🔆ا مام رضا(ع)
✅ نماز اول وقت در همه حال
در یکی از این مجالس مناظرات امام رضا علیه السلام، «عمران صابی» که از دانشمندان بود، در مجلس حاضر شد و در حضور مأمون درباره ی توحید خدا با امام رضا علیه السلام به بحث پرداخت، هر سوالی که مطرح میکرد امام با استدلال محکم جواب او را میداد، بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود و کاملا داغ شده بود، در همین هنگام وقت ظهر فرارسید.
امام رضا علیه السلام همان لحظه به یاد نماز افتاد و به مأمون فرمود:
«وقت نماز فرارسید.»
عمران صابی گفت:
«ای آقای من! دنباله ی بحث و بررسی و پاسخ به سوال مرا قطع نکن همانا دلم سوخت و فروریخت.»
امام رضا علیه السلام [ تحت تأثیر احساسات عمران صابی قرار نگرفت، و نماز اول وقت را فدای بحث و بررسی نکرد ] با کمال قاطعیت فرمود:
«نماز را انجام میدهیم و بازمیگردیم.»
امام رضا علیه السلام با همراهان برخاستند، و نماز را خواندند، و پس از نماز به همان مجلس بازگشته و به بحث و بررسی ادامه دادند.
عیون اخبار الرضا، ج۱، ص ۱۷۲
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
#داستانک
#خدایی_مهربانترازمادر
جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود، همواره مادرش را رنج می داد، بی مهری او به مادر به جایی رسید که روزی ماردش را که بر اثر پیری و ضعف، توان راه رفتن نداشت، به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا نهاد، تا طعمه درندگان بیابان شود،
هنگامی که مادر را در آنجا نهاد و از آن بالا کوه سرازیر شد تا به خانه باز گردد، مادرش در این فکر افتاد مبادا پسرم در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش خراش بردارد و یا طمعه درندگان گردد! برای پسرش چنین دعا کرد:
خدایا! پسر را از طعمه درندگان و از گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد.
از سوی خداوند به موسی علیه السلام خطاب شد: ای موسی! به آن کوه برو و منظره مهر مادری را ببین.
ببین مهر مادر چه ها می کند؟
جفا دیده اما دعا می کند
موسی علیه السلام به آنجا رفت، وقتی مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش و خروش آمد، که به راستی مادر چقدر مهربان است.
ولی نه به زودی از خداوند به او وحی کرد که: ای موسی! من به بندگانم مهربانتر از مادرم هستم.
دوباره خطاب آمدی بر کلیم
ز سوی خدای غفور و رحیم
که موسی از این مادر دلپریش
منم مهربانتر به مخلوق خویش
ولی حیف کاو خودستایی کند
ندانسته از من جدایی کند
در عین بدی من از آن دل خوشم
که با توبه ای ناز او می کشم
📚سرگذشتهای عبرت انگیز
✍محمد محمدی اشتهاردی
@emamzaman
#بسوی_او ❤️
درکشاکش تمام سختیها
و کم آوردنهایی که زندگی
برایمان رقم میزند،
هیچگاه اسیرِ عظمت
درد و غم مباش؛
که خدای تو
از تمام آنچه که دلت را
آزرده، بزرگتر است ...
@emamzaman
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️دو اسلامی که حضرت امیرالمومنین علی(علیهالسلام) با آن جنگید
✅ خیلی مهم حتما ببینید
#اسلام_متحجر
#اسلام_سکولار
#اسلام_آمریکایی
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
#داستان_شبانه
بالاخره روز حساب رسید همان روزی که خیلی ها اون روز رو انکار می کردند...
تقریبا چیزی برای ارائه ندارم ولی یه چیزی هست که بهش امیدوارم
همون چیزی که امام صادق گفته اگر نماز رو حتی سبک بشماری بدستش نمیاری
همون چیزی که تو زیارت نامه ها و زیارت عاشورا از اهل بیت می خواستیم
شفاعت
ناگهان خانم خوش سیمایی وارد می شود و ناگهان چشمان همه بسته می شود و چیزی جز صدای لطیفی نمی شنوم کمی بعد متوجه می شوم او همان مادر حسین و حسن و زینب است او کسی است که عمری در فاطمیه نوکری اش را کردیم همانی که همسر امیر مومنان است همانی که جانش را فدای امام زمانش کرد او فاطمه دردانه پیامبر است.چیزی که برایم عجیب است شفاعت از هیچ یک از پیامبران یا امامان اغاز نشد ولی با فاطمه زهرا اغاز شد...
در صحبت های خانم می شنوم که همش دستان پسر خود را برای شفاعت پیشکش می کند ولی هرچه فکر می کنم نه حسن نه حسین دستان بریده ای داشتند. نکند منظور او عباس پسر ناتنی اش است؟
ولی چطور نه سر بریده ی حسین یا جگر حسنش را نیاورده؟...
حالا فهمیدم که هر که پیرو امام زمانش باشد فرزند فاطمه است یعنی چه...
حالا فهمیدم چرا شخصی که عاشق اهل بیت بود وقتی به دیدار مقبره ی عباس نرسید و فقط بارگاه حسین را زیارت کرد چرا فاطمه ی زهرا در خواب از او روی گردان شد و به او گفت چرا فرزندم عباس را زیارت نکردی؟!
خدا را شاکرم که لطف بی بی شامل حالم شد و مرا شفاعت می کند...
برگرفته از
مولد العباس بن على(ع)
🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴
🆔 @EmamZaman