eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
Ahd.mp3
2.07M
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 کانال امام زمان (عج) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
انت یـامــۅلاۍ🌱 نیستۍ وقتۍنیستی هیچ چیز سرجایش نیست :) 🌱♥️ 🌱❤️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
روز 🌼منتظر از کدام دسته ای؟ 🌸امام صادق(ع) فرمودند: مردم درباره ما سه گروهند: ✴️گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی ‌دهند؛ اینان اهل دوزخند. ✴️ گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام‌ می ‌دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است ✴️و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل‌ می‌کنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم." 📚 تحف العقول؛ص۵۱۳ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
❗️پس وای بر نماز گزاران، آنان که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل انگارند. 📖 سوره ماعون آیه ۴ و ۵ 🌼 امام علی (علیه السلام) : خدا را خالصانه ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و با آن راه نجات و رستگارى را بپيماييد. ( تحف العقول ص۲۰۲) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
💌 تفکیک‌ناپذیری رنج از دنیا ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅
❀ ⭕حقیقت حق الناس فقط از دیوار مردم بالارفتن نیست.. ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🔸ماجرای محجبه شدن خانم ها و یا تغییر راه و روش و سبک زندگی های خیلی از جوون ها رو به واسطه روشنگری‌های میشنویم و میبینیم ... 🔸اصلا عجیب نیست که ضد انقلاب ها و دشمنان اسلام و ایران و اهلبیت و اپوزسیون ها و لیبرال های داخلی و خارجی تخریبش کنن 🔸اما اینکه گاهی برخی خودی ها با دشمن همصدا میشن و پشت سر مسیح علینژاد و بی بی سی و شبکه های صعودی، چهره های انقلابی رو تخریب میکنن خیلی عجیبه ! ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
بدون امام زمان(عج)؛🕯 دنیا دانشگاهیست که استاد ندارد...!🕊 🌱🌸‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❀ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا حالا اسم شهید عبدالمطلب اکبری رو شنیدید؟؟؟ حتما بخوانید: اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟ گفتم: بفرمایید عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری " عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری " ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد. بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش 10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود نوشته بود: " بسم الله الرحمن الرحیم " یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند... یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم ... آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... ✅راوی حجت الاسلام انجوی نژاد ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
😂🤣 🤭😅 اول ڪه رفته بوديم گفتند كسي حق ورزش ڪردن🚶‍♂ نداره يہ روز يڪي از بچه ها رفت ورزش🏃‍♂ كرد مامور عراقے👮‍♂ تا ديد اومد در حالي ڪه خودڪار✏️ و ڪاغذ📋 دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ اسمت چيه؟🤭 رفيقمون هم ڪه شوخ😉 بود برگشت گفت : گــچ پــژ 🙄 باور نمي ڪنيد تا چند دقيقہ اون مامور عراقي هر ڪاري ڪرد اين اسم رو تلفظ ڪنه نتونست☹️ ول ڪرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
📒 ✨نگذارید دلتان خراب بشود.. تا چهل سال امید است ڪه انسان آدم شود. در روایت داریم ڪه اگر چهل سال بگذرد و رابطه‌ای با خدا بنا نکند، شیطان پیشانیش را می‌بوسد و می‌گوید قربان شکل ماهت که دیگر هدایت نمی‌شوی!!! اگه چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند انگار ڪه به دیوار گفته اند... " هیچ اثرۍ ندارد" + جوونا‌خوشبحالتون تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب بشود. ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
توصیف به جای توصیه؛ کار هنرمندانه امیرالمؤمنین(ع) در خطبه متقین ✅ تازه‌ترین اثر مکتوب استاد علیرضا با موضوع شرح خطبه همام(متقین) در دو نسخه کاغذی و الکترونیکی منتشر شده است. 👥همراه با نظرات شما درباره کتاب "باران خوبی‌ها؛ شرح بهترین خطبۀ اخلاقی نهج البلاغه (جلد اول)" 💬 نگاه جامع شبکه‌ای و تحلیل دقیق استاد وقتی بر روی خطبه جاودانه و اعجاب انگیز امیرالمومنین علیه السلام انجام شود نتیجه می ناب خواهد بود،حتما از دست ندهید... 💬 تا صفحه ۳۵خوندم و دیگه طاقتم تموم شد.خطبه همام رو از اینترنت خوندم و فقط اشک می ریختم. این کتاب عاالیه... 💬 توی کتاب‌هایی که درباره خطبه همام و شرحش نوشته شده، بنظرم خیلی متفاوت‌تر و امروز‌‌ی‌تر هست و بصورت کاربردی درباره تک تک صفات توضیح داده شده. بنظرم خیلی مفید هست. 👈 نسخه کاغذی: 📎 Bookroom.ir/track/439RxK 👈 نسخه الکترونیک: 📎 taaghche.com/book/84202 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
😍 حضرت‌‌‌فرمودن: •|وقتی هم گناه میکنید به‌ما‌پشت‌نکنید.... چون‌اونی‌که‌بخواد‌به‌دردت‌بخوره‌ ...|•💔😭 انصافا‌ وقتش‌نشده‌‌ عاشق‌ واقعیشون‌بشیم... نگاه‌به‌گذشته‌نکن از الان‌ خودت‌رو‌ آماده‌کن برا‌ظهور‌ مهدی‌فاطمه... ➬♡ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی در کتاب *مکیال المکارم* با توجه به آیات و روایات ، بیش از هشتاد وظیفه برای انسان منتظر بیان کرده است . ما در این بخش ، وظایف اصلی و مهم جوان منتظر را یادآور می شویم : •••••🦋 معرفت ••••••🌹محبت ••••••💐اطاعت •••••••🌷فعالیت *معرفت* یکی از مسائل حیاتی و اساسی انسان ، شناخت امام عصر است که مایه رشد و تعالی است . 🌱گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ گر کیمیا دهندت ، بی معرفت گدایی🌱 🥀حضرت علی (ع) درباره اصل معرفت در هر امری به کمیل می‌فرماید : ای کمیل ! هیچ حرکت و فعالیتی نیست ، مگر اینکه در آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی.🥀 مهدویت نیز معرفت و شناخهت می طلبد و مهم ترین شناخت ها در این حوزه عبارت است از : الف) شناخت امام « امام شناسی » ب) شناخت حقوق امام « حق شناسی » ج) شناخت آفات و خطرات « آسیب شناسی » ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❀ 💦کلیپی زیبا از حال و هوای امروز بین الحرمین زیر بارش باران 💦 داره بارون میباره دلتنــــــــگم دوباره.. ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ #رمان #بی_تو_هرگز #پارت_بیست_ششم دوره تخصصی زبان تموم شد و آغاز دوره تحصیل و کار د
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ ماجرا بدجور بالا گرفته بود، همه چیز به بدترین شکل ممکن دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه. دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم. اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت، نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن. دانشگاه و بیمارستان ، هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم. هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم، فایده ای نداشت. چند هفته توی این شرایط گیر افتادم، شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت. وقتی برمی گشتم خونه،تازه جنگ دیگه ای شروع می شد. مثل مرده ها روی تخت می افتادم حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم. تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد و بدتر از همه شیطان، کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد. در دو جبهه می جنگیدم ،درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد. نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون، سخت تر و وحشتناک بود. یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت دنیا هم با تمام جلوه اش جلوی چشمم بالا و پایین می رفت. می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم. حدود ساعت 9 باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم. پشت در ایستادم، چند لحظه چشم هام رو بستم: _ بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به فضل و امید تو. در رو باز کردم و رفتم تو، گوش تا گوش ، کل سالن کنفرانس پر از آدم بود. جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط. رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت پشت سر هم حرف می زدن، یکی تندتر ،یکی نرم تر، یکی فشار وارد می کرد، یکی چراغ سبز نشون می داد، همه شون با هم بهم حمله کرده بودن، و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود. وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار، و هر لحظه شدیدتر از قبل. پلیس خوب و بد شده بودن و همه با یه هدف ،یا باید از اینجا بری، یا باید شرایط رو بپذیری. من ساکت بودم اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم. به پشتی صندلی تکیه دادم: - زینب این کربلای توئه، چی کار می کنی؟ کربلائی میشی یا تسلیم؟؟ چشم هام رو بستم بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا: - خدایا به این بنده کوچیکت کمک کن. نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه. نزار حق در چشم من، باطل، و باطل در نظرم حق جلوه کنه. خدایا راضیم به رضای تو. با دیدن من توی اون حالت، با اون چشم های بسته و غرق فکر، همه شون ساکت شدن. سکوت کل سالن رو پر کرد: _خدایا به امید تو، بسم الله الرحمن الرحیم. و خیلی آروم و شمرده شروع به صحبت کردم: - این همه امکانات بهم دادید که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید؟؟ حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم یا باید برم؟؟ امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید، فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟؟ چند روز بعد هم لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم! چشم هام رو باز کردم: - همیشه همه چیز با رفتن روی اون پله اول شروع میشه سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود... 👈ادامه دارد… ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ #رمان #بی_تو_هرگز #پارت_بیست_هفتم ماجرا بدجور بالا گرفته بود، همه چیز به بدترین ش
❀🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀💛🙇‍♀ سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود، چند لحظه مکث کردم: - یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم. شما از روز اول دیدید من یه دختر مسلمان و محجبه ام، و شما چنین آدمی رو دعوت کردید. حالا هم این مشکل شماست، نه من. و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره من نیستم. و از جا بلند شدم همه خشک شون زده بود. یه عده مبهوت، یه عده عصبانی، فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود. به ساعتم نگاه کردم: - این جلسه خیلی طولانی شده، حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره. هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید، با کمال میل برمی گردم ایران. نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد: - دکتر حسینی واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ - این چیزی بود که شما باید همون روز اول بهش فکر می کردید. جمله اش تا تموم شد جوابش رو دادم. می ترسیدم با کوچک ترین مکثی دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه. این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم. پاهام حس نداشت، از شدت فشار تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم. وضو گرفتم و ایستادم به نماز، با یه وجود خسته و شکسته. اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا. خیلی چیزها یاد گرفته بودم اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور. توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد: - دکتر حسینی لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی. در زدم و وارد شدم، با دیدن من، لبخند معناداری زدو از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی: - شما با وجود سن تون واقعا شخصیت خاصی دارید. - مطمئنا توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید. خنده اش گرفت: - دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه، اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید. ناخودآگاه خنده ام گرفت: - اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید، تحویلم گرفتید اما حالا که حاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم هم نمی خواید من رو از دست بدید. و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید تا راضی به انجام خواسته تون بشم. چند لحظه مکث کردم: - لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن اصلا دزدهای زرنگی نیستن. و از جا بلند شدم ... 👈ادامه دارد… ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
❀ ✨🌙🌟 قرائت هرشب دعا فرج به نیت ظهور ✨🌙🌟 توخواهی آمد.... ❤️ ✨🌙🌟 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🌸♡ بسم رب المهدی (عج) ♡🌸
Ahd.mp3
2.07M
🌸امام خمینی (ره): اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
❣ مهدے (عج) جان وقتش رسیده است بیا جهان راتکان بده شــب را بـه یک اشــاره سحرکن اذان بده گـفـتـنـد مـا بــرای تــو آماده نیـســتـیم دلـــداده مـی شـویم بیا یــادمـان بــده ♡ 🌺🌱 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
💚 عارفی رفت به چو برگشت، همی دیدم او شده!حال و دارد!✨🌸 گفتمش چیست درآینده چه دیدی؟!گفتا: به به ایوان ، عجب صفایی دارد!!❤️ 🌸🌸 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄