#اطلاعیه
صلی الله علیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی لک الفرج
ادرکنا و ارشدنا و لا تهلکنا
💐به مناسبت اعیاد ابتدای ماه شعبان از امشب #بمدت_سه_شب
(یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه)
ساعت ۲۱:۱۵
سخنرانی معارفی بصورت #پخش_زنده_صوتی برگزار می گردد.
ان شاءالله
سخنرانان: حجج اسلام #شیخ_محمد_حسین_طوغانی
و #شیخ_محمد_توحیدی_اسدآبادی
https://eitaa.com/emamzamansalamalahalaih
هدایت شده از معارف الشیعه
16.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_های_معارفی
✅ باب نجات امت
🎙 حجت الاسلام و المسلمین
استاد #حاج_شیخ_سعید_قاسمی
" حفظه الله تعالی "
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پخش_زنده
✅ بیان معارف توسط حجتالاسلام #شیخ_محمد_توحیدی_اسدآبادی
#تاریخ_مستند
🔴 جلوگیری #امیرالمؤمنين ( سلام الله علیه) از فروختن #حضرت_شهربانو مادر امام سجاد( سلام الله علیهما ) به عنوان برده توسط #عمر_ابن_خطاب
📌ابوجعفر محمد بن جریر بن رُستم طبری - نه طبریِ تاریخ نگار - گفت:
وقتی اسیران ایران وارد مدینه شدند، عمر تصمیم داشت زنان را بفروشد و مردان را به عنوان برده بگیرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است: برجستگان و محترمانِ هر قوم را محترم بدارید! عمر گفت: این مطلب را شنیدهام که میفرمود: هرگاه فردِ باشخصیت و محترم قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید اگرچه مخالف شما باشد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اینها قومی هستند که تسلیم شمایند و به اسلام علاقه دارند، و من از نژاد اینها فرزندانی خواهم داشت!
من خدا و شما را گواه میگیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم. بنی هاشم همه گفتند: ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم. باز فرمود: خدایا شاهد باش، من حقی را که اینها به من بخشیدند در راه تو آزاد کردم. مهاجران و انصار گفتند: ای برادر رسول خدا، ما هم حق خود را به تو بخشیدیم. فرمود: خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من از آنها پذیرفتم و تو را شاهد میگیرم که در راه خودت آزادشان کردم.
عمر گفت: چرا تصمیم مرا در مورد عجمها نقض کردی و چه چیز تو را به این کار واداشت؟ امیرمؤمنان فرمایش پیغمبر درباره احترام افراد با شخصیت را به یادش آورد. عمر گفت: ای ابوالحسن، من سهم خود و سهم اشخاصی را که نبخشیده اند، به تو و خدا میبخشم.
علی علیه السلام فرمودند: خدایا تو شاهد گفتههای ایشان باش و شاهد باش که من اینها را آزاد ساختم. گروهی از قریش تمایل داشتند با آن بانوان ازدواج کنند.
امیرمؤمنان فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، باید اختیار را به خودشان داد، و هر انتخابی که داشتند، باید عمل شود. گروهی به شهربانو دختر یزدگرد اشاره نموده و اختیار انتخاب را به او دادند و از پشت پرده خواستگاری کردند، و در حضور جمع به او گفتند: از میان کسانی که از تو خواستگاری کرده اند، کدام را انتخاب میکنی؟ آیا علاقه به داشتنِ شوهر داری؟ او سکوت کرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: به شوهر علاقه دارد و حالا باید منتظر بود تا چه کسی را انتخاب کند. عمر گفت: از کجا فهمیدی که تصمیم به ازدواج دارد؟ فرمود: هرگاه بانوی محترمی از یک طائفه بدون سرپرست بود و نزد پیامبر میآمد، وقتی از او خواستگاری میشد، دستور میداد به او بگویند: آیا به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت میکشید و سکوت میکرد، همین سکوتش را دلیل اجازه اش قرار میداد و دستور ازدواجش را صادر میکرد؛ و اگر میگفت نه، او را مجبور به پذیرش نمی کرد. خواستگاران را به شهربانو نشان دادند، او با دست به حسین بن علی علیه السلام اشاره کرد. باز از او تقاضای انتخاب کردند، این مرتبه نیز به حسین بن علی اشاره کرده، با زبان خودش گفت: اگر اختیار با من است، همین شخص! امیرمؤمنان را ولیّ خود قرار داد، و حُذَیفه خطبه عقد را خواند. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: اسمت چیست؟
گفت: شاه زنان دختر کسری. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: نه، شاه زنان نیست مگر دختر محمد صلی الله علیه و آله و او سیدة النساء است و تو شهربانویه و خواهرت مروارید است؟ گفت: آری!
📚بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۱۹۹📚
#میلاد_امام_سجاد_سلام_الله_علیه💐💐💐💐
https://eitaa.com/emamzamansalamalahalaih
#ماه_شعبان
#روایات
🔴 رأفت #امام_سجاد(سلام الله علیه ) به يک آهو
🔻جابر بن یزید جعفی میگوید:
حضرت باقر سلام الله علیه فرمودند: علی بن الحسین علیهما السلام با گروهی نشسته بودند که ناگاه آهویی از بیابان آمد و مقابل آن سرور ایستاده دست، بر زمین میزد و ناله میکرد. یک نفر عرض کرد: یا ابن رسول الله! چه میگوید که این طور با شما مأنوس شده؟
فرمود: میگوید: پسر یزید از پدرش آهو بره ای خواسته و دستور داده که یکی از صیادها آن را صید کنند. دیروز بره این آهو را وقتی هنوز به او شیر نداده بوده، صید کرده اند. اکنون تقاضا دارد او را پیش صیاد ببریم تا بره اش را شیر دهد و بعد برّه را به آنها برگرداند.
زین العابدین علیه السلام از پی صیاد فرستاد. او آمد. فرمود: این آهو میگوید: بره اش را تو صید کرده ای و از وقتی صید کرده ای به او شیر نداده ای و از من تقاضا کرده از تو بخواهم بره اش را به او ببخشی! عرض کرد: من جرأت این کار را ندارم، فرمود: پس آن بره را بیاور تا شیرش بدهد و به تو باز گرداند، قبول کرد و آورد. همین که چشم آهو به بره اش افتاد اشکهایش جاری شد،
علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: تو را به حقی که بر گردنت دارم این بره را ببخش! صیاد او را به مادرش بخشید. آهو با بره اش رهسپار شد؛
صیاد گفت: گواهی میدهم که شما از خانواده رحمت هستید و بنی امیه از اهل بیت لعنت.
📚بحارالأنوار،ج٤٦؛ص٣٠📚
#میلاد_امام_سجاد_سلام_الله_علیه💐💐💐💐
https://eitaa.com/emamzamansalamalahalaih