🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
❤️کانال امام زمانی ها ❤️
🌙💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖🌙
🍀🌷 @EmamZaman 🌷🍀
با چشم هایت حرف دارم
می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند
باور نمی کنی!؟
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
عشق بزرگترین آرامش جهان است
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🆔 @emamzamaniha12 ◀️
استاد ملایی جلسه 1.mp3
5.07M
🔆 #سبک_زندگی_مهدوی
قسمت اول
۱- زندگی هدفمند
انسان بدون هدف همچون مرده ای متحرک است. هرچه قدر اهداف والاتر(بلند مرتبه و عالی تر) باشد ، انسان قیمتی تر است. چه هدفی والاتر از امام زمان(عج) و انتظار برای ظهور حضرت؟
چرا که امام سجاد(ع) در وصف منتظران امام زمان(عج) فرمودند:
اینها برترین انسان های تاریخ بشریتند.
👤 استاد #ملایی
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#کنترل_ذهن 55 👈 امام علی(ع) میفرمایند: اهل تقوا در دنیا همانند خوشگذرانها لذت میبرند 👈خدا خوشحال
#کنترل_ذهن جمع بندی پایانی
🔸این مبحث 55 قسمت بود که آخرین قسمت آن قبلا گذاشته شده و به اتمام رسیده است.
و در این قسمت یک سری نکات تکمیلی گفته خواهد شد
🔸با توجه اهمیتی بالایی که دارد هر لحظه باید سعی کنیم بر افکار و ذهنمان کنترل و مراقبت داشته باشیم و این با تمرین بدست می آید که ساده ترین آن اینست که اجازه ندهیم هر فکر و مسئله ای ذهنمان را درگیر کنید و افکار بیهوده و آزار دهنده و منفی را فورا رها کنیم و ذهنمان را روی جنبه های مثبت و کارهای مفیدی که در حال انجام آن هستیم متمرکز کنیم. حفظ آرامش در زندگی و نزدیک بودن به خدا خیلی میتونه در این زمینه کمک کند. هر چه قدر کنترل مراقبت بر ذهن را بیشتر انجام بدهید ، با گذشت زمان قدرت کنترل شما بر افکارتان بیشتر و راحت تر خواهد بود.
✅ توصیه میکنم تمام قسمت های این مجموعه را ذخیره کنید و از قسمت اول، هر روز یک قسمت را دوباره بخونید تا مطالب آن در ذهن تان زنده شود و نکات مهمی که در این زمینه وجود دارد یادآوری شود و با کلیک بر روی 👈 #کنترل_ذهن میتوانید به تمام قسمت های این مجموعه که در کانال گذاشته شده سریع تر و راحت تر دسترسی پیدا کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
⚡️ استقلال ایران و یمن مقدمه ظهور
آقا امام زمان عج
📃 متن سخنان بسیار مهم سيد حسن العماد، دبیرکل جنبش تنظیم مستقبل العداله #یمن
☑ آنهایی که از روایات ظهور و برنامه امام زمان اطلاع ندارند، نمی فهمند چرا عربستان، اسراییل، انگلیس و امریکا دارند حمله می کنند به یمن.
☑ باید برگردیم به کتاب های دینیمان. متاسفانه و متاسفانه، دشمن بیشتر از ما کتاب های دینی، روایی مهدوی و علائم و مقدمات ظهور را می خواند.
دشمن کتاب های ما را بررسی کرده و فهمیده امام زمان ظهور نمی کند جز این که مقدماتش اماده شود!
☑ مقدمه اش چیست؟ پرچم خراسانی، پرچم یمانی...
شما ایرانیان، اگر دقت کنید همین هایی که عامل حمله به یمن هستند، حامی هشت سال جنگ علیه شما بودند، با همین پول ها و موشک ها و سلاح ها که به ما حمله می کنند به شما حمله کردند ، چرا؟
چون آن روز نمی خواستند ایران آزاد بشود، مستقل بشود و پرچم خراسانی بایستد.
☑ ولی شکست خوردند، ایران مستقل شد و امروز نگران استقلال یمن هستند که حلقه یمنی ظهور تکمیل نشود!
اینها یمن را نابود می کنند چون دشمنی دارند با خود امام زمان عج!
با خود ظهور، با خود دولت عدالت امام زمان دشمنی دارند!
☑ امروز ما یمنی ها چشممان باز شده و بیدار شده ایم؛ به برکت جمهوری اسلامی، به برکت امام خمینی، به برکت سیدعلی خامنه ای و به برکت شهدای قبل و بعد از انقلاب شما!
☑ آن انفجار نور رسید به یمن. آمریکا و عربستان کور خوانده اند که یمن برگردد به سابق!
اینها امروز علیه یمن در جنگ هستند چون اگر یمن مستقل بشود، دو بال ظهور تکمیل شده و ظهور امام زمان محقق می شود.
اینها می دانند و دارند روی این نقشه کار می کنند.
☑ حالا شما برگردید به صحبت های محمد بن سلمان که مدتی پیش در مصاحبه ای گفت ما نمیگذاریم ایران در منطقه گسترش یابد چون ایران به دنبال زمینه سازی ظهور امام زمان است. دقت کنید علنا دارد می گویند مشکلشان ظهور است، که بعد از آن بود که سید حسن نصر الله در سخنرانی پاسخش را این طور داد که چه تو، چه بزرگتر از تو، چه اربابان تو، نمیتوانند و نخواهند توانست جلو ظهور امام زمان را بگیرند.
☑ امروز جنگ با یمن، جنگ با امام زمان و برنامه امام زمان و زمینه سازان ظهور امام زمان است.
اینها می دانند #ظهور امام زمان مقدمات دارد و با جلوگیری از مقدمات ظهور، جلو ظهور را میگیرند.
☑ فدای امام زمان بشوم که هنوز ظهور نکرده اینطور از او میترسند، اگر خود حضرت بیاید چه کار می کنند!؟
امروز #یمن یک امتحان بزرگ است برای منتظرین امام زمان، چون فقط آنها هستند که از مسئولیت مهم خود اطلاع دارند.
چون میدانند یمن مقدمه ظهور است. لذا دفاع و کمک به یمن یعنی کمک به ظهور امام زمان.
☑ دشمن دارد کار می کند، برادران و خواهران عزیز
اگر ما بخوابیم، دشمن خواب نیست ، ۲۴ ساعته کار می کند.
ما چه کار کرده ایم؟ فقط بحث عاطفی مسئله یمن را نگیرید؛ مسئله یمن، #تکلیف هر منتظر امام زمان است.
☑ امام خامنه ای فرمود همانا باطل رفتنی است. نابودی آل سعود قطعی است،
اما شرط دارد. اگر مومنین خوب کار کنند، اگر ما فقط نگاه کنیم و دست روی دست بگذاریم اتفاقی نمی افتد و دشمن همچنان ادامه می دهد.
روایت داریم که ظهور با دستان ما محقق می شود. پس باید تلاش کنیم، در هر عرصه که ممکن است.
☑ حتی اگر همین جوان ها سعی کنند در فضای مجازی مظلومیت یمن را به گوش جهانیان برسانند، بدون شک به ظهور کمک کرده اند.
اگر از این امتحان موفق بیرون بیاییم، ظهور زودتر محقق می شود.
☑ برادران و خواهران ایرانی، خوشا به حال شما که صاحب آماده کردن مقدمه اول ظهور یعنی خراسانی هستید و همچنین خوشا به حال شما که کمک کننده به مقدمه دوم یعنی یمانی هستید. خوشا به حالتان!
امروز در یمن با افکار امام خمینی چه معجزاتی انجام می دهند. با چه؟ با بعضی از کتاب های امام خمینی، با بعضی کتاب های سیدعلی خامنه ای..
🔊 این سخنرانی در سومین همایش "مجاهدان در غربت" در دامغان برگزار شده
#بشارت
#یمانی
#خراسانی
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_چهل_و_دوم ــــ بیدار شو دیگه تن
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_چهل_و_سوم
ـــ بلده ولی با دخترای غریبه و این تیپی صحبت نمی کنه.
محض گفتن این حرف نرجس با اخم سارا و مریم مواجه شد.
تا مهیا می خواست جوابش را بدهد زهرا آروم باشی به او گفت .
مهیا قاشق اش را در کاسه گذاشت و از جایش بلند شد.
مریم :ـــ کجا تو که صبحونه نخوردی
ـــ سیر شدم
به طرف اتاق مریم رفت
خودش را روی تخت انداخت برای چند لحظه پشیمان شده بود ڪه امشب را مانده بود. از جایش بلند شد ، به طرف آینه رفت به چهره ی خود نگاهی کرد بی اختیار مغنعه اش را جلو آورد و همه ی موهایش را داخل فرستاد. به خودش نگاه گرد مانند دختره ای محجبه شده بود لبخندی☺️ روی لبانش نشست قیافه اش خیلی عوض شده بود .چهره اش خیلی معصوم شده بود تا می خواست مغنعه اش را به صورت قبل برگرداند در باز شد و مریم وارد اتاق شد. مریم با دیدن مهیا با ذوق به طرفش رفت
ــــ واااای مهیا چه ناز شدی دختر
مهیا دست برد تا مغنعه اش را عقب بکشد
ـــ برو بینم فک کردی گوشام مخملیه
مریم دست را کشید
ـــ چیکار میکنی بزار همینطوری بمونه چه معصوم شده قیافت
مهیا نگاهی به خودش در آیینه انداخت
نمی توانست این چیز را انکار کند واقعا چهره اش ناز ومعصوم شده بود
ـــ مهیا یه چیز بگم فک نکنی من خدایی نکرده منظوری داشته باشم و....
ـــ مریم بگو
ـــ مغنعه اتو همینجوری بزار هم خیلی بهت میاد هم امروز روز دهم محرمه
مهیا نگذاشت مریم حرفش را ادامه بدهد
ـــ باشه
ـــ در مورد نرجس
ـــ حرف اون عفریته برام مهم نیست ناراحت هم نشدم خیالت تخت دو نفره
و چشمکی برای مریم زد
در واقع ناراحت شده بود ولی نمی خواست مریم را ناراحت کند
مریم با خوشحالی بوسه ای روی گونه اش کاشت
ـــ ایول داری خواهری پایین منتظرتم
مهیا به سمت آینه چرخید و دوباره خودش را در آینه برانداز کرد اگر شخص دیگری به جای مریم بود حتما از حرف هایش ناراحت می شد ولی اصلا از حرف های مریم ناراحت نشده بود خودش هم می دانست که صاحب این روز ها حرمت دارد بالاخره در آن روز سخت که احمد آقا مریض بود وجودش را احساس کرده بود و دوست داشت شاید پاس تشڪر هم باشد امروز را با حجاب باشد...
#ادامه_دارد....
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_چهل_و_سوم ـــ بلده ولی با دخترا
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_چهل_و_چهارم
همه از حجاب مهیا تعجب کرده بودند سارا و زهرا و شهین خانم کلی ازش چهره و حجابش تعریف کرده بودند اما از نرجس و مادرش جز نیشخندی گیرش نیامد.
خانم های محل کم کم برای ڪمڪ می آمدند و حیاط نسبتا شلوغ بود
.ــــ مهیا مهیا
مهیا به طرف شهین خانم که کنار چند تا خانم نشسته بود رفت
ـــ جانم شهین جون
ـــ مهیا بی زحمت برو کمک عطیه تو آشپزخونه است
ـــ الان میرم
به طرف آشپزخونه رفت
ـــ جونم عطیه جونم
عطیه سینی را جلوی مهیا گذاشت
ـــ بی زحمت اینو ببر به خانما تعارف ڪن
مهیا سینی به دست به طرف حیاط رفت به همه ی خانم ها تعارف ڪرد بعضی از خانم ها ڪه مهیا را می شناختند با دیدن حجابش تعجب می کردند یا حرف تلخی می زدند اما برای مهیا مهم نبود
اوکه همیشه تنوع طلب بود و دوست داشت چیزهای جدید را امتحان کند و این بار حجاب را انتخاب کرده بود
به طرف شهین خانم و دوستانش رفت به همه تعارف ڪرد همه چایی برداشتند و تشڪری ڪردند
اما سوسن خانم مادر نرجس
اخمی ڪرد و چایی را برنداشت
چایی ها تمام شده بود و به دوتا از خانما چایی نرسیده بود به آشپزخونه برگشت
ــــ عطیه جان دوتا چایی بریز
داخل شلوغ بود گروهی زیارت عاشورا می خوندند و گروهی مشغول حرف زدن بودند مریم با صدای بلندی گفت
ـــ مهیا ،نرجس آماده باشید یکم دیگه میریم هیئت
ـــ زهرا و سارا پس؟؟
ـــ اونا زودتر رفتن کمک
ـــ باشه،آماده ام
ــــ بابا تو دو تا چایی بودن عطیه
ـــ غر نزن بزار دم بکشه
مهیا روی اپن آشپزخانه نشست وشروع به بررسی آشپزخانه ڪرد همزمان سوسن خانم وارد آشپزخانه شد و با اخم به مهیا نگاهی کرد اما مهیا بیخیال خودش را مشغول کرد
ــــ بیا بگیر مهیا
مهیا سینی را برداشت و به طرف بیرون رفت که با برخورد به شخصی از جا پرید و سینی چایی را روی او انداخت
با صدای شکستن استکان ها عطیه، سوسن خانم و شهین خانم و چندتا از خانم ها به طرف مهیا آمدند
زهرا و نرجس از پله ها پایین آمدند مریم با نگرانی پرسید
ـــ چی شده؟؟
#ادامه_دارد....
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🍃•﷽•
#پروفایل_حسینی
اَربـاب جـآنـم ٺوَلُدَٺ مُبآرَڪ
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
انسان۲۵۰ساله؛امامحسینعلیهالسلام.mp3
3.86M
هجرت حسینبنعلی از مدینه به مکه و از مکه به کربلا درست دنبالهی هجرت پیامبر بود.
اتفاقی که افتاده بود این بود که دین از سیاست جدا شده بود...
اعتقاد به خدا و عبادات فردی در خطر نبود آنچه مورد تهدید بود حاکمیت اسلام بود؛ قدرت سیاسی اسلام بود...
امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگ یعنی تجدید بنای جامعه اسلامی را انجام دهد...
رهبر معظم انقلاب ۹۲/۸/۲۱
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
❔ چه چیزی باعث سعادت و نجات علامه امینی شد؟!
فرزند علامه امینی میگوید:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم ایشان را در خواب دیدم که شاداب و خرسند است. جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
مرحوم پدرم درنگی کرده سپس فرمودند:
زیارت ابا عبدالله الحسین– علیه السلام -
عرض کردم: شما میدانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته، چه کنم؟
فرمود:
در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین– علیه السلام - برپا میشود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین را به تو میدهند.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🔆 برکات خدمت به مردم
🌹امام حسین علیه السلام:
منْ ارادَ اللَّهَ تَبارَک وَ تَعالی بِالصَّنیعَةِ الی اخیهِ کافاهُ بِها فی وَقْتِ حاجَتِهِ وَ صَرَفَ عَنْهُ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا ما هُوَ اکثَرُ مِنْهُ وَ مَنْ نَفَّسَ کرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کرَبَ الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ وَ مَنْ احْسَنَ احْسَنَ اللَّهُ الَیهِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ
🔸 هرکس برای رضای خدا به برادر دینی اش خدمت کند، خداوند در هنگام نیازش او را عوض خواهد داد و از گرفتاری های دنیا بیشتر از خدمت وی از او رفع خواهد کرد و هرکس غمی را از دل مؤمنی بزداید، خداوند غصه های دنیا و آخرتش را بر طرف می کند و هرکس نیکی کند، خداوند به او نیکی می کند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.
📗بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۱، كشف الغمه، ج۲، ص۲۹
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸
🌺🌸
🌸
#دعای_فرج
#بخوانیم_به_نیت_ظهور
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
@emamzamaniha12
🌺
🌸🌺
🌺🌸🌺
🌸🌺🌸🌺
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
❤️کانال امام زمانی ها ❤️
🌙💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖🌙
🍀🌷 @EmamZaman 🌷🍀
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_چهل_و_چهارم همه از حجاب مهیا تع
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_چهل_و_پنجم
مهیا سرش را بلند ڪرد با دیدن شهاب و حاج آقا مرادی "ای وایی"
گفت استکان های چای روی پیرهن و دست های شهاب ریخته شده بود
مهیا تنها به این فکر می ڪرد ڪه شهاب و حاج آقا مرادی اینجا چه می کردند
سوسن خانم به طرف مهیا آمد و او را کنار زد
ـــ برو اینور دختره ی خیره سر ببینم چیکار کردی شهاب جان عمه قربونت بره ،خوبی؟
شهاب به خودش آمد
ـــ خوبم عمه چیزی نیست چایی ها سرد شده بودند
مهیا شرمنده نگاهی به شهاب انداخت
ـــ ببخشید اصلا ندیدمتون
ـــ چیزی نشده اشکال نداره
سوسن خانم : ـــ کجا اشکال نداره الان جاش رو دستت میمونه بعدشم خودش میدونه مرد اومده تو. بذار خودشو جمع جور کنه
شهین خانم به طرف شهاب اومد
ـــ چیزی نیست شلوغ بود صدای یاالله رو نشنیده .مادر شهاب برو پیراهنتو عوض کن
سوسن خانم که از مهیا اصلا دل خوشی نداشت با لحن بدی گفت
ـــ نشنیده باشه هم باید یکم سنگین باشه اون بار نمیدونم برا چی پسرمونو رو تخت بیمارستان انداخته بود اون شب هم الم شنگه راه انداخته بود تو خیابون
ــــ سوسن بسه این چه حرفیه
ـــ بزار بگم شهین جان حرف حق نباید تلخ باشه آخه کدوم دختری میشینه رو اپن آشپزخونه که این نشسته اینم از لباس پوشیدنش یکی نیست بهش بگه خونه حاج آقا مهدوی جای این سبک بازیا نیست بره همون خونه خودشون این کارارو بکنه
مهیا با چشم های اشکی به سوسن خانم نگاه می کرد
باورش نمی شود که این همه به او توهین شده بغض تو گلویش مانع راحت نفس ڪشیدنش می شود همه از صحبت های سوسن خانم شوڪه شده بودند
شهین خانم به خودش آمد
به طرف سوسن خانم رفت
ـــ این چه حرفیه سوسن خودت همه چیو خوب میدونی پس چرا اینطور میگی خوبیت نداره
شهاب سرش را پایین انداخته بود از حرف های عمه اش خیلی عصبی شده بود اما نمی توانست اعتراضی بکند.
مهیا دیگر نمی توانست این همه تحقیر را تحمل کند پالتوی مشکیش را از روی مبل برداشت و به طرف بیرون رفت.
مریم و شهین خانم دنبالش آمدند و از او خواستند که نرود اما فایده ای نداشت مهیا تند تند در کوچه می دوید
نزدیک مسجد ایستاد خم شد بند بوت هایش را بست
بغض تو گلویش اذیتش می کرد
نفس کشیدن را برایش سخت ڪرده بود آرام قدم برداشت و به طرف هیئت رفت خیلی شلوغ بود از دور سارا و زهرا را که مشغول پخش چایی بین خانم ها بودند را دید خودش را پشت یک خانم چادری مخفی کرد تا دختر ها او را نبینند.
دوست داشت الان تنها بماند .
با دیدن کنجی یاد آن شب افتاد آنجا دقیقا همان جایی بود که آن شب که به هیئت آمده بود ایستاده بود .
به طرف آن کنج رفت و ایستاد مداح شروع ڪرد به مداحی کردن....
#ادامه_دارد....
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_چهل_و_پنجم مهیا سرش را بلند ڪرد
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_چهل_و_ششم
"مــــیباره بارون روی سر مجنون توی خیابونه رویایی
میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی "
مهیا فقط بهانه ای برای ریختن اشک هایش می خواست که با صدای زیبای مداح سر جایش نشست و شروع به گریه کرد.
"من مانوســــم با حرمت آقا حرم تو والله بروم بهشته
انگار دستی اومدا از غیب
روی دلم اینجوری برات نوشته"
همه جوونا هم صدا مداح را همراهی کردند
ــــ ڪربلا ڪربلا ڪربلا اللهم ارزقنا
مهیا به هق هق افتاده بود خودش نمی دانست چرا از آن روز که تو هیئت با آن مرد که برایش غریبه بود دردو دل ڪرده بود آشنا شده بود کلافه شده بود
از آن روز خودش نمی دانست چه به سرش آمده بود یواشکی کتاب های پدرش را می برد و مطالعه می کردبعضی وقت ها یواشکی در گوگل اسم امام حسین را سرچ می کرد و مطالب را می خواند او احساس خوبی به آن مرد داشت
سرش را بلند کرد و روبه آسمان گفت:
ــــ میشه همینطور که امام حسین بقیه هستی امام حسینم بشی؟
سرش را پایین انداخت و شروع به گریه کرد
"میدونم آخر یه روزه ڪنار تو آروم بگیرم
با چشمای تر یا ڪه توی هیئت وسط روضه بمیرم "
بی اختیار یاد بچگی هایش افتاد که مادرش با لباس مشکی او را به هیئت می آورد با یاد آن روز ها وسط گریه
هایش لبخندی روی لب هایش نشست
"یادم میاد ڪه مادرم هرشب منو میاوردش میون هیئت
یادم میاد مادر من با اشڪ می گفت توررو کشتن تو اوج غربت"
مهیا با تکان هایی که به او داده می شود سرش را بلند کرد
پسر بچه ای بود
با بغض به مهیا نگاه می کرد
ــــ خاله
مهیا اشک هایش را پاک کرد
ـــ جانم خاله
پسر بچه دستی روی چشمان مهیا کشید
ـــ خاله بلا تی گلیه می کلدی
مهیا بوسه ای به دستش زد
ـــ چون دختر بدی بودم
ــ نه خاله تو دختل خوبی هستی اینم برا تو
مهیا به تیکه ی پارچه سبزی که دستش بود نگاهی انداخت
ـــ بلات ببندم خاله؟
مهیا مچ دستش را جلو پسر بچه گرفت
ـــ ببند خاله
پسر بچه کارش که تمام شد رفت
مهیا نگاهی به گره ی شل پارچه انداخت با بغض رو به آسمون گفت
ـــ میشه اینو نشونه بدونم؟ امام حسینم
"من مانوسم با حرمت آقا حرم تو والله برام بهشته
انگار دستی اومده از غیب روی دلم اینجور برات نوشته..."
#ادامه_دارد....
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_چهل_و_ششم "مــــیباره بارون روی
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_چهل_و_هفتم
مداحی تمام شد مهیا از جایش بلند شد به طرف شیر آبی رفت
صورتش را شست تا کمی از سرخی چشمانش کم شود
صورتش را خشک کرد و به طرف دخترا رفت
ــــ سارا
سارا برگشت با دیدن چشم های مهیا شوکه شد ولی چیزی نگفت
ـــ جانم
ـــ کمک می خواید ؟
ـــ آره دخترا تو آشپزخونن برو پیششون
با دست به دری اشاره کرد
مهیا به طرف در رفت در را زد
صدای زهرا اومد
ـــ کیه ؟
ـــ منم زهرا باز کن درو
زهرا در را باز کرد
شهاب و حاج آقا موسوی و مرادی و چند تا پسر دیگر هم بودند که مشغول گذاشتن غذا تو ظرف ها بودند
شهاب و دخترا با دیدن مهیا هم شوکه شدند اما حرفی نزدند
زهرا دستکشی و ظرف زرشک را به او داد مهیا شروع به گذاشتن زرشک روی برنج ها شد مریم ناراحت به شهاب نگاهی کرد شهاب هم با چشم هایش به او اشاره کرد که فعلا با مهیا صحبتی نکند. مهیا سری تکون داد و مشغول شد.
تقریبا چند ساعتی سر پا مشغول آماده ڪردن نهار بودند با شنیدن صدای اذان ڪار هایشان هم تمام شده بود
حاج آقا موسوی: ــــ عزیزانم اجرتون با امام حسین برید نماز. پخش غذا به عهده ی نفرات دیگه ای هست.
دخترا با هم به طرف وضو خانه رفتند مهیا اینبار داوطلبانه به طرف وضو خانه رفت. وضو گرفتن و به طرف پایگاه رفتن.
نماز هایشان را خواندند مهیا زودتر از همه نمازش را تمام کرد. روی صندلی نشست و به بقیه نگاه می کرد. از وقتی که آمده بود با هیچکس حرفی نزده بود. با شنیدن صدای در به سمت در رفت در را که باز کرد شهاب را پشت در دید .
ـــ بله .
ـــ بفرمایید
مهیا کیسه های غذا را از دستش گرفت
می خواست به داخل پایگاه برود که با صدای شهاب ایستاد
ـــ خانم مهدوی
ـــ بله
ـــ می خواستم بابت حرف های عمم
مهیا اجازه صحبت به او را نداد
ــــ لازم نیست اینجا چیزی بگید اگه می خواستید حرفی بزنید می تونستید اونجا جلوی عمه تون بگید.
به داخل پایگاه رفت و در را بست.
شهاب کلافه دستی داخل موهایش کشید. با دیدن پدرش به سمتش رفت .
مهیا سفره یکبارمصرف را پهن کرد و غذا ها را چید.
خودش نمی دانست چرا یکدفعه ای اینطوری رسمی صحبت کرد.
از شهاب خیلی ناراحت بود. آن لحظه که عمه اش او را به رگبار گرفته بود چیزی نگفته بود الان آمده بود
عذر خواهی ڪند اما دیر شده بود
سر سفره حرفی زده نشد همه از اتفاق ظهر ناراحت بودند
مریم برای اینکه جو را عوض ڪند گفت
ــــ مهیا زهرا ،اسماتونو بنویسم دیگه برا راهیان نور
زهرا ـــ آره من هستم
مریم که سکوت مهیا را دید پرسید
ــــ مهیا تو چی ؟؟
ـــ معلوم نیست خبرت می کنم...
#ادامه_دارد....
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸