🌷قسمت بازسازی عتبات کار میکنم
خیلی دلش میخواست یکبار بیاد با من
میخواستم ببرمش.
ولی صبر نکرد خودش رفت پیش امام حسین علیه السلام
🌷چند روز قبل از این اتفاق بهم گفت: بابا تو حرم هستی دعا کن من شهید بشم
منم دعاش کردم
ولی نمیدونستم به همین زودی مستجاب میشه
🌷شهیده المیرا حیدری نژاد🌷
هدیه نثارارواح شهدای واقعه تروریستی کرمان صلوات
#ماملت_شهادتیم
#ماملت_امام_حسینیم
#لبیک_یاخامنه_ای
#باشهداتاظهور
#یازیــنب
#کرمان
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🏴🕊
بسمربالمھد؎...❁!
دنیاتورابهتمامِمخلوقاتبدهڪاراست
بیاتاڪنارتوبهاپیداڪنیم..
‹ #السݪامعلیڪیابقیةاللہ ›
‹ #جمعههایدلتنگے ›
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🏴🕊
رحلتنکردعمهیمااوشهیدشد
مقتل نوشته استکه ام المصائب است
آجرک الله یاصاحب الزمان عج
#سلامعلۍقلبزینبالصبورღ
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🕊
#نذرصبوریهاۍمظلومانهحضرٺزینبـــ
با رنج اسارت و غم تنهایے
بانوےِ دلیرِ روز #عاشورایے
با این همه غصہ و مصیبت امّا
چیزے تو ندیدهاے بہ جز زیبایے
#وفات استوره صبرڪربلآتسلیٺباد🖤
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🕊
تو رو به اضطرار زینب، بیا آقا... 😭🤲
▫️ غروب جمعه گذشت وخبرازیار نیامد
➖ سالهاست که آسمان نای نفس کشیدن ندارد. زمین در تب میسوزد. دریا از درد به خود میپیچد. جنگل بیتابانه سرفه میکند و آواز پرندگان در سینههایشان حبس شده است.
🔹 سالهاست حتی انسان مغرور و پُرادعا هم از این همه سردرگمی، خسته شده است. انگار تمام کائنات برای رهایی از اسارتِ غیبت طولانی منجی، بیتابی میکنند.
🌅 غروب جمعه که میگذرد، زخم کهنه انتظار سر باز میکند و عالم یکصدا فریاد میزند: «درمانِ درد بی درمان بی سروسامانی، یوسف زهرا! کجایی؟»
خدایا به حق مضطره کربلاحضرت زینب کبری سلام الله علیهابااذن فرج وظهورآنخورشید بی غروب به اضطرارولیّت خاتمه عنایت بفرما🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#عمه_سادات
#شهادت_حضرت_زینب س
#ماه_رجب
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🏴🕊
#سلام_امام_زمانم
🥀دگر فرقی ندارد #جمعه و شنبه، فقط برگرد
🥀گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی...
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
#آجرک الله یاصاحبالزمان
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
بسم الله الرحمن الرحیم
امام مهدی(عج) :
به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند،که فرج مرا نزدیک گرداند.
📚ستارهٔ درخشان شام:ص۳۳۰
شهادت سرچشمه وفا، آيينه زهرانما، زينت تمام نمای ولايت، قهرمان فصاحت و بلاغت، الگوی تمام عيار ايثار و وقار، پرچمدار عاشورائيان، رسوا كننده يزيديان، مفسّر حقيقی كربلا، سنگ صبور غربت حسين، نايبة الزهرا، تجسم عصمت فاطمی، تبلور صبر علوی، او كه صبر در كلاسش شاگردی میكند و در مقابلش به زانو درمیآيد، يار واقعی امام زمانش، عقیله بنی هاشم ...
حضرت زينب كبری سلام الله علیها
را به پیشگاه مقدس حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و حضرت امام خامنه ای روحی فداه و شما بزرگواران تسلیت عرض مینماییم...
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
آجرکاللهیاصاحبالزمان
🌷🕊
دوستانی که تازه وارد کانال شدید
خوش آمدید😍
حتما از مطالب سنجاق شده استفاده کنید.
کرامات شهدا،اولین قسمت مباحثی مثل مستندشنود،مباحت استادشجاعی و...
همه در بالاسنجاق شده
امیدوارم که همراه همیشگی مابمانید.
راستی #رماندخترشینا هم درحال بارگذاریه اولین قسمتش سنجاق شده😊
حضورتک تک اعضا موجب دلگرمی ماست😌
🌷🕊
🌷🕊
ماهرروز بایکی ازشهداآشنامیشیم،
سعی میکنیم بیشتر ازشهدایی یادکنیم که کمترازشون یادمیشه واسمشون کمترشنیده شده میگن این شهدارزق بیشتری بهمون میدن☺️ ان شاءالله
ازهمه میخواهیم ثواب کارخیراونروز راازطرف شهید به امام زمان جانمون( عجل الله) هدیه کنند.
میدونید چرا؟چون هم شهداراشریک کردیم درکارخیرمون وهم بواسطه اونها کار خیرمون موندنی میشه
دریافت کننده هم حضرت حجت عجل الله هستند.
امیدواریم که بواسطه شهداامام زمانمون یه نیم نگاهی هم به ما بیندازندبلکه عاقبت بخیربشیم.
حالا مشخص نکردیم که این کارخیر چی باشه مثلا نگفتیم حتماروزانه ۱۰۰ صلوات بفرستید
تاهرکس هرچی ازدستش برمیاد انجام بده
همه شهداعاشق زیارت عاشورابودند وسفارش کردندکه حتماهرروز بخونید چه خوبه زیارت عاشوراهم بخونیم وصدقه بدیم و......
هرچی کارخیروقشنگ که به فکرتون میرسه
امیدوارم همگی موردعنایت شهداقراربگیریم 🤲
درضمن ازشمامخاطبین عزیزمیخواهیم اگر درفامیل،دوستان،محله، شهیدگرانقدری رامیشناسید
که کمترازوی یادشده نام وی همراه باعکس و بیوگرافی کوتاه ازشهید برایمان بفرستید تادرکانال از ایشان یادکنیم.
🌷🕊
آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃
روزمان راباسلام وتوسل به شهدابیمه کنیم.
سلام برشهداییکه مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم.
امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿#فردینانصاری﴾
برای امام زمانت انجام بده،
باشه؟؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🏴🕊
#شهیدفردین_انصاری
در یکم فروردین ۱۳۴۶، در میانه چشم به جهان گشود. پدرش محرم، معلم بود..
تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم بهمن ۱۳۶۱، با سمت آر پی جی زن در فکه بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
🍃یادش گرامی ونامش جاودان
🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#درودورحمتخداوندبرپدرومادراینشهیدبزرگوار
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
╭🏴🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_سی_ودوم
#فصل_پنجم
در روستا، پاییز که از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال کار خیر جوان ها می روند.
دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری کردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرکز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرکردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام کرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترک موتور پدرم نشستم و صمد هم ترک موتور پدرش. دمق یک محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. کمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شکر کن شناسنامه عروس خانم عکس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش کنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.»
ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عکس خطبه عقد را جاری نمی کند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب کرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان.
عصر بود که رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عکس بگیریم.»
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_سی_وسوم
همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت که بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عکاس دوره گردی توی میدان عکس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عکس بگیریم.» بعد رفت و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که کنار شمشادها بود، بنشینم. عکاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را که به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه کن.» من نشستم و صاف و بی حرکت به دست عکاس خیره شدم. کمی بعد، عکاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عکس حاضر می شود.» کمی توی میدان گشتیم تا عکس ها آماده شد. پدر صمد عکس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه کردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شکلی ام؟!»
پدرم اخم کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.»
عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.»
عکس ها را توی کیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم.
💟ادامه دارد...✒️
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🔴🔵 اعمال ام داوود
چون بخواهد این عمل را بجا آورد روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بدارد سپس در روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کند و چون وقت ظهر داخل گردد نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو در جایی خلوت بجا آورد که چیزی او را مشغول نکند و کسی با او سخن نگوید
چون از نماز فراغت یابد رو به جانب قبله کند
و سوره «حمد» را «صد مرتبه»
و سوره «توحید» را نیز «صد مرتبه»
و «آیتالکرسی» را «ده مرتبه» بخواند
و سپس قرائت کند سورههای
انعام، شروع از صفحه 128
بنی اسرائیل (اسراء)، شروع ازصفحه 282
کهف، شروع ازصفحه 293
لقمان، شروع ازصفحه 411
یس، شروع ازصفحه 440
صافات، شروع ازصفحه 446
حم سجده، شروع ازصفحه 477
حم عسق، شروع ازصفحه 483
حم دخان، شروع ازصفحه496
فتح، شروع ازصفحه 511
واقعه، شروع ازصفحه 534
ملک، شروع ازصفحه 562
قلم، شروع ازصفحه 564
تمامی سورهای ذکر شده از اول تا آخر خوانده شود و سپس سوره انشقاق و پس از آن را تا آخر قرآن بخواند
🔹 و چون از اینها فارغ شود در حالی که رو به قبله میباشد دعای پایانی اعمال ام داوود را به شرحی که در مفاتیح الجنان آمده بخواند.
🟣 خوشا به حال افرادی که حاجت خود را در اعمال ام داوود فرج امام زمان ارواحنا فداه قرار میدهند.
#امام_زمان
#اعمال_منتظران
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🏴🕊
دوستانی که درمنزل اعمال ام داوود رابه جا میاورند شبکه قرآن مستقیم از مسجدجمکران مراسم رو پخش میکنه
خیلی التماس دعا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_سی_وچهارم
صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.»
محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد.
از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم.
ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.»
💟ادامه دارد...✒️
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اهمیت استغفار در ماه رجب به روایت "آقا مجبتی تهرانی رحمت الله علیه"
التماس دعا ازشماهمراهان محترم
#ماه_رجب
#استغفار
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯