•
الهی شکرت... که
فهمیدم که نفهمیدم و
رسیدم که نرسیدم...
آیت الله #حسنزادهآملی
...♡
بدرقه
✍️ نویسنده :ناصر علی نژاد
قسمت ششم
بعد از نماز صبح آماده شدم و رفتم محمد را از خانه اش سوار کردم ، رضا و بهزاد و حسین را هم از حوزه، به قصد بیمارستان حرکت کردیم .
در دفتر مدیر بیمارستان نشستیم و منتظر خانواده ی مرحوم بودیم تا بیایند و جواز دفن را بگیرند و با هماهنگی و همراهی خودشان جنازه را به مرکز استان جهت تغسیل، انتقال دهیم.
پسر مرحوم بعد از پیگیری های فراوان بالاخره در بیمارستان حاضر شد .
با طرز برخوردی که با ما داشت، فهمیدم روز پرماجرا و سختی در پیش داریم.
ما بدون هيج چشم داشتی آمده بودیم تا در تغسیل و تدفين پدر مرحوم شان به آنها کمک کنیم اما پسر خانواده، داغ از دست دادن پدرش را انگار می خواست سر ما خالی کند.
کرونا عامل مرگ پدر او بود و برخی مردم از اینکه بگویند عامل مرگ عزیزشان کرونا بوده است خجالت می کشیدند.
خانواده ی او به شدت از این اتفاق ناراحت بودند .
به زمین و زمان بد و بیراه می گفت، گله می کرد و تهدید به شکایت.
ما مانده بودیم چه عکس العملی از خود نشان دهیم، به حرف های او بخندیم یا ناراحت باشیم.
پا در عرصه ای گذاشته بودیم که وقوع هر اتفاقی برایمان امکان داشت، بچهها همه چیز را به جان خریده بودند و آماده ی هرگونه هزینه دادن بودند .
باید او را درک می کردیم و به او فرصت می دادیم تا بتواند با شرایط پیش آمده کنار بیاید.
باید این را می پذیرفت که پدر او با کرونا فوت شده است و این مرگ جای خجالت ندارد، چون هر کسی ممکن است به شیوه ای جان دهد و کرونا هم یکی از آن جمله است.
اما آنها از طایفه ای بودند که نسبت به برگزاری مراسمات ختم ، آن هم بصورت مفصل و شلوغ، مقید بودند.
می گفت بستگان ما دارند از تهران و اصفهان می آیند و قصد داریم، مراسمی
در شأن پدرم برای او بگیریم.
هر چه گفتیم که مراسم گرفتن برای اموات معمولی ممنوع است تا چه برسد به اموات کرونایی، تلاش ما برای توجیه او ثمره ای نداشت.
جریان را با دکتر شمی پور مدیرشبکه بهداشت در میان گذاشتیم.
قول داد پیگیری نماید و نتیجه را اعلام می کند.
منتظر تماس دکتر بودیم.
که ناگهان متوجه صدای موبایل حسین احمدی شدیم
داستان ادامه دارد....
#ناصر_علی_نژاد
@emamzaman124000
#فوری
طبق اخبار نقل شده از سوی برخی منابع؛ سرانجام پیکر برخی شهدای خانطومان پس از چهار سال به وطن باز میگردد ...
خوشآمدید نور چشممان، خوش برگشتید عزیزان جانمان
شهید مهدی نظری و محمد بلباسی!