✡ فراماسونها و ساختار اجتماعی
🔸از قرن ۱۹ تاکنون، فراماسونری مرحله به مرحله به تسلط خود بر جوامع و دولتها افزود، بیآنکه کسی یا جریانی جلودار او باشد. پیوند انتقادی بین فراماسونری و تکامل جامعه مدنی آلمان در اواخر قرن نوزدهم به قویتر شدن فراماسونها کمک کرد.
🔻 عمل جامعهپذیری ماسونی در باور روشنگرانه به اهمیت سیاسی فضیلت اخلاقی برای جامعه مدنی و در واقع برای بشریت منعکس شد. تصور فراماسونها از خود بهعنوان عوامل متمدّن که با حسن نیت و با ایدهای غیرقابل ایراد برای برادری جهانی عمل میکنند، با احساس انحصاری شدید آنها در تضاد بود.
🔸 فراماسونها خود را مدعی آزادی میدانند، امّا تعریف آزادی را به انحصار خویش درمیآورند، از برابری صحبت میکنند امّا نهتنها چنین چیزی را نداشتند، بلکه بهسبب تملک سرمایههای اوّلیه جهانی که با استفاده از زبانی جهانیگرا و گلوبالیستی آن را تصاحب کردند، دقیقاً نکته مقابل شعائر نخستین خود در قرن ۱۸ و ۱۹ عمل کردند.
🔻 فراماسونها میان لیبرالها، کاتولیکها، آلمانیها و یا فرانسویها و یا حتی میان یهودیها، مسیر نفوذ خود را هموار ساختند و تمامی ارکان هویتی مذاهب، شاخههای فرهنگی و علوم انسانی را به خدمت خویش گرفتند.
📚 منبع:
کتاب تاریخ اجتماعی، فرهنگ عامه و سیاست در آلمان
🖌 استفان-لودویگ هافمن | کتابخانه دانشگاه میشیگان
#ساختار_اجتماعی
#فراماسونری
#جامعه_شناسی
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir