eitaa logo
امامزادگان عشق 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
2 فایل
رزقت‌روازشهدابگیر😍شمابه‌مهمانی‌لاله‌هادعوت شدی ازقافله‌ی‌شهداجانمونی‌رفیق🙂اینجادورهمیم برای شهیدانه زیستن ادمین @Sadat_Yas کپی مطالب فقط برای کسانی که عضوکانال هستندجایزاست اونم باصلوات برای سلامتی امام زمان عج‌ ودعای خیر کپی بنروریپ ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊 زنده نگه داشتن یادشهدا کمترازشهادت نیست 🌷🕊 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅
🌷🕊 ﴿پنج شنبه‌ها بوی گمنامی میدهد﴾ به رسم هر پنجشنبه ، درمحضربانوی‌بی‌نشان سلام الله علیها ادای احترام میکنیم به که همه گمنامی خودرااز حضرت زهراسلام الله علیها خواسته اند. وامروزثواب کارهای خیرراازطرف شهدای_گمنام هدیه میکنیم به ساحت مقدس و ارواحنافداه‌به امیدآنکه به واسطه ی این مورد شفاعت و هدایت بی بی دوعالم حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها قرار گیریم. 🌷🕊
🚩 قطعه سرداران بی‌پلاک جای غریبی است، کاج‌های بلندش شاهدند که مادرها، مادرهای چشم انتظار شهدای جاویدالاثر، چطور به اینجا که می‌رسند، سر درددل‌شان باز می‌شود، چطور می‌نشینند یکی یکی سر مزارها، انگار که مزار هر شهید گمنام، مزار پسر خودشان باشد، همان عزیزی که با دست خودشان راهی جبهه نبردش کرده‌اند و حالا دلتنگی نبودنش را، ندیدنش را اینجا خالی می‌کنند. رازش را کسی نمی‌داند، راز جمعیتی که به اینجا می‌رسند دل‌شان گره‌گیر می‌شود، می‌شوند کفتر جلد این قطعه و پر نمی‌کشند از حوالی شهدای گمنام. رازی که قطعه سرداران بی پلاک را با این کاج‌های بلند و سر به فلک کشیده، با این فانوس‌های رنگی روشن که بالای سر هر مزار، نشانی غریبی و دلتنگی‌اند، هیچ‌وقت از جمعیت خالی نمی‌کند. همیشه چند نفری هستند که بیایند و بین ردیف مزارها راه بروند و چشم‌شان نوشته‌های روی سنگ‌ها را بخواند؛ نوشته‌هایی که همه به یک اسم می‌رسند، انگار همه یکی باشند، یک نفر باشند؛ شهید گمنام! ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 قطعه۵۰ أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرَجھُمَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛ قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظبِ همان قدم اول باشی» ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌊 . ▪️ بخاطر اقلیم خشنش قابل سکونت و زندگی نبود.شرجی بودنش ، زندگی بروی آب ، نبرد با حیوانات موزی و حشرات، نیزارهای پیچ در پیچش ، و....اما .... اما این جوانان تمام سختیهایش را به جان خریدند و خم به ابرو نیاوردند....بیاد آن ... مدیون زحماتشانیم... ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 خـــراب شــود دنیـایمـان اگـر لحظـہ ای بدون یـاد شمـا بگـذرد 📎نوروزمان معطر با یاد شھداست ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا ...! مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرتِ عقل توجیه‌ شان می‌ کنم ببخش .... ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. ✫ 🌷🍃 ✫⇠ می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد. 🔸فصل پانزدهم مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین. ✫ 🌷🍃 ✫⇠ شینا وقتی حال و روز مرا می دید، غصه می خورد. می گفت: «این همه شیر غم و غصه به این بچه نده. طفل معصوم را مریض می کنی ها.» دست خودم نبود. دلم آشوب بود. هر لحظه فکر می کردم الان است خبر بدی بیاورند. آن روز هم نشسته بودم توی اتاق و داشتم به مهدی شیر می دادم و فکرهای ناجور می کردم که یک دفعه در باز شد و صمد آمد توی اتاق، تا چند لحظه بهت زده نگاهش کردم. فکر می کردم شاید دارم خواب می بینم. اما خودش بود. بچه ها با شادی دویدند و خودشان را انداختند توی بغلش. صمد سر و صورت خدیجه و معصومه را بوسید و بغلشان کرد. همان طور که بچه ها را می بوسید، به من نگاه می کرد و تندتند احوالم را می پرسید. نمی دانستم باید چه کار کنم و چه رفتاری در آن لحظه با او داشته باشم. توی این مدت، بارها با خودم فکر کرده بودم اگر آمد این حرف را به او می زنم و این کار را می کنم. اما در آن لحظه آن قدر خوشحال بودم که نمی دانستم بهترین رفتار کدام است. کمی بعد به خودم آمدم و با سردی جوابش را دادم. زد زیر خنده و گفت: «باز قهری!» خودم هم خنده ام گرفته بود. همیشه همین طور بود. مرا غافلگیر می کرد. گفتم: «نه، چرا باید قهر باشم، پسرت به دنیا آمده. 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🪐خواندن  برای اهل قبور پیامبر اکرم(ص) فرمودند: 🔸هرگاه مؤمنی آیت الکرسی را تلاوت کند و ثواب آن را به اهل گورستان بخشد و هدیه ایشان سازد، حق تعالی از برکت آیت الکرسی، چهل نور، در قبر هر مرده ای داخل کند که آن نور،از مشرق تا مغرب بوده باشد 🔸 و قبرهای ایشان را پر نور و فراخ و گشاده سازد و از برای هر مرده ای درجه ای بلند گرداند 🔸و برای خواننده آیت الکرسی، ثواب شصت پیغمبر کرامت فرماید و به عدد هر حرفی از حروف آیت الکرسی، فرشته ای را بیافریند که برای او تا روز قیامت تسبیح کند. (منهج الصادقین، ج2، ص95-96) «زیارت اهل قبور» السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَهِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ... شب جمعه است با قرائت یک شاد کنیم روح ، و همه اموات ودرگذشتگان مخصوصا پدران ومادرا آسمانی ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 رضا برای من نبود، من امانت‌دار بودم | صحبت‌های مادر شهید رضا پناهی در «ماه من» ‍‌ ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌹راهکارهای زندگی موفق در جزء هفدهم قرآن کریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂ما گریه‌ای از جنس بهاران داریم ما گریه از این دست، فراوان داریم... 🍂ما هرچه سرافرازی و سرسبزی را از برکت خون این شهیدان داریم... : هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد یاد می کنند. شهدای عزیزدرهیاهوی دنیایادتان میکنیم شماهم درهیاهوی محشرودرنزدارباب یادمان کنید😭 💠شادی روح شهدا صلوات أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرَجھُمَ 🍃 و‌‌ با ذکر صلوات🍃 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا