eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شب با 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🏴 🆔 @emamzaman
#ذکر_روز_جمعه ✨🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن ⭐️ صفحه۴۶۵_سوره ی زمر ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#دعای_عهد #روز_پانزدهم #عاشورا_تا_اربعین ✍بخوان دعای عهدراکه #فرج_نزدیک_است💚🙏 ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#صبح_بخیر جهانگَردی را نه، آقاگَردی را دوست دارم سلام آقاجان دورت بگردم! ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
آل عبا، بدون پناه اسٺ، العجل برروے نیزه ها سر ماه اسٺ العجل یا این دل شڪسٺہ ما را صبور ڪن یا از براے زینب ڪبرے ظهور ڪن ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#تکان_دهنده امام سجادعلیه السلام: هرکس دردوران غیبت قائم ما... ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه دلت برای امام زمانت تنگ شده ا این کلیپ رو ببین ... ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_شصت_و_چهارم_داستان_د
#❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : *برو دایسون* یکی از بچه ها موقع خوردن نهار ، رسما من رو خطاب قرار داد : _واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی . اون یه مرد جذاب و نابغه است و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه . همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد و من فقط نگاه می کردم . واقعا نمی دونستم چی باید بگم . یا دیگه به چی فکر کنم . برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ، فشار دو برابر عمل های جراحی ، تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه . حالا هم که... چند لحظه بهش نگاه کردم . با دیدن نگاه خسته من ساکت شد . از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون . خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم . سرمای سختی خورده بودم . با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن . تب بالا ، سر درد و سرگیجه . حالم خیلی خراب بود . توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد . چشم هام می سوخت و به سختی باز شد . پرده اشک جلوی چشمم ، نگذاشت اسم رو درست ببینم . فکر کردم شاید از بیمارستانه . اما دایسون بود . تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن . _چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست . گریه ام گرفت . حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم . با اون حال ، حالا باید، حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم . _حتی اگر در حال مرگ هم باشم ، اصلا به شما مربوط نیست . تلفن رو قطع کردم . به زحمت صدام در می اومد . صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_شصت_و_پنجم_داستان_د
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : *با پدرم حرف بزن* پشت سر هم زنگ می زد . توان جواب دادن نداشتم . اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم . توی حال خودم نبودم . دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد . _چرا دست از سرم برنمی داری؟ برو پی کارت . _در رو باز کن زینب . من پشت در خونه ات هستم . تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه . _دارو خوردم . اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان . یهو گریه ام گرفت . لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم . حتی بدون اینکه کاری بکنه . وجودش برام آرامش بخش بود . تب، تنهایی، غربت . دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم . _دست از سرم بردار . چرا دست از سرم برنمی داری؟ اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟ اشک می ریختم و سرش داد می زدم. _واقعا داری گریه می کنی؟ من واقعا بهت علاقه دارم . توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ پریدم توی حرفش . _باشه واقعا بهم علاقه داری؟ با پدرم حرف بزن . این رسم ماست . رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم . چند لحظه ساکت شد . حسابی جا خورده بود . _توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم . دیگه توان حرف زدن نداشتم . _باشه . شماره پدرت رو بده . پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ من فارسی بلد نیستم . _پدرم شهید شده . تو هم که به خدا و این چیزها اعتقاد نداری . به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم . از اینجا برو ... برو... و دیگه نفهمیدم چی شد . از حال رفتم... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_شصت_و_ششم_داستان_دنب
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : *64 تماس بی پاسخ * نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم . سرگیجه ام قطع شده بود . تبم هم خیلی پایین اومده بود . اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم. از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم . بلند که شدم دیدم تلفنم روی زمین افتاده ... باورم نمی شد 10 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون با همون بی حس و حالی رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم . تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد . پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ، مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین . از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم . انگار نصف جونم پریده بود . در رو باز کردم . باورم نمی شد ،دایسون پشت در بود . در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد . با حالت خاصی بهم نگاه کرد . اومد جلو و یه پالستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام . _با پدرت حرف زدم . گفت از صبح چیزی نخوردی . مطمئن شو تا آخرش رو می خوری. این رو گفت و بی معطلی رفت... نشستم روی مبل ناخودآگاه خنده ام گرفت... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_شصت_و_هفتم_داستان_دن
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : * احساست را نشان بده * برگشتم بیمارستان . باهام سرسنگین بود . غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار حرف دیگه ای نمی زد . هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید اولین چیزی که می پرسید این بود : _با هم دعواتون شده؟ با هم قهر کردید؟ تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم . چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد . و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست... _واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه... _از شخصی مثل شما هم بعیده در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه... _من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم . _پس چطور انتظار دارید من احساس شما رو قبول کنم؟ منم احساس شما رو نمی بینم . آسانسور ایستاد . این رو گفتم و رفتم بیرون . تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود . چنان بهم ریخته و عصبانی که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه . سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد . تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد . گوشیم زنگ زد . دکتر دایسون بود . _دکتر حسینی . همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم . بیاید توی حیاط بیمارستان . رفتم توی حیاط . خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد . بعد از سه روز ، بدون هیچ مقدمه ای : _چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ حتی اون شب ، ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد . که فقط بهتون غذا بدم .حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
#تکان_دهنده کسی که شیطان براو ولایت دارد ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#پروفایل_مهدوی #یاایهاالعزیز #اللهم_عجل_الولیک_الفرج #هذا_یوم_الجمعه ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#وصیت_نامه #امام_حسین_ع 💠 ان شاءالله آخرین وصیت امام حسین (علیه السلام) و امام زین العابدین (علیه السلام) را همیشه مد نظر داشته باشیم 💠 ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 👤 📝 « زندگی بدون امام زمان(عج) » ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
هر شب با 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🏴 🆔 @emamzaman
#ذکر_روز_شنبه ✨🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن ⭐️ صفحه ۴۶۶_سوره ی زمر ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#دعای_عهد #روز_شانزدهم #عاشورا_تا_اربعین ✍بخوان دعای عهدراکه #فرج_نزدیک_است💚🙏 ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#صبح_بخیر سلام گـــل نــرگـس #یا_قائم_آل_محمد ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman