او كردار خود را در نظر تو مى آرايد و دوست دارد كه تو نيز همانند او باشى 📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه201 سخنرانی های عالی و رفیعی
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅مردی که پیامبر(ص) بر جنازه اش نماز نخواند! 🔰 سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅چرا ما نمیتونیم خودمون رو به خدا نزدیکتر کنیم؟ 🔰 سخنرانی های عالی و رفیعی
3.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 علت بوسه امام سجاد علیه السلام بر دست فقیر سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸یک راه برای به یاد امام زمان بودن در طول روز سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
❤️ یه سفر ارزان و راحت به کربلا تا حالا نجف و کربلا مشرف شدین ؟ بـــله █████████ خیر ████ عزیزانی که هنوز مشرف نشدن بزنن رو لینک زیر
🌱تلنگرِ شهید: بی‌نمازها از شفاعت محرومند! 🕊یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." شهید با ذکر
🌱برای شناسایی رفته بودیم و برای اینکه صدای پایمان مزاحم نباشد با لباس محلی و کتانی بودیم. حاج علی جلوی من حرکت می‌کرد که ناخواسته پام رو گذاشتم پشت پاشنه‌اش و ناگهان کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیب‌ و غریبی بود؛ توی گشت، پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقـا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوش‌رویی نپذیرفت. راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو، لنگ‌لنگان اومده بود؛ بی‌هیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاول‌ها و زخم پاهاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چـرا تشـکر؟!» حاج علی گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا! شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمـام این مسیر برای من روضـه بود؛ روضـه‌ی یتیمـان ابـاعبـداللــه (ع).» با ذکر صلوات