🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#ترک_گناه 🔴 #آسیبهای_خودارضایی 💔شنیدی میگن طرف تو جوونی پیر شده! ♨️♻️چون میدونم شما نمیخاید ازا
#ترک_گناه
🔴 #آسیبهای_خودارضایی 🤕
⚠️دوست من... قبل از اینکه اون کارو انجام بدی، به آسیبهای بی شمارش یکم فکر کن...😔
🔻چشمات ضعیف میشه👓
🔻گوشات ویز ویز میکنه
🔻دستات به لرزش میوفته👋
🔻زیر چشمات گود میشه👽
🔻برق چشمات از بین میره👁
🔻موی سرت کم پشت میشه
🔺قدرت تمرکزت میاد پایین🙇
🔺حافظت ضعیف میشه
🔺خوابت زیاد میشه😴
🔺زود خسته میشی😵
🔺قدرت و نیروت کم میشه💪
🔺حل ریاضی و فیزیک برات سخت میشه
♻️تازه همش این نبود...
📛چند ثانیه لذت ارزش اینهمه مشکلو داره؟؟؟؟💔
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💐الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💐
💠 @emamzaman
کارگردان دنياخداست!
مهم نيست نقش ما ثروتمند است يا تنگدست،
سالم است يابيمار.
مهم اينست که محبوبترين کارگردان عالم نقشي به ما داده!
نبايد از سخت بودن نقش گله مند بود، چراکه سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شايستگی بازیگر هست.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرام_جان
چايی روضه هميشه يه جوری خوبه كـه
انگار به آدم ميگه: همه دردات به جونم
#آرامش_من
╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮
@EmamZaman
╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
حضرت محمد ((صلی الله علیه و آله))
آنکه نسبت به دوست خود محبتی❤️ داشته باشد و او را با خبر نکند، به او خیانت کرده است.
@emamzaman
#ساعت_به_وقت_عاشقی🕗
#هر_روز_ساعت ۲۰
صلوات خاصه امام رضا (ع):
✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮
@EmamZaman
╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
✅ خیلی خوب است برای شناخت بیشتر و بهتر امام زمان و بحث انتظار،
کتاب "انتظار عامیانه عالمانه عارفانه" از استاد پناهیان را مطالعه کنیم.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
کتاب انتظار عامیانه عالمانه عارفانه - پناهیان.pdf
3.52M
📗 کتاب انتظار عامیانه عالمانه عارفانه
👈 اثر منحصر به فرد استاد پناهیان در مورد نحوه حکومت امام زمان(عج) و راه های آمادگی برای ظهور.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌤🌸🌤 🌸🌤 🌤 #شرح_زیارت_آل_یاسین😍 السلام علیك یا تالی كتاب الله وترجمانه✋ 🌼سلام بر تو ای جمال منوری که
#شرح_زیارت_آل_یاسین😍
🌹السلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک✋
🌼سلام بر تو در تمام آنات و دقایق شب و سرتاسر روز .
🌼أَطراف: جمع طَرَف – کناره ها ، گوشه ها ، غایت و انتهای هر چیز است ، و اطراف روز به قولی : دو هنگام آغاز و انجام آن است که از جهت مبالغه به صیغۀ جمع تعبیر شده است . و به قولی : هنگام نماز ظهر است زیرا وقت نماز ظهر از یک سوی نیمۀ اوّل روز است و از سوی دیگر نیمۀ دوم آن .
🌼ترکیب آناء اللّیل= ساعت های شب ، سه بار در قرآن کریم به کار رفته امّا أطراف النّهار فقط یک بار در قرآن یاد شده است واینکه در این بخش از زیارت عرضه می داریم: « اَلسَّلامُ عَلَیکَ فِی آنآءِ لَیلِکَ وَ أَطرافِ نَهارِکَ ». گویی اشاره به نحوۀ زندگی امام عصر – عجّل الله فرجه الشریف – و چگونگی رفتار و برنامۀ شبانه روزی آن حضرت (علیه السّلام) است که پیوسته آن شیوه را باید در نظر بگیریم و الگوی خویش سازیم و به پیروی از شیوه و سیره ی ایشان بکوشیم...
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🌸 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#شرح_زیارت_آل_یاسین😍 🌹السلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک✋ 🌼سلام بر تو در تمام آنات و دقایق شب
🌤🌸🌤
🌸🌤
🌤
#شرح_زیارت_آل_یاسین😍
السلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک✋
🌼سلام بر تو در تمام آنات و دقایق شب و سرتاسر روز .
🌼أَطراف: جمع طَرَف – کناره ها ، گوشه ها ، غایت و انتهای هر چیز است ، و اطراف روز به قولی : دو هنگام آغاز و انجام آن است که از جهت مبالغه به صیغۀ جمع تعبیر شده است . و به قولی : هنگام نماز ظهر است زیرا وقت نماز ظهر از یک سوی نیمۀ اوّل روز است و از سوی دیگر نیمۀ دوم آن .
🌼ترکیب آناء اللّیل= ساعت های شب ، سه بار در قرآن کریم به کار رفته امّا أطراف النّهار فقط یک بار در قرآن یاد شده است واینکه در این بخش از زیارت عرضه می داریم: « اَلسَّلامُ عَلَیکَ فِی آنآءِ لَیلِکَ وَ أَطرافِ نَهارِکَ ». گویی اشاره به نحوۀ زندگی امام عصر – عجّل الله فرجه الشریف – و چگونگی رفتار و برنامۀ شبانه روزی آن حضرت (علیه السّلام) است که پیوسته آن شیوه را باید در نظر بگیریم و الگوی خویش سازیم و به پیروی از شیوه و سیره ی ایشان بکوشیم...
#ادامه_دارد...🍃
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🌸 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 سوال دانشجو از محضر رهبر انقلاب: برخی ها تصویب #برجام را به شما منتسب می کنند نظرتان چیست؟
🔺پاسخ ایشان را در نماهنگ زیبا و جامع ببینید☝️
🆔 @EmamZaman
💠 هر وقت فیلت هوای معصیت کرد
#اول به این سه حقیقت فکر کن
بعد اگر دلت رضا داد، نوش جانت سفره
معصیت
1⃣اینکه خداوند بدون شک
تمام اعمالت را می بیند
🌸«إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»
📖 بقره/110
2⃣ اینکه 24 ساعته، فرشتگانی
مجاورت هستند که ثبت و ضبط
می کنند ریز و درشت خوب و بدت را؛
🌸«رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون»
📖 زخرف/80
3⃣ واینکه اصلا از کجا معلوم؛
شاید بیخ گوشت نشسته باشد جناب
عزرائیل و صادرکرده باشند دستور
الرّحیلَ ت را
🌸«عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم»
📖 اعراف/185
|#تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار
╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮
@EmamZaman
╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#نماز_اول_وقت
💐🌷 #نماز_اول_وقت شکسته در مسافرت بخوانیم یا بعد از یک ساعت به وطن برسیم و نماز کامل بخوانیم ؟ 🌷💐
#پرسمان_نماز
╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮
@EmamZaman
╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
#مهارتهای_مهرورزی 1
با دوستای خدا، رفاقــت کنید.
پیوندهاتون رو،
بر پایه دوستی و ارتباط با خدا بچینید؛
بدونِ نیـاز به طرف مقابل.
ارتباط تون، برایِ
💓نزدیک شدن به خــدا💓 باشـه.
#استاد_شجاعی🔉
🆔 @EmamZaman
💡💡💡
💡💡
💡
#خداومهربانی_های_بی_دریغش
راضی باش به هر چی اتفاق افتاد
که اگه خوب بود، زندگیتو قشنگ کرد،
و اگه بد بود تو رو ساخت.
مدیون باش به همه آدمای زندگیت
که خوباش بهترین حسهارو بهت میدن
و بداش بهترین درسهارو
همیشه در هر اتفاقی خیری هست
و #خدا بهترین خیر و صلاح رو برای ما میخواد
خودت را به خدا بسپار
تنها خداست که باتو میماند
کسی رو یاد کن که لحظه به لحظه به یادتوست
🌼✨ ظهور نزدیک است ✨🌼
🆔 @emamzaman
❌ #اصطلاح_بزنم_تخته❌
🔴چرا می گوییم "بزنم به تخته"
نمی گوییم "ماشاءالله لا قوه الا باالله"🧐🤔
یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood)🙄
سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید؟!
من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم
رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب...!!
بهش گفتم چه چیز عجیبی بود؟!
اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته #صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند...!!😳🤭
تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور😢
ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله و.... به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!☹️😞
ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم ✅
تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم
چون ما مسلمانیم.🌸✨
❣اگر بخواهی چشم تو در کسی وچشم کسی در تو اثر نکند:👇
۳ مرتبه بگو 👈ماشاءالله، لا قوة الابالله العلی العظیم
╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮
@EmamZaman
╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
#امروز_آخرین_روز_بهار۹۸
🌿واینڪیڪبهاردیگرِزندگیمانگذشت!
➖آیاپیشرفتۍڪردهایم؟
➖خدمتۍڪردهایم؟
➖بهڪسۍڪمڪڪردهایم؟
➖موثربودهایم؟
➖و....
#چڪارڪردهایم❗️ : )
🌙💜🍃
{لَاتـَخـَفْ وَ لَاتـَحـْزَنْ إنـّا مـُنَجـُّوڬ}😌
مترسوغمگینمباش،
قطعامانجاتدهنده توهستیم...👌
🍃|عنڪبوت/33
☺️🍃←وعدهخداحقاست
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_سی_و_یکم از صدای ضعیفی که از بیرون
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍
🖋 #قسمت_سی_و_دوم
از نگاه مادر هم میخواندم که کنجکاو و منتظر، چشم به دهان مریم خانم دوخته تا ببیند چه میگوید و او با لبخندی که همیشه بر صورتش نقش بسته بود، شروع کرد: «راستش ما به خواست مجید اومدیم بندر عباس تا جای پدر و مادرش که نه، به جای خواهر و برادر بزرگترش باشیم.» سپس نگاهی به مادر کرد و پرسید: «حتماً اطلاع دارید که پدر و مادر مجید، به رحمت خدا رفتن؟» و مادر با گفتن «بله، خدا رحمتشون کنه!» او را وادار کرد تا ادامه دهد: «خُب تا اون موقع که عزیز جون زنده بودن، جای مادرش بودن و بعد از فوت ایشون، جواد غیر از عمو، مثل برادر بزرگترش بود. حالا هم روی همون احساسی که مجید به جواد داشت از ما خواست که بیایم اینجا و مزاحم شما بشیم.»
از انتظار شنیدن چیزی که برایش این همه مقدمه چینی میکرد، قلبم سخت به تپش افتاده و او همچنان با چشمانی آرام و چهرهای خندان میگفت: «ان شاء الله که جسارت ما رو میبخشید، ولی خُب سنت اسلامه و ما بزرگترها باید کمک کنیم.» مادر مثل اینکه متوجه منظور مریم خانم شده باشد، با لبخندی ملیح صحبتهای او را دنبال میکرد و من که انگار نمیخواستم باور کنم، با دلی که در سینهام پَر پَر میزد، سر به زیر انداخته و انگشتان سردم را میان دستان لرزانم، فشار میدادم که سرانجام حرف آخرش را زد: «راستش ما مزاحم شدیم تا الهه خانم رو برای مجید خواستگاری کنیم.» لحظاتی جز صدای سکوت، چیزی نمیشنیدم که احساس میکردم گونههایم آتش گرفته و تمام ذرات بدنم میلرزد.
بیآنکه بخواهم تمام صحنههای دیدار او، شبیه کتابی پُر خاطره مقابل چشمانم ورق میخورد و وجودم را لبریز از خیالش میکرد که ادامه صحبت مریم خانم، سرم را بالا آورد: «ما میدونیم که شما اهل سنت هستید و ما شیعه. قبل از اینم که بیایم بندرعباس، جواد خیلی با مجید تلفنی صحبت کرد. اما نظر مجید یه چیز دیگهاس.» و من همه وجودم گوش شده بود تا نظر او را با همه وجودم بشنوم: «مجید میگه همه ما مسلمونیم! البته من و جواد هم به این معتقدیم که همه مسلمونا مثل برادر میمونن، ولی خُب اختلافات مذهبی رو هم باید در نظر گرفت. حتی دیشب هم تا نصفه شب، مجید و جواد با هم حرف میزدن. ولی مجید فکراشو کرده و میگه مهم خدا و قبله و قرآنه که همهمون بهش معتقدیم!» سپس به چشمان مادر نگاه کرد و قاطعانه ادامه داد: «حاج خانم! مجید تمام عمر روی پای خودش بزرگ شده و به تمام معنا مثل یه مرد زندگی کرده! وقتی حرفی میزنه، روی حرفش میمونه! یعنی وقتی میگه اختلافات جزئیِ مذهبی تو زندگی با همسرش تأثیری نداره، واقعاً تأثیری نداره!»
مادر با چمشانی غرق نگرانی، به صورت مریم خانم خیره مانده و کلامی حرف نمیزد. اما نگاه من زیرِ بار احساس، کمر خم کرده و بیرمق به زیر افتاده بود که مریم خانم به نگاه ثابت مادر، لبخند مهربانی زد و گفت: «البته از خدا پنهون نیس، از شما چه پنهون، از دیشب که ما اومدیم و شما رو دیدیم، به این وصلت هزار بار مشتاقتر از قبل شدیم. بخصوص دختر نازنین تون که دل منو بُرده!» و با شیطنتی محبتآمیز ادامه داد: «حیف که پسر خودم کوچیکه! وگرنه به جای مجید، الهه جون رو برای پسر خودم خواستگاری میکردم!»
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🌸 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_سی_و_دوم از نگاه مادر هم میخواند
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍
🖋 #قسمت_سی_و_سوم
از حرفش لبخند کمرنگی بر لبان مادر نشست و در برابر چشمان پُر از تردیدش، مریم خانم برای معرفی هر چه بیشتر آقای عادلی ادامه داد: «حاج خانم! من هر چی از مجید بگم، خُب شاید فکر کنید من فامیلش هستم. ولی شاید تو این چند ماهی که اینجا بوده تا یه حدودی باهاش آشنا شده باشین. شاید ساکت و کم حرف باشه، ولی مرد کار و زندگیه! خُب از یه سالگی پیش عزیز بود، ولی همین که از آب و گل در اومد، کسی که مواظبش نبود، هیچ، تازه مرد خونه عزیز هم بود و همه جوره هوای عزیز رو داشت. بعدش هم که عزیز عمرش رو داد به شما، شد مرد زندگی خودش! نمیگم خیلی اهل مستحبات و نماز شب و ختم قرآنه، نه! ولی رو سرش قسم میخورم، چون از بچگی یاد گرفته به حرامِ خدا حتی نزدیک هم نشه!»
مادر که تازه از لاک سکوتش در آمده بود، به نشانه تأیید صحبتهای مریم خانم، سر تکان داد و گفت: «حق با شماس! این چند ماهه ما از آقا مجید غیر از سر به زیری و آقایی هیچ چی ندیدیم.» و باز ساکت شد تا مریم خانم ادامه دهد: «از نظر مالی هم شاید وضع آنچنانی نداشته باشه، ولی تا دلتون بخواد اهل کاره. وقتی لیسانسش رو گرفت، تو تهران تو یه شرکت کار میکرد که خب کفاف خرج زندگی خودش و عزیز رو میداد. بعد از فوت عزیز هم با پولی که جمع کرده بود، تونست یه جایی رو تو تهران اجاره کنه. بعد هم با همون پول اومد اینجا خدمت شما. الان سرمایه چندانی نداره، مگه همین پساندازی که این مدت کنار گذاشته. ولی خُب خدا بزرگه. ان شاء الله به زندگی شون برکت میده.» که مادر لبخندی زد و با فروتنی پاسخ داد: «این حرفا چیه مریم خانم! خدا روزی رسونه! خدا هیچ بندهای رو بدون روزی نمیذاره! ولی... راستش من غافلگیر شدم. اجازه بدید با باباش هم صحبت کنم.»
مریم خانم که با شنیدن این جمله، قدری خیالش راحت شده بود، با لبخندی شیرین جواب داد: «خواهش میکنم. شما با حاج آقا صحبت کنید. من فردا صبح خدمت میرسم ازتون جواب میگیرم.» سپس در حالیکه چادرش را مرتب میکرد تا بلند شود، رو به مادر کرد و حرف آخرش را با قاطعیت زد: «حاج خانم، این تفاوت مذهبی برای مجید اصلاً مطرح نیس! چیزی که مجیدِ ما رو شیفته دخترِ گلِ شما کرده، خانمی و نجابت الهه جونه!» سپس به رویم خندید و همچنانکه بلند میشد، گفت: «که البته حق داره!» هرچند در دریای دلم طوفانی به پا شده و در و دیوار جانم را به هم میکوبید، اما در برابر تمجید بیریایش، به زحمت لبخندی زدم و به احترامش از جا بلند شدم. مادر هم همانطور که از روی مبل بلند میشد، جواب داد :«خوبی و خانمی از خودتونه!» سپس به چای دست نخوردهاش اشارهای کرد و گفت: «چیزی هم که نخوردید! لااقل میموندید براتون میوه بیارم.» به نشانه احترام دست به سینه گذاشت و با خوشرویی جواب داد: «قربون دستتون! به اندازه کافی دیشب زحمت دادیم!» سپس دست مادر را گرفت و با صدایی لبریز از اشتیاق ادامه داد: «ان شاء الله به زودی خدمت میرسیم و حسابی مزاحمتون میشیم!» و با بدرقه گرم مادر از اتاق بیرون رفت.
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🌸 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
من میخوام حسود و زودرنج نباشم ،
من میخوام عصبی نباشم ،
من میخوام بدزبان نباشم ،
امـــا نمیتونم ...
هر چی تلاش میکنم نمیشه!
💥 گره کار کجاست؟
#موشن_گرافیک
@EmamZaman
💕✨🌸
#هنر_شاد_زیستن
حاج اسماعیل دولابی (ره) درباره رسیدن به آرامش می گوید:
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش و غصّه ی بدهی هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی!
👌خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است:
💕 ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ،
آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟
یعنی ای بنده ی من
برای همه ی کسری و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم.
این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به او آرامش می بخشد؟؟
لذاست که فرمود
✨ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ✨
دل ها با یاد خدا آرامش می یابد
🆔 @EmamZaman