المدرسه القرانیه، شهید صدر .pdf
1.27M
#پیشنهاد_دانلود
#کتاب
📚 تفسیر قرآن کریم ( عربی )
✍ شهید محمد باقر صدر
📷 تصویری متفاوت از دو امام جمعه
✅ تشکیل قرارگاه محرومیتزدایی در دفتر امام جمعه اهواز
این قرارگاه در راستای محرومیتزدایی و انسجامبخشی به خدمات اجتماعی با دستور مستقیم امام جمعه اهواز تشکیل و راهاندازی شده است.
🔻تصویر جالبی از حجت الاسلام و المسلمین موسوی فرد، امام جمعه اهواز و حجت الاسلام ابراهیمی، امام جمعه آبادان در حال #خدمت_رسانی به مردم...
♨️رسانه مستقل خبر حوزه
🔻🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3516137473Cc9d671e336
🔹آیت الله حائری شیرازی:
معنای مستحب، «شد شد، نشد نشد» نیست! گاهی بریدن از مستحب، باعث سقوط انسان میشود و گاهی فعل مستحب باعث تداوم وظایف دینی [واجب] میشود. گاهی شیطان ذهنیتی برای انسان ایجاد میکند که باید فقط به واجباتش بپردازد. حتی اگر واجبات را مانند مغز بگیریم و مستحبات را همچون پوست فرض کنیم ـ که کمترین فرض است ـ باز هم پوست است که مغز را حفظ میکند؛ مانند بادام و گندم که پوستشان بسیاری از آفات را از آنها دفع میکند.
عمل مستحبی گاهی رشتۀ ارتباط انسان با خداست و وقتی این رشته پاره شد، همهچیز فرو میریزد. برای مثال، روضه و گریه مستحب است؛ اما انجام ندادن همین نوع مستحبات، سبب بریده شدن انسان از رشتههای واجب زندگی میشود.
----------------------------
@jomalat_olama
1_5919574.pdf
701.1K
#خلاصه_آیین_دادرسی_کیفری_دکتر_شمس👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و روز تاسفبار این روزهای استاد شعرو ادب این مرز و بوم...
استاد هوشنگ ابتهاج «سایه»
وای بر جامعه ایی که اینچنین مفاخرش مستاصل و اشک بریزند.😔. بانشر این کلیپ ورسیدن آن بدست مسؤلین ذیربط ان شاء الله اقدامی صورت گيرد
خورشیدگرفتگی این هفته رخ میدهد/ هشدار آسیب به بینایی/خواندن نماز ایات
موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران:
🔹این خورشید گرفتگی در روز پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸، از نوع حلقوی است، اما در ایران به صورت جزئی دیده میشود.
🔹در تهران، ماه حداکثر ۶۱ درصد از قرص خورشید را میپوشاند که زمان طلوع آفتاب ساعت ۷:۱۲ است و گرفتگی در ساعت ۸:۲۳ دقیقه پایان مییابد.
🔹خورشید گرفتگی در مناطق جنوب ایران نسبت به دیگر نقاط کشور طولانیتر است و حداکثر گرفتگی با پوشیدگی ۸۶ درصد است که در جزایر خلیج فارس رخ میدهد.
🔸توجه به این نکته لازم است که مشاهده خورشیدگرفتگی بدون استفاده از ابزار و صافیهای مناسب به بینایی آسیب میرساند.
لازم به توضیح است که خواندن نماز ایات در ان زمان واجب می گردد.
╭┅──────┅╮
🌺 @tebotaghzea
╰┅──────┅╯
1-8.pdf
1.8M
نشریۀ ایستادگی: ویژه نامه فرهنگی حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شازند، در سایزa3T صفحات 1 و 8 ، پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید @safiran_emamreza
3-6.pdf
1.66M
نشریۀ ایستادگی: ویژه نامه فرهنگی حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شازند، در سایزa3T صفحات 3 و 6 پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید @safiran_emamreza
4-5.pdf
1.26M
نشریۀ ایستادگی: ویژه نامه فرهنگی حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شازند، در سایزa3T صفحات 4 و 5 پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید @safiran_emamreza
7-2.pdf
1.31M
نشریۀ ایستادگی: ویژه نامه فرهنگی حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شازند، در سایزa3T صفحات 2 و 7 پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید @safiran_emamreza
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت...
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *
به آسمان رود و کار آفتاب کند
به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید....🙏
@safiran_emamreza