eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
« ادامه زنان سرافراز » از زنان پرهیزگار و خدمتکار حضرت رسول است . پیامبر او را مادر خطاب میکرد و میفرمود : این زن باقی مانده ای از خاندان من است . وی همواره در کنار زنان مجاهد ، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان میپرداخت. ام ایمن از شیفتگان خاندان امت بود و در ماجرای فدک ، حضرت زهرا او را به عنوان شاهد معرفی کرد . وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت. خداوند به برکت مهدی آل محمد به هنگام ظهور ، او را زنده میگرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود. 📚چشم اندازی از حکومت مهدی ص۷۶ 📚تهذیب الکمال ج۳۵ ، ص۳۲۹ 📚نقش زنان مسلمان در جنگ ص۲۰ قاموس الرجال ج۱۰ ، ص۳۸۷ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
✅ شرط اجابت دعا ☀️ امام رضا علیه لسلام: هرگاه میخواهی دعایت به عرش برسد و مستجاب گردد، اول در حق پدر و مادرت دعا کن. (بحار الانوار ج‌ ۶۱ ص‌ ۳۸۱) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
✅ گفتن بسم الله هنگام غذا خوردن 🍀 امام على عليه السلام: اگر كسى موقع غذا خوردن نام خدا بَرَد، من ضمانت مى كنم كه از آن غذا دردى به او نرسد. (من لا يحضره الفقيه) 🍀امام صادق عليه السلام: هرگز هضم غذا بر من مشكل نشده است، زيرا هيچ گاه شروع به غذا نكردم مگر اينكه بسم اللّه گفتم و هيچ گاه از غذا خوردن فارغ نشدم مگر آنكه الحمد للّه گفتم. (وسائل الشيعه ج ۱۶ ص۵۸۶ ح۷) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🌷امام زمان(عج) فرمودند: به اخبار شما علم داریم. هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از لغزش و کاستی‌های عملکرد شما آگاهیم و چیزی بر ما پوشیده نمی‌ماند. (بحارالانوار، ج۵۳،ص ۱۷۵) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
"بسم الله الرحمن الرحیم" 👇👇👇 خلاصه داستان: داستانی واقعی، درباره هانیه دختری است که برای رهایی از سخت گیری های پدرش ، علی رغم اصرارهای او برای ازدواج با کسانی که معرفی میکنه،جوانی رو انتخاب میکنه که به شدت با انتخاب های پدرش در تضاده... با ما همراه باشید...
. همیشه از پدرم متنفر بودم مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه آدم و بی حوصله ای بود اما بد اخلاقیش به کنار می گفت: درس می خواد بخونه چکار؟ نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد اما من، فرق داشتم من درس خوندن بودم بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم مهمتر از همه، می خواستم بخونم، برم سر کار و از اون و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم چند سال که از خواهرم گذشت یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی شوهر خواهرم بدتر از پدرم، ناجوری بود،یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد اما خواهرم اجازه نداشت پاش رو از توی خونه بیرون بزاره مست هم که می کرد، به شدت رو کتک می زد این بزرگ ترین زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید روزی که پدرم گفت هر چی درس خوندی، کافیه ... بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ... تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ... خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد - همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ... ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ... ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ... -هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ... امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ... 👈ادامه دارد... ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام ... می رفتم و سریع برمی گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت… با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد ... بهم زل زده بود ... همون وسط خیابون حمله کرد سمتم ...موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ... اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم ... حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه ... به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم ... هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم ... اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود ... بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت ... وسط حیاط آتیشش زد ... هر چقدر التماس کردم ... نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت ... هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت ... اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند ... تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ... بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد ... اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل ... علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ... ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم ... ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم ... تا اینکه مادر علی زنگ زد ... به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ... هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه... تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما بهاین جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ... مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ... علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ... یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ... مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد… - ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ... این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ... پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ... 👈ادامه دارد… ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
📊 با بررسی های گسترده ای که انجام شد از بین روزنامه های در حال انتشار در کشور برترین روزنامه، روزنامه می باشد. 📝 دلایل برتری این روزنامه نسبت به روزنامه های دیگر: ✅ تحلیل و تفسیر جامع و بسیار هوشمندانه مسائل جامعه ✅ داشتن جهت گیری صحیح ، دینی و خیرخواهانه در تحلیل و بیان مسائل ✅ داشتن شجاعت بالا و روحیه انقلابی در بیان حقایق جامعه ✅ استفاده بهینه و حداکثری از صفحات روزنامه ✅ انتشار اخبار و مطالب برگزیده و مهم و رعایت اولویت در انتشار خبر ✅ پرهیز از انتشار شایعات و مطالب کذب ✅ تاکید بر انتشار مطالبی که واقعیت داشته و دارای سند و مدرک است بطوریکه چندین بار دولت و نهادهای مختلف به جهت بعضی از اخبار منتشر شده از روزنامه کیهان شکایت کردند و کیهان با ارائه اسناد و مدارک و ادله محکم اثبات کرد اخبار منتشر شده صحیح است و در نهایت تبرئه شد. ✅ عصبانیت و خشم دشمنان و جبهه باطل و مفسدین از روشنگری ها و افشاگری های این روزنامه بطوریکه مدام با شایعه و سیاه نمایی سعی در تخریب این روزنامه و مدیر مسئول آن دارند که این حرکت نشانگر بر حق بودن و مطالب خاص این روزنامه است. 📤 از چندین راه میتوان این روزنامه را تهیه و مطالعه کرد: 1- خرید آن از طریق دکه های روزنامه فروشی 2- دانلود آن از طریق سایت رسمی کیهان یا کانال هایی که فایل pdf آن را قرار میدهند. ✅✅ بهتر است هر روز این روزنامه را مطالعه نماییم به نیت خشنودی خدا و ثواب الهی به جهت افزایش بصیرت ، معرفت و بهره مندی از تحلیل های صحیح نسبت به مسائل جامعه ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
✨🌙----------------------------------🌟 تا نرسد نشان ♡ نیست نشان زندگي الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج ✨🌙‌-----------------------------------🌟 @emamzaman
Ahd.mp3
2.07M
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 کانال امام زمان (عج) 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @emamzaman
...: [🌿] ✍🏼حیـــف از شمـــــا کـــه... همچو منے شدھ شاید همین نشانه‌ایی از شماست... 🥀🍃 🌺 🆔@emamzaman🍃
آقاے ترامپ قمــار باز تو باختے ولے کار ما با تو هنوز تمومــــــ نشدهـ هر نیمه شب ساعت 1:20 منتظر ما باشـــ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️اولین گروه پیشتازان... ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
❗️اگر جلوی خود را در گناه نگیریم 🌼آیت الله بهجت (ره) : ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﻣﻌﺎﺻﯽ ﻧﮕﯿﺮﯾﻢ، ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻭ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻭ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍ ﺑﻪ ﺁﯾﺎﺕ ﺍﻟﻬﯽ، ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ! ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
⭕️ خب وظیفه‌اش بود... چه تشکّــری ؟ - اینکه کسی وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، توجیه مناسبی برای آسان رد شدن، از کنار او نیست! - اینکه کسی به طمع و چشم‌داشتِ تشکر، مهربانی نمی‌کند؛ دلیلی بر عدم سپاسگزاری شما نیست! ✿ لبخندها و تشکرها یک معنا دارد؛ اینکه چشمانت خوبی‌های او را دیده، قلبت آن را جذب کرده، و اکنون در قالب کلماتی زیبا، مـرور شده و بازگو می‌گردد، و همین معنای زیبا، انگیزه‌ای برای ادامه‌ی وظیفه‌شناسی و نظم او خواهد بود. ☜ و بدین ترتیب همین قدردانی‌های به ظاهر ساده، نمی‌گذارد هیچ‌گاه از چشم کسی بیفتی...مخصوصاً از چشمان خدا... 🔅راستی : نشستن جای خدا و از چشمان او دنیا را دیدن، تحلیل ذهنی ما را، چه زیبا اصلاح می‌کند! ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
حضور پنجاه زن در بین یاران امام (عج)🤔 👇🏻👇👇🏼👇🏽 اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می شتابند ، آنهایند که در آن ایام زندگی می کرده اند و همانند دیگر یاران امام به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت امام می رسند... در این باره دو روایت وجود دارد : « روایت اول » ام سلمه ضمن حدیثی درباره علائم ظهور ، از پیامبر روایت کرده است که فرمودند : در آن هنگام پناهنده ای به خرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهارسو به یک جهت هجوم می برند و به سوی او جمع میشوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و سیزده نفر جمع میشوند که برخی از آنان زن می باشند و بر هر جبار و جبارزاده ای پیروز می شوند . « روایت دوم » جابربن یزید جعفی ، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر در بیان برخی نشانه های ظهور آورده است : به خدا سوگند سیصد و سیزده نفر می آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد و این است معنی آیه ((هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر میکند ، زیرا او بر هر کاری توانا است.)) 📚معجم احادیث الامام المهدی ج۱ ، ص۵۰۰ 📚بحارالانوار ج۵۲ ، ص۲۲۳ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
مـا همـانیـم که از عشـق تـو غفلـت کردیـم بـا همه آدمیـان غیـر تـو خلـوت کردیـم سـال‌هـا می گـذرد منتظـری بـرگـردیـم و مشخـص شـده مـاییـم که غیبـت کردیـم اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 💠 @emamzaman
هم میشود مآدر بود😌💚 هم میشود چآدری بود🙃✨ هم میشود نخبه باشے☺️✌️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 صحبت های در مورد پیام های پنهان (سابلیمینال) ❓چگونه با رسانه ذهن شما را تحت کنترل می‌گیرند!!! ❗️مراقب باشیم در تله‌ی رسانه ای دشمن گیر نیفتیم؛ تله‌ای که امروز در قالب انواع فیلم‌، سریال‌، موسیقی، بازی‌ کامپیوتری، بعضی کانال ها و سایت‌های فضای‌مجازی وجود دارد. ✅ بهترین راهکار ، کنار گذاشتن تمام رسانه‌های غیر ارزشی در قالب انواع فیلم و سریال ، بازی کامپیوتری، موسیقی، کانالها و... است. ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🔶 تقویت سیستم ایمنی بدن / سلامت روح و روان - سبک زندگی اسلامی ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄