فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓خدا که عین لطافت و رحمته
اما چرا گفتن از خدا بترسید؟
✅ تفسیر این جمله رو از استاد پناهیان بشنوید.
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
💌 به امکانات مادی و زودگذری چشم ندوز که برای آزمایشِ گروههایی از جماعتِ بیدین به آنها دادهایم. رزقوروزی خدا در آخرت بهتر است و ماندگارتر!
📖 سوره طه آیه ۱۳۱
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
4_6048392642394325632.mp3
2.44M
🔸باربری که در جوانی دلداده امام زمان(عج) شد...
👤حجتالاسلام پناهیان
#مهدویت
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشبینی سید حسن نصرالله از انتخابات آمریکا
☑️ اگر ترامپ در انتخابات شکست بخورد، که ان شاء لله خواهد خورد، آزادی قدس در تیررس قرار خواهد گرفت.
#انتخابات_امریکا
#ترامپ
#بایدن
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
« ادامه زنان سرافراز »
#حبابه_والبیه
از زنان والا مقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک کردذو پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار گرفت . در یک یا دو نوبت به وسیله امام زین العابدین و امام رضا جوانی اش به او بازگردانده شد . اولین ملاقات وی با امیرالمومنین بود که از آن حضرت دلیلی بر امامت درخواست کرد . حضرت در حضور وی سنگی را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جای گرفت و به او فرمود : پس از من هرکه توانست در این سنگ چنین اثری برجای بگذارد او امام است . از این رو حبابه پس از شهادت هر امامی نزد دیگری میرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ میزدند و اثر آن نقش میبست . نوبت که به امام رضا رسید حضرت نیز چنین کرد . حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت .
روایت شده است که وقتی حبابه به خدمت امام سجاد رسید یکصد و سیزده سال از عمرش سپری شده بود ، حضرت با انگشت سبابه خود اشاره ای نمود و جوانی اش بازگشت .
همچنین نوشته اند : صورت حبابه از زیادی سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشکیده ای شده بود.
#مهدویت
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
سقط جنین تفاوتی با قتل ندارد
«مروجی طبسی» نویسنده کتاب «افزایش جمعیت یا کنترل»:
🔹سقط یک قتل نفس یا کشتن انسان است.
🔹جنین زنده معصومی که دستش از همه جا کوتاه است، به چه گناهی باید کشته شود؟!
🔹دیه جنینی که روح در آن دمیده شده(۴ماهگی به بعد) برابر یک انسان زنده است.
🔹سقط جنین در هیچ دورانی مجاز نبوده علیالخصوص در مذهب اهلبیت(ع) شدیداً این مسئله نهی شده است.
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم
اما نشد ...
خواستم از "دردم" بگویم
دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م ...
خواستم از "بـﮯ کسـﮯ" ام حرف بزنم
دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست
خواستم بگویم "دلم از روزگار گرفتـﮧ"
دیدم خودم در 「خون بـﮧ دل」 کردنِ شما کم نگذاشتـﮧ ام ...
قلم کم آورد ...
بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت (( مظلومیت )) شما قابل اندازه گیرے نیست
#دلنوشته_مهدوی
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
🔴رابطه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باما خیلی بالاتر از #رابطه والدین بافرزند است....
به شرطی که....
🎙#استاد_عالی
@emamzaman
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
#استاد_فرهمند
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) #دعای_عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
کانال امام زمان (عج)
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
يک روز نسيم خوش خبر مي آيد 😇
بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد😍
عطر گل عشق در فضا مي پيچد ❣
مي آيي و انتظار سر مي آيد💚
•••••✿🌹
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
••••••✿🦋
می خواهَٖمَت
چنانکِه شَبِ خستهِ خواب را...
می جویَمَت
چنانکِه لبِ تشنهِ آب را...
السلام علیک یا حجة بن الحسن...
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
💠 #تمرینهایی_برای_پرورش_روح
✴️سکوت
برات رقّت قلب، و حضور قلب میاره.
برای ارتباط با خدا، دور خیز کن❗️
👈یعنی؛ قبل از عبادت،
با تمرینِ سکوت در دو بخش کلام وخیال،
مناجاتِ آرامش بخشی رو تجربه کن.
🆔 @EmamZaman
« ادامه زنان سرافراز »
#امایمن
از زنان پرهیزگار و خدمتکار حضرت رسول است . پیامبر او را مادر خطاب میکرد و میفرمود : این زن باقی مانده ای از خاندان من است .
وی همواره در کنار زنان مجاهد ، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان میپرداخت.
ام ایمن از شیفتگان خاندان امت بود و در ماجرای فدک ، حضرت زهرا او را به عنوان شاهد معرفی کرد . وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.
خداوند به برکت مهدی آل محمد به هنگام ظهور ، او را زنده میگرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود.
📚چشم اندازی از حکومت مهدی ص۷۶
📚تهذیب الکمال ج۳۵ ، ص۳۲۹
📚نقش زنان مسلمان در جنگ ص۲۰
قاموس الرجال ج۱۰ ، ص۳۸۷
#زنان_مهدوی
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
✅ شرط اجابت دعا
☀️ امام رضا علیه لسلام:
هرگاه میخواهی دعایت به عرش
برسد و مستجاب گردد، اول در حق
پدر و مادرت دعا کن.
(بحار الانوار ج ۶۱ ص ۳۸۱)
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 حرز امام جواد (ع)
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
✅ گفتن بسم الله هنگام غذا خوردن
🍀 امام على عليه السلام:
اگر كسى موقع غذا خوردن نام خدا بَرَد، من ضمانت مى كنم كه از آن غذا دردى به او نرسد.
(من لا يحضره الفقيه)
🍀امام صادق عليه السلام:
هرگز هضم غذا بر من مشكل نشده است، زيرا هيچ گاه شروع به غذا نكردم مگر اينكه بسم اللّه گفتم و هيچ گاه از غذا خوردن فارغ نشدم مگر آنكه الحمد للّه گفتم.
(وسائل الشيعه ج ۱۶ ص۵۸۶ ح۷)
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🌷امام زمان(عج) فرمودند: به اخبار شما علم داریم. هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش و کاستیهای عملکرد شما آگاهیم و چیزی بر ما پوشیده نمیماند.
(بحارالانوار، ج۵۳،ص ۱۷۵)
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
"بسم الله الرحمن الرحیم"
#رمان👇👇👇
#بی_تو_هرگز
خلاصه داستان:
داستانی واقعی، درباره هانیه دختری است که برای رهایی از سخت گیری های پدرش ، علی رغم اصرارهای او برای ازدواج با کسانی که معرفی میکنه،جوانی رو انتخاب میکنه که به شدت با انتخاب های پدرش در تضاده...
#رمان_مذهبی
با ما همراه باشید...
#رمان
#بی_تو_هرگز
#پارت_اول
.
همیشه از پدرم متنفر بودم
مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه
آدم #عصبی و بی حوصله ای بود
اما بد اخلاقیش به کنار
می گفت: #دختر درس می خواد بخونه چکار؟
نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد
اما من، فرق داشتم
من #عاشق درس خوندن بودم
بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد
می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم
مهمتر از همه، می خواستم #درس بخونم، برم سر کار و از اون #زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم
چند سال که از #ازدواج خواهرم گذشت
یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد
به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی
شوهر خواهرم بدتر از پدرم، #همسر ناجوری بود،یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند
دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد
اما خواهرم اجازه نداشت
#تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره
مست هم که می کرد، به شدت #خواهرم رو کتک می زد
این بزرگ ترین #نتیجه زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ...
هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید
روزی که پدرم گفت
هر چی درس خوندی، کافیه ...
بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ...
تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ...
خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد
- همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ...
ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ...
ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ...
-هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ...
امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ...
👈ادامه دارد...
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🙇♀💛🙇♀💛🙇♀💛🙇♀
#رمان
#بی_تو_هرگز
#پارت_دوم
چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام ... می رفتم و سریع برمی گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت…
با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد ... بهم زل زده بود ... همون وسط خیابون حمله کرد سمتم ...موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ...
اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم ... حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه ... به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم ...
هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم ... اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود ...
بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت ... وسط حیاط آتیشش زد ... هر چقدر التماس کردم ... نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت ... هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت ... اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند ... تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ...
بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد ... اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل ... علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ... ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم ... ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم ...
تا اینکه مادر علی زنگ زد ...
به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ...
هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...
تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت
شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما بهاین جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ...
مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ...
علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...
یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...
مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد…
- ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ...
این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...
پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ...
👈ادامه دارد…
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#معرفی_برترین_روزنامه_کشور
📊 با بررسی های گسترده ای که انجام شد از بین روزنامه های در حال انتشار در کشور برترین روزنامه، روزنامه #کیهان می باشد.
📝 دلایل برتری این روزنامه نسبت به روزنامه های دیگر:
✅ تحلیل و تفسیر جامع و بسیار هوشمندانه مسائل جامعه
✅ داشتن جهت گیری صحیح ، دینی و خیرخواهانه در تحلیل و بیان مسائل
✅ داشتن شجاعت بالا و روحیه انقلابی در بیان حقایق جامعه
✅ استفاده بهینه و حداکثری از صفحات روزنامه
✅ انتشار اخبار و مطالب برگزیده و مهم و رعایت اولویت در انتشار خبر
✅ پرهیز از انتشار شایعات و مطالب کذب
✅ تاکید بر انتشار مطالبی که واقعیت داشته و دارای سند و مدرک است بطوریکه چندین بار دولت و نهادهای مختلف به جهت بعضی از اخبار منتشر شده از روزنامه کیهان شکایت کردند و کیهان با ارائه اسناد و مدارک و ادله محکم اثبات کرد اخبار منتشر شده صحیح است و در نهایت تبرئه شد.
✅ عصبانیت و خشم دشمنان و جبهه باطل و مفسدین از روشنگری ها و افشاگری های این روزنامه بطوریکه مدام با شایعه و سیاه نمایی سعی در تخریب این روزنامه و مدیر مسئول آن دارند که این حرکت نشانگر بر حق بودن و مطالب خاص این روزنامه است.
📤 از چندین راه میتوان این روزنامه را تهیه و مطالعه کرد:
1- خرید آن از طریق دکه های روزنامه فروشی
2- دانلود آن از طریق سایت رسمی کیهان یا کانال هایی که فایل pdf آن را قرار میدهند.
✅✅ بهتر است هر روز این روزنامه را مطالعه نماییم به نیت خشنودی خدا و ثواب الهی به جهت افزایش بصیرت ، معرفت و بهره مندی از تحلیل های صحیح نسبت به مسائل جامعه
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄