eitaa logo
کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
531 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
433 فایل
یا صاحب الزمان آمده ام کو به کو، تا که رسم به کوی تو ای کرم از تو جلوه گر، مرانیم ز کوی خود جهت پاسخ گویی 👇 09106195811 —@AhmadyHamID نقل مطالب کانال با ذکر صلوات جایز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، فرشته ی نجات انسان ها، در تمامی دوران ها است. (مقام معظم رهبري دامت برکاته) @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
🔴🔵 امام زمان (عج) وارد مرحله قیام شده است. ♦️ میرزا ابوالفضل قهوه چی به ظاهر پيرمردي عامي و ساده اما در واقع يكي از شيفتگان و تشرف يافتگان آستان مقدس امام زمان روحي فداه بود آن جناب نسبت به مسجد جمكران علاقه فراوان نشان مي داد و چه بسا تشرفات مكرر و توفيقات بي مثالش را از رهگذر انس با آن مسجد شريف به دست آورده بود . 🔷 از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به من فرمود : 🔶 ميرزا ابوالفضل ! از اين همه جمعيت كه مي بيني به جمكران آمده اند حتي يك نفر به خاطر من نيامده ، بلكه هر يك از ايشان به خاطر حاجت خويش آمده است . 🌹 ميرزا ابوالفضل ، در بازار قم قهوه خانه اي داشت ، اما هر چهار شنبه و هر جمعه آن را تعطيل مي كرد و به زيارت مسجد مقدس جمكران مي شتافت . روزي عده اي از بازاري ها به او گفتند : ميرزا ابوالفضل ! جمعه ها را براي خودت به جمكران برو ! و چهارشنبه ها را براي ما نرو ! بمان و به ما چايي بده ! در جوابشان گفت : براي چاي دادن به شما جمكران را رها نمي كنم . برخي از بازاري ها او را تهديد كردند و گفتند : اگر چنين كني قهوه خانه ات را مي بنديم . در جواب آنها گفت : ببنديد ! خيال مي كنيد كه به خاطر فروش چاي از امام زمانم دست بر مي دارم ؟! مگر من يوسف فروشم ؟! سرانجام عده اي از بازاري ها تهديد خود را با زدن قفل به در قهوه خانه او ، عملي كردند تا شايد وي را از عادت خويش باز دارند . اما آن مرد خدا ، هنگامي كه ديد به در قهوه خانه اش قفل زدند ، بلافاصله خودش نيز قفلي ديگر تهيه كرد و صدا زد : قهوه خانه ! خداحافظ ! 🔺آن جناب خود نقل كرده است : در همان شب كه فردايش در قهوه خانه را قفل زدند ، آقا امام زمان را در خواب ديدم . حضرت فرمودند : ميرزا ابوالفضل ! بازاري ها تصميم گرفته اند بر در قهوه خانه ات قفل بزنند . گفتم : آقا جان ! قربانت گردم ! بگذار بزنند . مگر من بزغاله ام كه بع بع كنم و بگويم جو مي خواهم ؟! خدا ناظر است و رزق مرا مي دهد . من جمكران تو را به هيچ قيمتي رها نمي كنم . آقا لبخندي زدند . در همان حال از خواب پريدم و ديدم كه نزديك اذان صبح است ... صبح كه به قهوه خانه رفتم ، ديدم به در آن قفل زده اند. 🔴 میرزا ابوالفضل مدتی بعد از دنیا رفتند، یکی از خوبان قم او را در خواب دید که در همان عالم قبر(برزخ) یک کوله پشتی روی دوشش دارد و به آن شخصی که خواب می دید نزدیک شد و گفت آقا وارد قم شده و رد شد و رفت. این آقا وقتی از خواب برخواست، گفکت: یعنی چه؟ میرزا ابوالفضل از دنیا رفته کوله پشتی یعنی چه؟ آقا واردقم شده یعنی چه؟نفهمید. برای تعبیر خوابش پیش کسی رفت. گفتند این که دیدید کوله پشتی بر روی دوشش بود به این خاطر است که او عاشق ولی عصر(عج)بودند، عاشقی که از دنیا برود، عشق را از یاد نمی برد، یعنی برای رجعت آماده است و زمانی که امام زمان(عج) ظهور کند او نیز برمی گردد 🌺 و اما اینکه دیدید به تو گفت حضرت وارد قم شد، یعنی حضرت وارد مرحله ی قیام شد. پس واقعیت این است که قیام حضرت نزدیک است. @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح مطهر و منوره صدیقه ی کبری طاهره ی مطهره سیده نساء عالمین فاطمه ی زهرا سلام الله علیها @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم زندگی فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها از همه‌ی ابعاد، زندگی‌ای همراه با كار و تلاش و تكامل و تعالی روحی یك انسان است. (رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای دامت برکاته ) @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیخ رجبعلی خیاط: پیش از آنکه منزل را عوض کنید، آرزوهای مرده‌گان را عملی کنید.‌ آنان آرزو می‌کنند که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند، و عملی مورد رضایت خدا انجام دهند. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@emamzadehazezollah
💠ترجمه کتیبه نصب شده در حسینیه امام خمینی(ره) 🔹لا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ: اين پرچم را حمل نتواند كرد، مگر كسى كه بصیر و صبور باشد. 📚بخشی از خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@hamidnaderighahfarokhi
-ما-امیر-کبیر-داریم .... در ایام عید نوروز در باغ چهل‏ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این اثنا سائلى پیش آمده از آن‌ها استمداد مادى کرد و چون ایام عید بود هر یک از آن جمع مقدار معتنابهى به سائل مزبور کمک کردند، در این هنگام جمعیت را مخاطب قرار داده اظهار داشت: قصد من تکدى نیست و شخصاً هم فقیر نبوده و نیستم و این مبلغ هم کفاف چند روز مرا می‌کند، اگر دماغ شنیدن دارید سرگذشت خود را که تا حدى شیرین و شگفت‌آور است براى شما نقل کنم. بعد گفت: چندین سال قبل یک‏ روز حاکم اصفهان، دواتگران را احضار کرد. من هم یکى از آنان بودم ... او به ما گفت :هر یک ما بین شما استاد‌تر است به من معرفى کنید. دواتگران دو نفر را که یکى از آن‏ دو من بودم از بین خود به سمت استادى انتخاب کرده، اظهار داشتند: اینان از همه استادترند. ادامه دارد.... @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
-ما-امیر-کبیر-داریم .... ...فرماندار سایرین را مرخص کرده، سپس به ما دو نفر چنین گفت: کدام یک از شما دو نفر مبرزترید؟ رفیق من، مرا معرفى کرد و اضافه کرد این شخص در فن خود سرآمد است و یکى از صنعتگران خوب این شهر است فرماندار وى را هم مرخص کرد و آنگاه به من روى نمود و گفت: میرزا تقى‏‌خان امیرکبیر صدراعظم ایران براى انجام کار مهمی تو را به تهران خواسته است. خرج راه کافى به‏ من داده، مرا فوراً به سوى تهران گسیل داشت. پس از ورود به تهران به خدمت امیرکبیر رسیده، خود را معرفى کردم. امیرکبیر پس از استحضار کافى از حال من و پس از اینکه تشخیص داد در فن دواتگرى استادم سماورى جلویش بود به من نشان داده، از من پرسید آیا مانند این را می‌توانى بسازى؟ چون اولین مرتبه‌‏اى بود که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، سماور به ایران آورده بودند و من تا کنون چنین چیزى ندیده بودم به آن نگاه کرده از طرز ساختمان آن آگاهى حاصل کردم سپس در پاسخ گفتم آرى. امیرکبیر گفت: این سماور را به عنوان نمونه ببر و مانندش را بساز بیاور. من از نزد صدراعظم خارج شده، آمدم در بازار دکان دواتگرى پیدا کردم مشغول ساختن سماور شدم. پس از اتمام کار سماور را برداشته نزد امیر کبیر بردم. کار من مورد پسند واقع شد. ضمناً پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟ ادامه دارد..... @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
-ما-امیر-کبیر-داریم .... من در پاسخ عرض کردم روى هم رفته 15 ریال. امیرکبیر با قیافه‌‏اى باز و در عین‏ حال متبسم به منشى خود دستور داد تا امتیاز نامه‌اى برایم بنویسد که فن سماورسازى بطور کلى براى مدت 16 سال منحصر به‏ من باشد و بهاى فروش هر سماور را 25 ریال تعیین کرد. پس از صدور این فرمان امیرکبیر روى به‏ من کرد و گفت: برو اصفهان! دستور کار تو را به حکومت اصفهان داده‏‌ام که وسائل کارت را از هر حیث فراهم کند. من نیز از تهران حرکت کرده، وارد اصفهان شدم. بلافاصله پس از ورود من حکومت اصفهان مرا احضار کرده گفت: باید فوراً دکانى و چند شاگر تهیه نمائى و آنچه مخارج آن می‌شود نقداً از خزانه دولت دریافت نموده، مشغول سماورسازى بشوى. بنابراین دستور، من هم فوراً چند دکان که خراب بود از صاحبش اجاره کرده آن‌ها را به یکدیگر راه دادم و بنابر موقعیت و لزوم و احتیاجات در هر یک از دکان‌ها بنائى نموده، بطوریکه در یکى از دکان‌ها کوره‏‌اى جهت ریخته‏ گرى بسته و در دیگرى لوازم دواتگرى و در سومی سکو بسته که شاگردان بنشینند تا بدینوسیله به‏ خوبى بتوانم سماور سازى نمایم. ادامه دارد... @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
-ما-امیر-کبیر-داریم .... مجموعاً مبلغ دویست ‏تومان مخارج بنا و دکان‌ها و فراهم کردن اسباب کار شد. اما بدبختانه هنوز مشغول کار نشده بودم که یک نفر فراش حکومتى مثل اجل معلق حاضر شده، مرا با یک حالت خاصى مانند دزدان نزد حاکم برد. به‏ محض آنکه فرماندار چشمش به‏من افتاد با تشدد و تغیّر تمام اظهار کرد: چون میرزاتقى‏ خان امیرکبیر را در تهران گرفته‏‌اند و این مبلغ دویست تومان متعلق به دولت است باید بدون چون و چرا تمام و کمال آن را پس بدهى! ولى چون آن پول خرج بنائى آن دکان‌ها و غیره شده بود و من نیز از خود ثروت دیگرى نداشته که وجه مزبور را ادا نمایم، عنفاً تمام هستى مرا حراج کرده، مجموعاً یکصدوهفتاد تومان بیشتر نشد براى سی تومان دیگر آن نیز مرا سر بازار‌ها برده در انظار مردم چوب می‌زدند تا مردم ترحم کرده آن سی تومان به‏ مرور پرداخته شد! در نتیجه آن چوب‌ها و صدمات بدنى که به‏من وارد شد امروز چشم‌هایم تقریباً نابینا شده دیگر نمی‌توانم به کارگرى مشغول شوم از این رو به‏ گدائى افتادم! در صورتى که اگر امیر کبیر را نگرفته بودند و من همچنان مشغول کار بودم امروز یکى از بزرگ‌ترین متمولین این شهر بودم. @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
-نعمت-های-خداییم امام باقر عليه السّلام فرمودند: خداوندسبحان به حضرت موسی علیه السلام فرمودند: اى موسى مرا دوست بدار،و مردم را با من دوست گردان، عرض كرد:پروردگارا تو مى دانى كه هيچ چيز از تو برايم محبوبتر نيست،پس چگونه دلهاى بندگان را متوجه تو سازم؟ فرمود:نعمتهاى مرا به آنان ياد آورى كن،زيرا آنان جز نيكى از من يادشان نمى ماند. @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
-علیکم-یا-اهل-بیت-النبوه 💢 آل محمد علیهم السلام، درهای اجابت خدای متعال ✅ سعد گوید: [تفسیر] این آیه را از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: ♦️ « لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره: 189) ♦️ پس آن حضرت فرمود: «آل محمّد (علیهم السلام) (ائمّه)، درهای [خانه‌های سعادت و نیک‌بختی دنیا و آخرت] خدا و راه [نجات و رهایی از عذاب] او هستند. ایشان تا روز رستاخیز دعوت‌کنندگان [مردم] به بهشت و جلوداران به‌سوی آن و راهنمایان بر آن می‌باشند. 📚( تفسير نور الثقلين: ج‏1، ص 177) @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
به کجا شدی مه من، به دل شب حزینم که من اندر این سیاهی، رخ ماه تو نبینم منم و جمالت ای دوست، که ندیدمت زمانی چه کنم که بار دیگر، رخ دلکشت ببینم تویی و جمال خوبان، همه در رُخت هویدا منم آن گدای راهی، که به راه تو نشینم @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
narimanpanahi-@yaa_hossein.mp3
5.24M
الهی بمیرم به چه وضعی افتاده حالت توی بستری یا شکسته پر و بالت @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام
🌷 احترام به پدر 1️⃣ پدر شهید: «حسین، بابا! بده من لباستو‌‌‌‌ می‌‌شورم.» یک دستش قطع بود. گفت: «نه! چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دو پا. نیگا کن!» نگاه‌‌‌‌ می‌‌کردم پاچه‌‌ی شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباس هایش را پامال‌‌‌‌ می‌‌کرد. یک سرِ لباس هایش را‌‌‌‌ می‌‌گذاشت زیر پایش، با دستش‌‌‌‌ می‌‌چلاند. 2️⃣ پدر شهید:‌‌‌‌ می‌‌گفت: «بیا ببرمت قرارگاه» با خودم گفتم: «من پیرمردِ چراغ ساز رو چه به قرارگاه.» من را نشاند آن بالا، خودش رفت دم در نشست. نشسته بودم کنار محسن رضایی و آقا رحیم. خنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام گرفته بود. برگشتنی، دژبان دم در پرسید: «ایشون با شمان؟» گفت: «من با ایشونم.» 🌸✨ پرچم دار جهاد و شهادت، شهید حسین خرازی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 @کوی جانان صاحب الزمان علیه السلام