eitaa logo
مسجدامام حسن مجتبی (ع) محمدیه نایین
145 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
21 فایل
امام حسین (ع) می فرمایند: اهل مسجد زائران خدایند و بر صاحب خانه است که به زائرش هدیه دهد. 🚩کانال رسمی 🕌محله محمدیه،مسجد امام حسن مجتبی (ع) انعکاس فعالیت های مسجدامام حسن مجتبی(ع) 🏛 پایگاه بسیج المهدی(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlin4_5850373140852509088.mp3
زمان: حجم: 7.63M
🌺 (ع) 💐سلام و درود خدا به تو 💐صلوات اهل سما به تو 🎙 میثم_مطیعی 👌فوق زیبا ╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮ @emamhsanmohammadyehmasjed ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
📣قابل توجه همشهریان گرامی 🩺برنامه حضور پزشکان متخصص 🗓 چهارشنبه ۱۲ دیماه 🏨 پلی کلینیک تخصصی مادر 🔰🔰رزرو نوبت ساعت ۸ صبح از طریق سامانه تلفنی کلینیک ☎️۳۳۰۳۳۷۷۰☎️ @emamhsanmohammadyehmasjed
روایتی هست که میگویند: خواجه شمس‌الدین محمد؛ شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبارو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب‌خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس می‌نشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند. عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا و ثروتمندی بود به همسری گزینند . در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند: حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند : باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب و را به او داد. (لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود) تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما... حافظ او را نخواست و گفت: زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند... @emamhsanmohammadyehmasjed
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درچندقدمی شب آرزوها ♥️✨ 🌼✨این آرزوی زیبارو به مناسب شب آرزوها برای همه شما عزیزان آرزومندم✨🌼 🌛🌘👇‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @emamhsanmohammadyehmasjed 🦋حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
🌺🍃ســلام🍃🌸 🌸🍃صبحتان به طراوت باران 🌼🍃دلتان‌ به ‌پاکی نسیم 🌺🍃صبحگاهی🍃🌸 🌸🍃خوشه های افکارتان 🌼🍃سبزوپایدار 🌺🍃لحظه‌هاتان ‌زیباو🍃🌸 🌼🍃بارش بوسه های خدا 🌺🍃پای تمام ‌آرزوهاتون صبح چهارشنبه تون بـخیر🍃🌸 🌸😍🌺امروزتون قشنگ😘❤️🌼 @emamhsanmohammadyehmasjed
🔰مدیر کل مدیریت بحران استان اعلام داشت بعلت بارش برف در حال حاضر و کاهش دما و یخ زدگی معابر و پیشگیری از بروز حوادث تمامی مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش در شهر نایین و روستاهای بخش مرکزی شهرستان روز چهارشنبه دوازدهم دی ماه غیر حضوری گردید @emamhsanmohammadyehmasjed
❄️⛄️بارش زیبای اولین برف زمستانی درشهرنایین 💢مهربانی مانندبرف است همه آنچه را که می پوشاند زیبا می کند... خدایا شکرت به خاطر بارش این برف زیبا 🗓 ۱۲ دی ماه ۱۴٠۳ @emamhsanmohammadyehmasjed
پنجشنبه این هفته به چهار دلیل روزه اش اهمیت و ثواب زیادی دارد : ۱- روز اول ماه رجب روزه اش ثواب دارد ۲- اولین پنجشنبه هر ماه روزه اش ثواب دارد ۳- اولین پنجشنبه ماه رجب که شبش لیلة الرغائب است ۴- روزه ی روز پنجشنبه، برای کسی که بخواهد در ماه حرام ، پنجشنبه ،  جمعه و شنبه را روزه بگیرد، ثواب ۹۰۰ سال عبادت است ... ان شاالله این توفیق را ایزد متعال به همه عنایت فرماید @emamhsanmohammadyehmasjed
امروز چهارشنبه دوازدهمین رزو از فصل زمستان و اولین روز از سال نو میلادی سر افرازی و سربلندی تان را از خداوند بزرگ خواستارم و امیدوارم که بهترین ها برای تان رقــم بخورد... @emamhsanmohammadyehmasjed
خود را وادار کنید تا در یک محدوده‌ی زمانی مشخص، ابدا حرفی نزنید. مثلا در جر و بحث‌های دیگران دخالت نکنید و یا تا زمانی که نظری از شما نپرسيده‌اند، پاسخی ندهید. در هنگام قضاوت و داوری در مورد ديگران، لحظه‌ای درنگ کنید و با خود بگویید: "آیا من جای طرف مقابل هستم که در مورد او اظهار نظر می‌کنم"؟ در مقابل افراد عصبانی و خشمگین، چند دقیقه‌ای درنگ کنید تا آنان آرام شوند. آیا می‌توانید از حالا به بعد، به این موارد آگاه بوده و آنها را در زندگی اجرا کنید؟ قطعا می‌توانید. چون انسان قادر به انجام همه‌ی امور است. @emamhsanmohammadyehmasjed
5.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همانا با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. (5) هر آنکس ندارد ز قرآن خبر نهال وجودش نگیرد ثمر @Harf_Akhaar