🔖فرازی از وصیت نامه
شهیدمحسن حججی
✍️از همهی خواهران عزیزم و از همهی زنان امت رسول الله میخواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید. همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید.
ولادت: ۱۳۷۰/۰۴/۲۱ - اصفهان (ایران)
شهادت: ۱۳۹۶/۰۵/۱۸ - التنف (سوریه)
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴دلت پاک باشــه
✍️حاج آقا قرائتی نقل میکنند:
◽️در یکی از دانشگاهها
پیرامون حجاب سخنرانی میکردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاج آقا
چرا شما حجاب راساختید؟!
*گفتم؛ حجاب، بافته ذهن ما نیست حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
◽️گفت؛ حجاب اصلا مهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل پاک باشه کافیه
*گفتم؛ آخه چرا یه حرفی میزنی که خودت هم قبول نداری؟!
گفت: دارم
*گفتم: نداری
گفت: دارم
◽️گفتم: ثابت میکنم که این حرفی که گفتی خودت قبول نداری
گفت: ثابت کن
*گفتم: ازدواج کردی
گفت: نه
*گفتم: خدایا این خانم ازدواج نکرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاک باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما
فریاد زد: خدا نکنه
*گفتم: دلش پاکه
گفت: غلط کردم حاج آقا.
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴دلت پاک باشــه
✍️حاج آقا قرائتی نقل میکنند:
◽️در یکی از دانشگاهها
پیرامون حجاب سخنرانی میکردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاج آقا
چرا شما حجاب راساختید؟!
*گفتم؛ حجاب، بافته ذهن ما نیست حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
◽️گفت؛ حجاب اصلا مهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل پاک باشه کافیه
*گفتم؛ آخه چرا یه حرفی میزنی که خودت هم قبول نداری؟!
گفت: دارم
*گفتم: نداری
گفت: دارم
◽️گفتم: ثابت میکنم که این حرفی که گفتی خودت قبول نداری
گفت: ثابت کن
*گفتم: ازدواج کردی
گفت: نه
*گفتم: خدایا این خانم ازدواج نکرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاک باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما
فریاد زد: خدا نکنه
*گفتم: دلش پاکه
گفت: غلط کردم حاج آقا.
کودک در هنگام تماشای #تلویزیون ، تنها یک مصرف کننده است.
به جرأت میتوان گفت که خلّاقیت و استفاده از هوش، با روشن شدن تلویزیون، خاموش میشود.
#استاد_عباسی_ولدی
🔖ملاقات حضرت ولیعصر
علیه السلام با سید عبدالکریم کفاش
✍️سیدعبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان علیه السلام قرار داشت و حضرت دائما به ایشان سر میزدند.
✨ روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند:سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی؟
◽️سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار میگذارم و کفش شما را تعمیر می کنم
✨حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟
◽️سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت:
◽️قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد میکنم آی مردم آن امام زمانی کهدنبالش میگردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!
✨حضرت لبخند زدند و فرمودند: خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که دادهای چقدر مقید هستی.
📚 روزنه هایی از عالم غیب، آیت الله سید محسن خرازی.