🥀 امام زمان (عج) 🥀
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_نهم ✍هارمونی عجیبی داشت قرمزیِ رنگ خون و پیراهن اسپرت و
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهلم
✍مرد که صدای کم توان شده از فرط دردش،گوشهای اتاقم را پر میکرد،
همان دوست مسلمان در عکسهای مهربان دانیال بود.
همان که دانیالم را مسلمان کرد،
همان که #سلفی های بامزه اش با برادرم را دیده بودم
و مدام از خودم میپرسیدم که مگر مذهبی ها هم شیطنت بلدند؟
همان که وقتی دانیالم وحشی شده از اسلامو خدایش ترکم کرد،روزی صدبار تصویرش را در ذهنم غرغره کردم تا خرخره ای برایش نگذارم،
که نشد...
که باز هم بازیش را خوردم و راهی #ایران شدم.
درست وقتی که فرصت تیغ زدن بود،نیش خوردم از دردی که سرطان شد و جز زیبایی،
تمام هستی ام را گرفت.
راستی کجای زندگیش بود؟
من که هیزم فروشی نمیکردم.
پس هیزم تر چه کسی آتش شد به یک کف دست مانده از نفسهای عمرم؟
کاش میدانستم جرمم چیست؟
موج صدایش بی حال اما پر از آرامش به گوشم میرسید و من قانعتر از همیشه،پیچیده از بی رمقی در خود،
خواب را زیر پلکهای چشمم مزه مزه میکردم.
که سکوت ناگهانی اش،هوشیارم کرد.
چرا دیگر نمیخواند؟
تنم کوفته و پر درد بود.
کمی نیم خیز شدم.
با چشمانی بسته،سرش را به چهارچوب در تکیه داده بود.
به صورت کاملا رنگ پریده اش نگاه کردم.
اصلا شبیه رفقای #داعشی اش نبود.
ریش داشت اما کم،
سرش کچل نبود
و موهای مشکی و عرق کرده اش در سرمای پاییز،چسبیده به پیشانی اش خود نمایی میکرد.
این چهره حس اطمینان داشت،درست ماننده روزهای اول #اسلام آوردن دانیال.
چرا نمیتوانستم خباثتی در آن صورت بیایم؟
دستمال و دست چسبیده به سینه اش کاملا #خونی بودند.
یعنی مرده بود؟
خواستم به طرفش برم که پروین چادر به سر،در چهار چوب در ظاهر شد
- یا حضرت زهرا
آقا حسام؟
حسام چشمانش را باز کرد و لبخندی بی رمق زد.
- خوبم حاج خانم
فقط سرم گیج رفت،چشامو بستم همین.
الانم میرم پیش علیرضا،درستش میکنه،چیزی نیست،یه بریدگی کوچیکه
این مرد هم مانند پدرم هفت جان داشت.
مسلمانان را باید از ریشه کَند.
به سختی روی دو پایش ایستاد، #قرآن را بوسید و به سمت پروین گرفت
- بی زحمت بذارینش تو کتابخونه،
خیالتون راحت با دست خونیم بهش دست نزدم.
پاکه پاکه
سر به زیر،با اجازه ای گفت و تلوتلو خوران از دیدم خارج شد.
صدای نگران پروین را می شنیدم.
- مادرجون،تو درست نمیتونی راه بری،مدام میخوری به درو دیوار.
صلاح نیست بشینی پشت فرمون.
یه کم به اون مادر جگر سوختت فکر کن.
آخه شما جوونا چرا حرف گوش نمیدین؟
اون از اون دختره ی خیر ندید که این بلا...
صدای حسام پر از خنده بود
- عه عه عه حاج خانم #غیبت؟ماشالله همینطورم دارین تخته گاز میرینا😂
پیرزن پر حرص ادامه داد
- غیبت کجا بود؟
صدام انقدر بلند هست که بشنوه.
حالا اون زبون منو حالیش نمیشه،من مقصرم
بیا بشین اینجا الان میوفتی،رنگ به رخ نداری.
حرف گوش کن با آژانس برو.
حسام باز هم خندید،اما کم توان
- اولا که چشم
اما نیازی به آژانس نیست،زنگ میزنم حسین بیاد دنبالم.
سرم گیج میره،نمیتونم بشینم پشت فرمون
دوما،حاج خانم اون دختر فقط بلد نیست #فارسی رو خوب حرف بزنه،و اِلا خیلی خوب متوجه حرفاتون میشه
هینی بلند از پروین به گوشم رسید و خنده های بی جان حسام،
این جوان دیوانه بود.
درد و خنده...هیچ تناسبی میانشان نمیافتم
با دوستش تماس گرفت و من مدتی بعد،رفتنش را از پشت پنجره دیدم.
رفت بدون فریاد،
بدون عصبانیت،
بدون انتقام
بابت زخمی که زدم برایم #قرآن خواند و رفت.
اگر باز نمیگشت،اگر تمام حرفهایش دروغ باشد چه؟
باز هم برزخ،
باز هم زمین و آسمان...
چند روزی از آن ماجرا گذشت و من در موجی ملتهب از درد و پسمانده های درمان دست و پا زدم،
به امید آوای #اذان و فقیر از آواز #قرآن
بی خبر از حسام و در مواجهه با تماسهای بی جوابم به گوشی های عثمان و یان!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
این داستان الهام گرفته از #واقعیت است.
📝 @emamzaman
🎈🎀🎊
🎀🎊
🎊
#روز_شمار_نیمه_شعبان 🎁
شک نکن!☝️
تمام چرخش جهان،
از سرگیجه نبودن توست…
#یا_مهدی (عج)
به امید #ظهور حضرت ولیعصر(عج) که صد البته بسیار نزدیک است:😍
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجّـل فرجهم🌸
#۳روز_تا_میـلاد_منجی_عالـم_بشـریت 😍🎉
✨🎈الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🎈✨
🌤 @emamzaman
🎊
🎀🎊
🎈🎀🎊
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
#قرآن
#سوره_بقره
🌸🍃 بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۸۱﴾
✍ آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۸۱)
🌸🍃 وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿۸۲﴾
✍ و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند (۸۲)
🌸🍃 وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۸۳﴾
✍ و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد (۸۳)
🌸🍃 وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴿۸۴﴾
✍ و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد (۸۴)
🌸🍃 ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۸۵﴾
✍ [ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى كشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى رانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مى كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مى كنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است آيا شما به پاره اى از كتاب [تورات] ايمان مى آوريد و به پاره اى كفر مى ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت ترين عذابها باز برند و خداونداز آنچه مى كنيد غافل نيست (۸۵)
✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨
🌤 @emamzaman
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد
❤️کانال امام زمان(عج)❤️
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌹🍃
🆔 @emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهلم ✍مرد که صدای کم توان شده از فرط دردش،گوشهای اتاقم را پر
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_یک
✍سنگینی ابهام،ترس،و سوال شانه های نحیفم را به شدت می آزرد و من محکوم به صبر بودم.
بالاخره حسام آمد با دستانی پر از خرید،با مهربانی های بی دریغ به پروین...
یعنی زخمش خوب شده بود.
یاالله گویان و سر به زیر در چهارچوب اتاقم ایستاد و حالم را جویا شد.
بی جواب،نگاهش کردم
- گفتی همه چیزو بهم میگی.
بگو میخوام بدونم دقیقا کجای مبارزتونم
مکث کرد
- میگم اما الان نه.
فعلا نمیتونم چیزی بگم
خواست از اتاق خارج شود که جلویش را گرفتم
- شک ندارم تو همون دوست ایرانی یان هستی،اما نمیتونم بفهمم چه ارتباطی میتونی با عثمان و یان داشته باشی؟
احتمالا با دانیال هم در ارتباطی نه..؟
درست میگم؟حتما اون خواسته تا منو با خودت به سوریه و عراق ببری و الا هیچ دیوونه ای این همه وقت واسه هدیه کردن یه دختر دم مرگ به رفقای داعشیش نمیذاره.
منو ببین هوووووی
روی زمین دنبال چی میگردی که چشم از گلای قالی برنمیداری؟
میتوانستم خشم را در سرخی صورتش ببینم.
- من عاشق دانیالم،دانیال برادر خودم نه شوهر صوفی،نه رفیق وحشی تو،
برادرم مرده یعنی کشتنش یه مسلمون خفاش صفت،
خونشو مکید
انگشت اشاره ام را روی سینه اش فشار دادم.
به سرعت خودش را عقب کشید
- توئه عوضی اون مسلمونی!
تو کشتیش
من با تو هیچ جا نمیام.
من جهنم رو به بهشت پر از مسلمون ترجیح میدم.
اینجا واسه رفقای کثیفت،هرزه پیدا نمیشه پس گورتو گم کن
دو دست مشت شده اش نظرم را جلب کرد،او که خوی وحشی گری در بافت وجودی اش خانه کرده بود،پس چرا حمله نمیکرد؟
- من بهتون قول دادم که اتفاقی براتون نیوفته،تا پای جونمم رو حرفم هستم
وبه سرعت اتاق را ترک کرد.
چقدر دلم هوای چند بیت از کتاب خدا را با صدای این جوان کرده بود.
کاش می ماند و میخواند
بعد از آن هرروز با مقداری خرید به خانه مان می آمد و با توجه خاصی داروهایم را تهیه میکرد،بدون آنکه جمله ای بینمان رد و بدل شود،
حتی وقتی که برای معاینه مرا نزد پزشک میبرد و با وسواسی عجیب جویای شرایط جسمی ام از دکتر میشد و فقط وقتی درد و تهوع امانم را می برد با آرامشی خاص،برایم #قرآن میخواند
این جوان نمیتوانست بد باشد،او زیادی خوب بود.
در این مدت مدام با یان و عثمان تماس میگرفتم اما با خاموشی گوشیشان هیچ پاسخی از آنها دریافت نمیکردم.
نمیدانستم دقیقا چه اتفاقی در حال وقوع است و این نگرانی و کلافگیم را بیشتر و بیشتر میکرد.
آن روز خسته و درمانده با تنی رنجور تصمیم به قدم زدن گرفتم،
لباسهای به زور اسلامی ام را به تن کردم و به سمت در رفتم.
به محض باز شدن در با حسام رو به رو شدم.
با جدیت پرسید که به کجا میروم و من با عصبانت پاسخ دادم که ربطی به او ندارد.
اما جریان همینجا پایان نیافت،او با اخمی در هم کشیده گفت که بدون هماهنگی با او از خانه بیرون نروم و من که دلیل این حرفش را نمی فهمیدم با لجبازی تمام رو به رویش ایستادم و از خانه خارج شدم!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
💖
🌸💖
✨🌸💖
🥀 امام زمان (عج) 🥀
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_یک ✍سنگینی ابهام،ترس،و سوال شانه های نحیفم را به شدت
✨🌸💖
🌸💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_دوم
✍ آسمان ابری بود و چکیدن نم نم باران روی صورتم
از فرط درد و تهوع،
تک تک سلولهای بدنم خستگی را فریاد میزد و پاهایم هوس قدم زدن داشت.
اینجا #ایران بود بدون رودخانه،میله های سرد،عطر قهوه و محبتهای عثمان همیشه نگران.
اینجا فقط عطر #چای بود و #نان_گرم،
و حسامی که نگرانی اش خلاصه میشد در برق چشمان به زمین دوخته اش و محبتی که در آوازه قرآنش،گوشواره میشد به گوشهایم.
دیگر از او نمی ترسیدم اما احساس امنیتی هم نبود فقط میدانستم که حسام نمیتواند بد باشد!
به قصد بیرون رفتن،در را باز کردم که حسام مقابلم ظاهر شد.با همان صورت آرام و مهربان
- جای تشریف میبرین سارا خانم؟
ابرو گره زدم فکر نکنم به شما مربوط باشه اینجا خونه ی منه.
و اینکه چرا مدام انجا پلاسید،سر درنمیارم.
زبانی به لبهایش کشید
- هر جا خواستید تشریف ببرید من در خدمتتونم.
به صلاح نیست تنها برید چون مسیرها رو بلد نیستید و حال جسمی خوبی هم ندارید.
برزخ شدم
- صلاحمو خودم بهتر از تو میدونم.
از جلوی راهم برو کنار
از جایش تکان نخورد،عصبی شدم.
با دست یک ضربه به سینه اش زدم که مانند #برق کنار رفت و از حماقت مسلمانان در ارتباط با زنان به قول خودشان #نامحرم خنده ام گرفت😏
قدمی به خروج نزدیک شده بودم که به سرعت مانتویم را کشید.
چنان قوی و پر قدرت که نتواستم مقاومت کنم و تا نزدیک حوض وسط حیات به دنبالش کشیده شدم.
به محض ایستادن به سمتش برگشتم و سیلی محکمی به صورتش زدم.
صدای ساییده شدن دندانهایش را می شنیدم،اما چیزی نگفت و من هر چه بدو بیراه در چنته داشتم حواله اش کردم و او در سکوت فقط گوش داد.
بعد از چند ثانیه سرش را بالا آورد
- حالا آروم شدین؟میتونیم حرف بزنیم؟
شک نداشتم که دیوانگی اش حتمیست
- اگه عصبانی نمیشین باید بگم تا مدتی بدون من نباید برید بیرون از منزل،
بیرون از این خونه براتون امن نیست.
معده ام درد میکرد
- چرا امن نیست هان؟
تا کی باید صبر کنم؟
اصلا من میخوام برگردم آلمان
دستی به جای سیلی روی صورتش کشید.
- فعلا امکان برگشتن هم وجود نداره فقط باید کمی تحمل کنید.
به زودی همه چی روشن میشه،سلامت شما خیلی واسم مهمه
سری از روی عصبانیت تکان دادم و بی توجه به حسام و حرفهایش به سمت در رفتم که کیفم را محکم در مشتش گرفت و با صدایی نرم جمله ای را زمزمه کرد.
- دانیال نگرانتونه...
ایستادم
- چرا درست حرف نمیزنی؟داری دیوونم میکنی
اون قصابی که صوفی ازش تعریف میکرد چطور میتونه نگران خواهرش باشه؟
به معده ام چنگ زدم و او پروین را برای کمک به من صدا زد.
هیچ کدام از پازلها کنار هم قرار نمیگرفت.
اینجا چه خبر بود؟
هر روز حالم بدتر از روز قبل میشد و حسام نگران تر از همیشه سلامتیم را کنترل میکرد و هر وقت درد امانم را میبرید؛
میان چهارچوب در اتاقم می نشست و برایم قرآن میخواند.
خدای مسلمان،خودش هیچ اما کلامش مسکنی بی رقیب بود و حسام مردی که در عین تنفر حس خوبی به او داشتم.
و بالاخره بدی حالم باعث شد که به تشخیص پزشک چند روزی در بیمارستان بستری شوم.
آن چند روز به مراقبت لحظه به لحظه ی حسام از من گذشت.
تمام وقتش را پشت در اتاق میگذراند و وقتی درد مچاله ام میکرد با صدای قرآنش، #آرامش را به من هدیه میداد.
گاهی نگرانیش انقدر زیاد میشد که نمازش را در گوشه ای از اتاقم میخواند و من تماشایش میکردم،با حسی پر از خنکی خدای مسلمانان.
نمازش هم تله بود برای عادت کردن به خدایی اش
دیگر نه امیدی به زندگی داشتم،نه زنده ماندن.
نیمه های شب یک پرستار وارد اتاق شد.
حسام بیرون از اتاق روی صندلی، کنار در خوابش برده بود.
پرستار بعد از تزریق چند دارو در سِرُم،با احتیاط جعبه ای کوچک را به طرف من گرفت و با صدایی آرام گفت که مال من است،
سپس با عجله اتاق را ترک کرد
جعبه را باز کردم یک #گوشی کوچک در آن بود.
ترسیدم.
این را چه کسی فرستاده بود؟ خواستم از تخت پایین بیایم و جریان را به حسام بگویم که چراغ گوشی روشن شد.
جواب دادم.
صدایی آشنا سلام گفت
- سارا منم،صوفی
سعی کن حرف نزنی ممکنه اون سگ نگهبانت بیدار شه.
حسام را میگفت او مگر ما را میدید؟
- من ایرانم.پیداش کردم،دانیالو پیدا کردم.
اون ایرانه
درباره ی برادر من حرف میزد؟ مجالِ فکر کردن نداد
- سارا همه چی با اون چیزی که من دیدم وتو شنیدی فرق داره.
جریانش مفصله الان فرصت واسه توضیح دادن نیست!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
💖
🌸💖
✨🌸💖
#ادمین_نوشت 📝
با سلام خدمت همه شما عزیزان🙂
از اینکه کانال رو در #ایتا هم همراهی میکنید از شما ممنونیم.
۳۸ قسمت قبلی داستان #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا ☕️✨
در کانال #تلگرام ما با همین آیدی " @emamzanan " گذاشته شده،
اگه قسمت های قبل رو نخوندید میتونید به کانال تلگرام ما مراجعه کرده و از قسمت اولش شروع به خوندن کنید.😊🌺
#شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
💠بیاﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ
آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو
دادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...
راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون!
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!!
زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ،
حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ...
سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!!
می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
(سید پا برهنه)
اونقدر مونـد تـا آخـر با #شهید_همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا
ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ
🌷 #شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
#شهیدان
#صلوات....
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌤 @emamzaman
💟 @EmamZaman
در حضور هفت گروه
هفت کار رو مخفی انجام بده
تا سعادتمند شوی
1 – در حضور فقیر . دم از مال و منالت نزن
2 – در حضور بیمار . سلامتیت را به رخش نکش
3 – در حضور ناتوان . قدرت نمایی نکن
4 – در برابر غصه دار. خوشحالی نکن
5 – در برابر زندانی. آزادی ات رو جلوه نمایی نکن
6 – در حضور افراد بدون فرزند. از فرزندت تعریف و نوازش نکن
7 – در برابر یتیم. از پدر و مادرت نگو
🍃🌷 @EmamZaman 🌷🍃
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
Bita:
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
#قرآن
#سوره_بقره
🍃أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۸۶﴾
✍ همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند (۸۶)
🌸🍃وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ﴿۸۷﴾
✍ و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد (۸۷)
🌸🍃وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾
✍ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مى آورند چه اندك شماره اند (۸۸)
🌸🍃وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾
✍ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى جستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد (۸۹)
🌸🍃بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۹۰﴾
✍ وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مى فرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت آور است (۹۰)
✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨
🌤 @emamzaman
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد
❤️کانال امام زمان(عج)❤️
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌹🍃
🆔 @emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
✨🌸💖 🌸💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_دوم ✍ آسمان ابری بود و چکیدن نم نم باران روی صورتم از
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_سوم
✍ صوفی:
- موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو رفقاش کنترل میشه.
تو فردا مرخص میشی،این گوشی رو یه جای مناسب قایم کن تا وقتی رفتی خونه بتونم باهات تماس بگیرم.
فقط مراقب باش که کسی از جریان بویی نبره،بخصوص اون سگه نگهبانت.
دانیال واسه دیدنت لحظه شماری میکنه،فعلا بای.
اینجا چه خبر بود؟صوفی چه میگفت؟
او و دانیال در ایران چه میکردند؟منظورش از اینکه همه چیز با دیده ها چی او و شنیده های من فرق داشت چیست؟
فردای آن شب از بیمارستان مرخص شدم و گوشی مخفی شده در زیر تشک را با خود به خانه بردم.
تمام روز را منتظر تماس صوفی بودم اما خبری نشد.
نگران بودم.
چه چیزی انتظارم را می کشید؟
تازه به حسام و صبوری هایش عادت کرده بودم اما حرفهای تلگرافی صوفی نفرتِ دوباره را در وجودم زنده کرد.
بعد از یک روز گوشی روشن شد،صوفی بود
- سارا تو باید از اون خونه فرار کنی،در واقع حسام با نگه داشتن تو میخواد دانیال رو گیر بندازه.
اون خونه به طور کامل تحت نظره.
ابهام داشت دیوانم میکرد
- من میخوام با دانیال حرف بزنم اون کجاست؟
با عجله جواب داد
- نمیشه من با تلفن عمومی باهات تماس میگیرم تا ردمونو نزنن،اون نمیتونه فعلا از مخفیگاش بیاد بیرون..سارا..تو باید از اونجا خارج شی،البته طبق نقشه ی ما.
نقشه؟چه نقشه ای؟
حسام خوب بود،یعنی باید به صوفی اعتماد میکردم؟
اسم دانیال که درمیان باشد،به خدا هم اعتماد میکنم.
ترس همزاد آن روزهایم شده بود و سپری شدن ثانیه ای بدون اضطراب نوعی هنجار شکنی محسوب میشد.
دو تماسش بیشتر از یک دقیقه طول نکشید و تقریبا فقط خودش حرف زد.
دو روز بعد دوباره تماس گرفت تا نقشه ی فرار را بگوید،اما سوالی تمام آن مدت مانند خوره به جانم افتاده بود.
به تندی شروع به گفتن اسلوب نقشه اش کرد،به میان حرفش پریدم
- چرا باید بهت اعتماد کنم؟
از کجا معلوم که همه حرفات دروغ نباشه و نخوای انتقام همه ی بلاهایی رو که دانیال سرت آورده از من بگیری؟
حسام تا اینجاش که بد نبوده
لحنش آرام اما عصبی بود
- سارا،الان وقت این حرفا نیست.
حسام بازیگر قهاریه،اصلا #داعش یعنی دروغ گفتن عین واقعیت.
اگه قرار بود بلایی سرت بیارم،اینکارو تو اون کافه،وسط آلمان میکردم نه اینکه این همه راه به خاطرش تا ایران بیام.
دیگر نمیدانستم چه چیز درست است؟
- شاید درست بگی شایدم نه
تماس را قطع کرد،بدون خداحافظی.
حکم ذره ایی را داشتم که معلق میان زمین و آسمان،دست و پا میزد.
صوفی و حسام هر دو دشمن به حساب می آمدند.
حسامی که برادرم را قربانی خدایش کرد و صوفی که نوید انتقام از دانیال را مهر کرد بر پیشانی دلم.
به کدامشان باید اعتماد میکردم؟حسام یا صوفی؟
شرایط جسمی خوبی نداشتم،گاهی تمام تنم پر میشد از بی وزنی و گاهی چسبیده به زمین از فرط سنگینی ناله میکرد و در این میان فقط صدای حسام بود و عطر چای ایرانی.
آرام به سمت اتاق مادر رفتم.
درش نیمه باز بود،نگاهش کردم پس چرا حرف نمیزد؟
من به طمع سلامتی اش پا به این #کشور گذاشته بودم،کشوری که یک دنیا تفاوت داشت با آنچه که در موردش فکر میکردم.
فکری که برشورهای سازمانی پدر و تبلیغات غرب برایم ساخته بود،اما باز هم می ترسیدم.
زخم خورده حتی از سایهٔ خودش هم وحشت دارد.
مادر تسبیح به دست روی تختش به خواب رفته بود.
چرا حتی یکبار هم در بیمارستان به ملاقاتم نیامد؟مگر ایران آرزوی دیرینه اش نبود؟پس چرا زبان باز نمیکرد؟
صدای در آمد و یا الله گویی بلند حسام پروین را صدا میزد،با دستانی پر از خرید بی حرکت نگاهش میکردم و او متوجه من نبود.
او یکی از حل نشده ترین معماهای زندگیم بود.
فردی که مسلمانیش نه شبیه به داعشی ها بود و نه شبیه به عثمان.
در ظرف اطلاعاتیم در مورد افراد #داعش کلامی جز خشونت،خونخواری، #شهوت و هرزگی پیدا نمیشد و حسام درست نقطه ی مقابلش را نشانم میداد.
مهربانی،صبر،جذبه،#حیا و حسی عجیب از خدایی که تمام عمر از زندگیم حذفش کردم.
صوفی از مهارتش در بازیگری میگفت،اما مگر میشد که این همه حس ملس را بازی کرد؟
نمیدانم شاید اصلا دانیال را هم همینطور خام کرده بود.
اسلام عثمان هم زمین تا آسمان با این جوان متفاوت بود.
عثمان برای القای حس امنیت هر کاری که از دستش برمی آمد،دریغ نمیکرد.
از گرفتن دستهایم تا نوازش،اما حسام هنوز حتی فرصت شناسایی رنگ چشمانش را هم به من نداده ومن آرام بودم،
به لطف سر به زیری و نسیم خنک صدایش.
بعد کمی خوش و بش با پروین،جا نمازی کوچک از جیبش در آورد و به #نماز ایستاد!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_سوم ✍ صوفی: - موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_چهارم
✍دوست نداشتم کسی کچلی ام را ببیند.
پس کلاه گلداری را که پروین برایم تهیه کرده بود،بر سرم محکم کردم و روی مبلی درست در مقابل جا نماز حسام نشستم.
با طمئنیهٔ خاصی نماز میخواند،مانند روزهای اول مسلمانی دانیال.
به محض تمام شدن نمازش با چشمانی به فرش دوخته،نیم خیزشد و سلام گفت.
بی جواب،زل زدم به صورت کاملا ایرانی اش.
پرسیدم
- چرا #نماز میخونی؟
لبخند زد😊
- شما چرا غذا میخورین؟
به پشتی مبل تکیه دادم
- واسه اینکه نمیرم.
مهرش را در دستش گرفت
- منم نماز میخونم،واسه اینکه روحم نمیره.
جز یکبار در کودکی آنهم به اصرار مادر،هیچ وقت نماز نخواندم.
یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شوم اما یک چیز را خوب میدانستم.
آن اینکه سالهاست روحم از هر مُرده ای، مرده تر است و حسام چقدر راست میگفت.
جوابی نداشتم،عزم رفتن به اتاقم را کردم که صدایم زدو من سرجایم ایستادم.
مهر را نزدیک بینی اش گرفت و عمیق عطرش را به ریه کشید
- این مهر مال شما.
عطر خاکش نمک گیرتون میکنه.
معنای حرفش را نفهمیدم،فقط مهر را گرفتم و به اتاقم پناه بردم.
نمیدانم چرا بی جوابی در مقابلش،کلافه ام کرده بود.
مهر را روی میز گذاشتم اما دیدنش عصبی ترم میکرد.
پس آن را داخل جیب مانتوی آویزان از تختم گذاشتم و با خشم به گوشه ای از اتاق پرتش کردم.
این جوان،خوب بلد بود که رقیبش را فیتیله پیچ کند.
نمیدانم چرا؟
اما تقریبا تمام وقتش را در خانه ی ما میگذراند و من خود را اسیری در چنگال او میدیم.
بعد از شام به سراغش رفتم تا فکری به حال #مادر کند و او با لحنی ملایم برایم توضیح داد که در زمان بستری بودنم، او را نزد پزشک برده و
تشخیص، شوک عصبی شدید و زندگی در گذشته های دور است.
یعنی دیگر مرا نمیشناخت؟
چه منوی بی نظیری از زندگی نصیب من شده بود.
نیمه های شب ویبره ی گوشی مخفی شده از چشم حسام را در زیر تشکم حس کردم.
جواب دادم،صدای پشت خط شوکه ام کرد!😳
او دیگر در اینجا چه میکرد؟همراه صوفی آنهم در ایران؟
- الو سارا جان،منم عثمان
یعنی صوفی راست میگفت؟
چرا این راهی که میرفتم،ته نداشت؟
خودش بود عثمان!
با همان لحن مهربان و همیشه نگرانش،
اما برای چه به اینجا آمده بود؟
در فرودگاه گفت که به عنوان یک دوست هر کمکی که از دستش بر بیاید دریغ نمیکند.
حالا این فداکاری دوستانه بود یا از سر عشق؟
- سارا من زیاد نمیتونم حرف بزنم.
تمام حرفای صوفی درسته
جون تو و دانیال در خطره.
حسام واسه رسیدن به دانیال هر کاری میکنه،تو طعمه ای واسه گیر انداختن برادرت.
باید فرار کنی،ما کمکت میکنیم.
من واسه نجات جونت از جونمم میگذرم.فکر کنم اینو خوب فهمیده باشی
راست میگفت.
عثمان مهربان برای داشتنم هر کاری میکرد اما مگر ترسوها از جانشان هم هزینه میکنند؟
این عثمان اصلا شبیه به آن مهاجر مسلمان بزدل در #آلمان نبود.
صدایم لرزید
- اصل ماجرا چیه؟مگه نگفتی دانیالو تو خاطراتم دفن کنم؟
مگه نگفتی اون الان یه وحشی آدم کشه؟
مگه صوفی نگفت که انتقام می گیره؟
اینجا چه خبره؟
بی تعلل جواب داد
- سارا،سارا جان،الان وقته این حرفا نیست بعدا همه چی رو میفهمی،
فعلا باید از اون خونه فراریت بدیم.
سارا تو به من اعتماد داری؟
من دیگر حتی به خودم هم اعتماد نداشتم.
نفسی عمیق کشیدم.صدایم کردم جوابش را ندادم
- سارا من فقطو فقط به خاطر تو به این کشور اومدم.
به من اعتماد کن
عثمان خوب بود اما خوبی های حسام بیش از حد قابل باور بود.
باید تصمیم میگرفتم،پای دانیال درمیان بود
- باید چیکار کنم؟
دلم برای یک لحظه دیدن برادرم پرمیکشید.
کاش میشد که صدایش را بشنوم.
نفسی راحت کشید
- ممنونم ازت،به زودی خبرت میکنم
بیچاره عثمان،از هیچ چیز خبر نداشت،نه از بیماریم نه از چهره ای که ذره ای زیبایی در آن باقی نمانده بود.
دوست داشتم در اولین برخورد،عکس العملش را ببینم.
شک نداشتم که به محض دیدنم از فرط پشیمانی، آه از نهادش بلند میشود!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
🎀🍃💖
🍃💖
💖
#روز_شمار_نیمه_شعبان 🎈
پر کشیده روحـ ایمـان🕊
در میـان جمـع یاران❤️
شهــر ما را کرده آذیـ🎉ـن
شـور جشـن نیمـه شعـبان😍
مولای من خوش آمدییییییییی💖💖💖💖
#۱روز_تا_میـلاد_منجی_عالـم_بشـریت
🍃🎀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🎀🍃
🌤 @emamzaman
💖
🍃💖
🎀🍃💖
#امام_زمانم
👈یه لحظه تلگرام قطع میشه انگار نفسشون قطع شده...
انگار تشنه هستند و الان هلاک میشن...
😔بمیرم برای غریبی و مظلومیتِ مهدیِ فاطمه (عج)...
که تو کشور شیعه آن هم بعد از هزار و اندی سال حتی به اندازه ی یک جرعه آب طالبش نیستند...
👈اسمش رو میارند از روی عادت ولی قلبا خیلی ها نمیخوادش حتی به اندازه ی تلگرام...
اگر همانطوری که مشتاق تلگرام بودند مشتاق دیدار تو بودند تا الآن دیدار حاصل شده بود...
😔خاک بر سر دنیا و اهلش...
😭آقا جان در پس پرده ی غیبت بمان که این مردم لیاقت چون تویی را ندارند
خیلی ها خواب و خوراک و ذکر آنها شده
تلگرام...
تلگرام...
😔اما آقاجان دلسوخته هایی هم هستند و منتظر قدوم مبارک شما...
اللهم عجل لولیک الفرج
@emamzaman
یا صاحب زمان رمز ظهور تو یکرنگی و ترک گناه ماست
سلام مولای غریبم سلام انتظار منتظران
میخواهم از جور زمانه بگویم میخواهم بگویم از فسادی که دنیا را فرا گرفته
میخواهم بدانی که چقدر دلگیر و خسته ام.مولای من میدانی چند سالی است که چشم به راهت هستم از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن را فهمیده ام منتظرت هستم بیا و این انتظار مرا پایان بده
خسته ام از جور زمانه
چندی پیش بود که خوابت را دیدم
خواب دیدم گفته بودی می آیی و اندازه تمام سال های نبودنت با من حرف میزنی و به درد دل من گوش میکنی
اما تا خواستی بگویی کی و کجا....
از خواب پریدم
از ان شب به بعد دیگر نمیخوابم میترسم
میترسم بیایی و من خواب باشم
میترسم بیایی همه تو را ببینند و من از دیدنت محروم بمانم
بیا و ما را از این خواب بیدار کن
مولای مهربان من
ای منجی عالمیان جهان در انتظار توست
نیستی تا ببینی مردم روز میلادت را چگونه جشن میگیرند
چگونه بغض سنگین خود را درگلو نگه میدارند وانتظار میکشند تا بیایی و جهان را از عدل پر کنی
منتظرن تا کسی بیاید به این جهان بی اساس پایان دهد
بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با حضور خودت جشن بگیریم آقای من
بیا تا با نور وجودت کوچه های تاریک زندگی را چراغانی کنیم
بهترین روز روز ظهور شماست مولای مهربان
ای ناگهان تر از همه ی اتفاق ها
پایان خوب قصه تلخ فراق ها
الهم عجل لولیک الفرج💞💞💞
@emamzaman
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌹حکمت 8⃣0⃣1⃣
💠 امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:
" به رگهاي دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضا دروني اوست، و آن قلب است، چيزهايي از حكمت، و چيزهايي متفاوت با آن، در او وجود دارد.
پس اگر در دل اميدي پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند،
و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدي بر آن چيره شود، تاسف خوردن آن را از پاي درآورد،
اگر خشمناك شود كينه توزي آن فزوني يابد و آرام نگيرد،
اگر به خشنودي دست يابد، خويشتن داري را از ياد برد، و اگر ترس آن فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد.
و اگر به گشايشي برسد، دچار غفلت زدگي شود،
و اگر مالي به دست آورد، بي نيازي آن را به سركشي كشاند،
و اگر مصيبت ناگواري به آن رسد، بي صبري رسوايش كند،
و اگر به تهيدستي مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد،
و اگر گرسنگي بي تابش كند، ناتواني آن را از پاي درآورد،
و اگر زيادي سير شود، سيري آن را زياد رساند،
پس هرگونه كندروي براي آن زيانبار، و هر گونه تندروي براي آن فسادآفرين است. "
📚: #نهج_البلاغه
#حکمت_108
🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹
🆔 @emamzaman ِ
🌺🌸🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺
گویند امام هر عصر بابای آن زمان است🌹
میلادتان مبارک بابای مهربانم🌹
ارباب جانم یا مهدی (عج)❤️
صدای قدمت می آید
ای مهربان ترین پدر...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌤 @emamzaman
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
#قرآن
#سوره_بقره
🌸🍃وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۹۱﴾
✍ و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مى گويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى آوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مى كنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مى كشتيد (۹۱)
🌸🍃وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ﴿۹۲﴾
✍ و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد (۹۲)
🌸🍃وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۹۳﴾
✍ و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما داده ايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى دارد (۹۳)
🌸🍃قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۹۴﴾
✍ بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى گوييد آرزوى مرگ كنيد (۹۴)
✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨
🌤 @emamzaman