eitaa logo
حوزه علمیه امام رضا علیه السلام شهرستان شازند
141 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1.8هزار فایل
کانال رسمی مدرسه علمیۀ امام رضا علیه السلام شهرستان شازند @emamreza_Shazand eitaa.com/joinchat/4015456276C9a9ff210b9 شماره کارت حوزه علمیه جهت کمکهای نقدی 💳6037991899942399 شماره حساب حوزه علمیه 💳0107061434004 ☎️ 08638225633
مشاهده در ایتا
دانلود
مشاهدات داناهو - خبرنگار جنگی ارتش انگلیس «در حالی که مرگ و میر در اثر گرسنگی در همدان رو به افزایش بود، قیمت نان که اساسی ترین و بی تردید تنها غذای فقرا بود، هر من ۱۴ قران (یعنی ۱۰ شیلینگ برای کمتر از ۷ پوند) بود؛ و با وجود مخلوط کردن آرد با خاک اره، قیمتها باز هم به جای کاهش رو به افزایش گذاشت. در ششم می، مک داول، کنسول بریتانیا در همدان، بر اساس آماری رسمی، شمار قربانیان قحطی را روزانه دویست نفر اعلام کرد. همدان شهر وحشت بود، اجساد دفن نشده قربانیان، اعم از زن و مرد و کودک، در خیابانها و اطراف مقرهای انگلیسی ها ریخته بود. یکی از پیش نمازهای همدان که برای اجرای مراسم تدفین مردگان مختصر پولی به او می دادند، می گفت در نیمه اول ماه مه، روزانه یکصد و شصت مراسم تدفین برگزار کرده است. بازماندگانی که گرسنگی آنها را به پوست و استخوان تبدیل کرده، گیاهخوار شده اند و علف های روی زمین را مانند حیوانات می خورند. به تجربه ثابت شده که تغذیه به این شکل در یک دوره کوتاه مدت می تواند همانند نخوردن غذا کشنده باشد، زیرا باعث التهاب صفاق شده و مرگی عذاب آور و تدریجی را در پی خواهد داشت.» کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۵۵
نامه‌اي از خانم وايلدر پي.اليس لیس در تلگرامی به تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۱۷ خطاب به کمیته امداد آمریکا در نیویورک چنین می نویسد: «اگر می شد آن صحنه هایی را که من امروز در مسجد اهل سنت در ارومیه دیدم، فقط برای ده ساعت عیناً به میدان مدیسون انتقال داد، هر روزنامه ای در آمریکا می توانست فجیع ترین صحنه جنگ را در جهان گزارش کند. آنگاه بلافاصله میلیون ها نفر، مستقیماً برای کمک رسانی روانه می شدند. یک مشت کرد آواره شده از روستاهای کوهستانی، با ژنده پاره هایی وصف نشدنی به عنوان لباس بر تن، غوطه ور در گند و کثافت و قحطی و بیماری، مثل سگ های ولگرد بر سر لاشه مرداری با هم مبارزه می کنند. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۶۰ و ۶۱
در مناطقي از آذربايجان قحطي رخ نداده بود. در مي ۱۹۱۸ ،نيروهاي بريتانيا، زنجان را [كه آن موقع جزو آذربايجان بود] تصرف كردند. داناهو درباره زنجان اينگونه مي‌نويسد: «ما از منطقه‌اي عبور ميكرديم كه نسبت به مناطق نزديك همدان كمتر دچار گرسنگي بودند. اوضاع غذا بهتر بود و «هنگ گرسنگان»، با اعضاي رنجورش كه در شمال غرب ايران ديده ميشد، در آنجا ديده نميشد» کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۶۶ و ۶۷
نشريه ني‌يرايست near eist آوريل ۱۹۱۸ ضمن گزارشي از مشهد به توصيف اوضاع در نوامبر ۱۹۱۷ ميپردازد. اين مقاله با عنوان «اوضاع در شمال شرق ايران» كه با تأخير هم ارسال شده، تاريخ ۲۸ نوامبر ۱۹۱۷ را بر خود دارد. نویسنده پرسشی مطرح می کند: «چرا دولت انگلستان از هند مواد غذایی نمی آورد؟». در گزارشی به قلم ساوثرد که بعدها تهیه شده، مشخص می شود که در هندوستان غله کافی با قیمت های بسیار پایین موجود بوده است. ساوثرد همچنین افشا می کند که درست در آن سوی کرمانشاه که هر روز تعداد زیادی از مردم در آنجا از قحطی می مردند، غله کافی در بین النهرین وجود داشت. چرا در حالی که در هند و بین النهرین، غله کافی وجود داشت، ایران در میان آن دو، دچار گرسنگی بوده است؟ انگلیسی ها نه تنها هیچ ماده غذایی به خراسان نیاوردند، بلکه در مقیاس گسترده درگیر خرید منابع غذایی برای ذخیره آذوقه ارتش خود در ایران و روسیه بودند. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۷۲
در گزارشي به تاريخ ۲۲ ژوئن ۱۹۱۸ ،كالدول اوضاع متناقض فقراي ايران كه در عين آنكه در ميان نعمت قرار دارند، گرسنه‌اند، نيازمند اين توضيح است كه نيروهاي خارجي بخشي از منابع غذايي ايران را برده‌اند، با اين حال [برداشت محصول] سال ۱۹۱۷ ميتوانست براي تغذيه جمعيت كافي باشد، اما به خاطر نبود دولت قدرتمند و در واقع نبودن تقريباً هر نوع دولتي به طور كلي، محصول محدود گندم و جو كه بخش اصلي غذاي فقراست، انبار و احتكار شد تا آنكه قيمتها بـه رقم‌هاي افسانه‌اي رسيد؛ در عين آن كه هزاران نفر رو به مرگ ميرفتند و اكنون نيز ميروند. در ايران، در فصل برداشت، گندم هر بوشل دوازده تا پانزده دلار و جو اندكي بـيش از نصف قيمت آن به فروش ميرسد و اكثر ديگر اقلام مورد نياز نيز متناسب با همين قيمتها فروخته ميشوند. همه اينها در حالي است كه محصول ايران، فراوان، و از همه سالهاي اخير بيشتر بوده است. كالدول سپس به عامل مهم ديگري اشاره ميكند: علاوه بر فقدان نظارت‌هاي دولتي، نبودن وسايل حمل و نقل به دليل تلف شدن بسياري از حيوانات باركش بر اثر قحطي و گرسنگي در زمستان گذشته، دليل اصلي بالا بودن قيمت محصولات داخلي در ايران است؛ در عين آن كه فقدان هرگونه امكان واردات كالاهاي اساسي و اقلام غذايي از كشورهاي ديگر نيز باعث بـالا رفتن فوق‌العاده قيمت كالاهاي خارجي شده است. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۷۳ و ۷۴
محمدعلی جمال زاده تلفات وحشتناک شیراز را این طور روایت می کند: جنگ [اول] جهانی در آستانه اتمام بود [پاییز ۱۹۱۸] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش «قحطی»، دیگری «آنفلوآنزای اسپانیایی» و آخری «وبا» بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو می ریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد، مردم مجبور بودند هر چه را که می توانستند بجوند، بخورند - شیء یا حیوان. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بی کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند. گاهگاه اجساد را جمع کرده و با گاری ها رها کرده و به بیرون شهر می بردند تا در چاله هایی ریخته و رویشان خاک بریزند. بازارها و دکان ها خالی و تعطیل بودند و هیچ پزشک و پرستار و درمانی پیدا نمی شد. (۱) گزارش جمال زاده را سایکس تأیید می کند. او اشاره می کند که تنها در یک ماه- اکتبر ۱۹۱۸- یک پنجم جمعیت شیراز از بین رفت. جمالزاده به نقل از حافظ فرمانفرماييان، فرمانفرما و قحطي ۱۳۳۶ هجري قمري در شيراز، تهران، ۱۹۶۱ ،صص ۴ ـ ۳ کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۷۶ و ۷۷
دليل واقعي بالاتر بودن تلفات ايرانيان در آنفولانزا نسبت به نیروهای انگلیسی، آن بود كه قربانيان در اثر قحطي ضعيف شده بودند، در حالي كه نيروهاي انگليسي از تغذيه خوب برخورداربودند؛ بنابراين ايرانيان در اثر قحطي به سهولت جان مي باختند. اين ۱۰هزار قرباني «آنفلوآنزا» در واقع قرباني قحطي بودند. بنابراين اگر يك پنجم جمعيت فارس ظرف یك ماه از صحنه روزگار محو شدند، شگفت‌انگيز نيست، زيرا تقريباً نيمي از جمعيت ايران در سال‌هاي ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ دچار قحطي بودند. به علاوه، قضيه قحطي در فارس بـه طور خاص حائز اهميت است، زيرا نمي توان ادعا كرد كه اين قحطي ناشي از حضور روس ها و تركهاي عثماني بوده است. در آن زمان جنوب غرب ايران از نوامبر ۱۹۱۴ در اشغال نظامي انگليسي ها بـود، فارس از اوايل ۱۹۱۶ اشغال شده و هيچ نيروي روس يا ترك در جنوب ايران حضور نداشت. همه آنها انگليسي بودند. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۷۸ و ۷۹
«شيراز، ۱۰ هزار نفر از جمعيت ۵۰ هزار نفري خود را از دست داده است. ذكر اين نكته شرم‌آور است كه مقامات مسئول ايراني حتي كفن را هم احتكار ميكردند؛ و ما نيز آن قدر گرفتار مراقبت و پرستاري از افراد خودمان بوديم كه نميتوانستيم كاري براي مردم شهر انجام دهيم؛ مردمي كه صدها تن از آنها از فرط بيچارگي و نوميدي، افتان و خيزان خود را به مسجد رسانده‌اند تا در آنجا بميرند. جمالزاده به نقل از حافظ فرمانفرمايیان، فرمانفرما و قحطي ۱۳۳۶ هجري قمري در شيراز، تهران، ۱۹۶۱ ،صص ۴ ـ ۳ کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۷۷
مقایسه جمعیت ایران در ۱۹۱۴ و ۱۹۱۹ نشان می دهد که حدود ده میلیون نفر در اثر قحطی و بیماری از بین رفته اند. برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مبنی بر اینکه جمعیت ایران [پیش از جنگ جهانی اول] تنها ۱۰ میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در ۱۹۱۴ دست کم ۲۰ میلیون نفر بوده است، اما تا ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر کاهش یافته است. چهل سال طول کشید تا ایران بتواند به جمعیت خود در ۱۹۱۴ برسد؛ و تا ۱۹۵۶ جمعیت ایران به ۲۰ میلیون نفر نرسید. با اطمینان می توان گفت، قحطی ۱۹۱۹- ۱۹۱۷ بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بدترین قتل عام قرن بیستم محسوب می شود. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۸۵
جمعيت ايران در ۱۹۱۹ با يك نرخ رشد طبيعي بايد ۲۱ ميليون نفر باشد. از ارقام بعدي جمعيت، مي توان دانست كه شمار گسترده‌اي در جريان جنگ جهاني اول و قحطي حاصل از آن، از بين رفته‌اند. كالدول و سايكس جمعيت ايران را در ۱۹۲۰، ده ميليون نفر تخمين ميزنند کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۹۲
کالدول درباره صنعت فرش و کمبود شدید نیروی کار نشانه ای برای تلفات قحطی است: «در ایران هیچ شکلی از صنعت وجود ندارد؛ مگر فرش. به همین دلیل محاصره ]دریایی آلمان] دخل چندانی به ایران ندارد، زیرا بخش اندکی از فرش های آن به طرق مختلف به آلمان می رسند». آنچه که صنعت فرش را واقعاً نابود می کند «نرخ نامطلوب بسیار بالای ارز که اکنون [بر بازار] حاکم است و نیز افزایش هنگفت دستمزد برای کارگران است.» در اثر قحطی، کاهش بارزی در نیروی کار به وجود آمد و دستمزد کارگر ایرانی را به «بالاترین نرخ دستمزد در جهان رساند.» کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۹۳
از ارقام باریر اطمینان می یابیم که جمعیت [ایران] در ۱۹۱۹، یازده میلیون نفر بوده است؛ در نتیجه دست کم ۱۰ میلیون نفر از بین رفته اند و تخمین دقیق ۶ تا ۷ میلیون نفر قربانی قحطی از سوی موری، کمتر از مقدار واقعی است. کتاب قحطی بزرگ - صفحه ۹۴