🪻خودت چی پس؟
مطمئن بودم که اگر کسی فقط و فقط با لحظات حال زندگی کند و با علاقهمندی کامل به هر گلی که سر راهش است، نگاه کند و هر درخششی را که بر روی هر لحظهٔ گذرا میرقصد گرامی دارد، آنوقت است که زندگی در برابرش خلع سلاح میشود.
گرگ بیابان....هرمان هسه💎
🌹@enerjimoosbat
#تلنگر
📗دنبالهرو اکثریت نباش
چوپانی تعریف میکرد گاهی برای سرگرمی با یک چوبدستی دم در آغل گوسفندان میایستادم و هنگام خارجشدن گوسفندان، چوبدستی را جلوی پایشان میگرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن میشدند.
پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن میپریدند، چوبدستی را کنار میکشیدم. اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی میپریدند.
تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند!
گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است.
تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش میدهند. مایل به باورکردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند. مایل به پذیرش بیچونوچرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند.
وقتی خودت را همصدا با اکثریت میبینی، وقت آن است که بنشینی و عمیقا فکر کنی!
🌹@enerjimoosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چقدر قشنگ توضیح داد که گاهی معذرتخواهی هم اثر تخریبی که بجا گذاشتی رو پاک نمیکنه. حالا اوناییکه معذرتخواهی هم بلد نیستن که کلا به کنار…
🌹@enerjimoosbat
حکایت های زیبا و آموزنده
🔹زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری ؟
🔸مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سر حد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری ؟زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سر حد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سر حد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الان تان در دل خود پیدا نخواهید کرد در آن لحظات حتی حاضر نخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.
🔹اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتو افکنی کند در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که“تاسر حد مرگ متنفر بودن” تاوانی است که برای “تا سر حد مرگ دوست داشتن” می پردازید.
🌹@enerjimoosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪻هوش مصنوعی داره با بچه های ما چیکار میکنه ؟
اخیرا توی اینستاگرام دیدم که مادری موقع نشون دادن صورت کودکش ؛ غنچه گل یا استیکر میذاره .... به دو علت : یکی اینکه میگه صورت بچه ی منه و اختیارش ومجوزش دست خودش هست ( بعدها میتونه گلایه کنه ) . دوم هم بخاطر خطرات هوش مصنوعی در سواستفاده از اطلاعات و عکسهای بچه
الان با دیدن این کلیپ؛ متوجه حرفهای این خانم میشم
🌹@enerjimoosbat
🪻وقتی همه خوابیم ....!
پدر هر روز صبح زودتر از همه بیدار میشود، کیف کهنهاش را برمیدارد و با اتوبوس راهی کار میشود. شاید بتواند با ماشین برود، اما ترجیح میدهد پولش را برای آینده فرزندانش پسانداز کند. زیر لب چیزی زمزمه میکند، شاید حساب و کتاب مخارج این ماه، شاید هم آرزوهایی که برای بچههایش دارد. وقتی از سرکار برمیگردد، خسته است، اما لبخند میزند، چون خانه برایش جای خستگی نیست، بلکه مأمنی است که با عشق ساخته.
مادر، تمام روز را درگیر کارهای خانه و رسیدگی به بچههاست. گاهی که خسته میشود، غر میزند، اما مگر این غر زدن چیزی جز انعکاس عشق است؟ وقتی با نگرانی درباره لباسهایشان، غذایشان، تکالیفشان و آیندهشان حرف میزند، کسی شاید متوجه نشود که این همه دغدغه یعنی او لحظهای به خودش فکر نکرده، فقط بچههایش را دیده است.
🌹@enerjimoosbat
وقتی بچهها خوابند، پدر و مادر بیصدا حرف میزنند، از آرزوهایی که برایشان دارند، از سختیهایی که به جان میخرند تا فرزندانشان کمبودی احساس نکنند. مادر همیشه بهترین قسمت غذا را برای بچهها کنار میگذارد، لباسهای کهنه خودش را میپوشد اما برای بچههایش نوترین لباس را میخرد. پدر برایشان کتاب و اسباببازی میآورد، اما خودش سالهاست که چیزی برای خودش نخریده.
عشق پدر و مادر فریاد نمیزند، شعار نمیدهد. در کارهای ساده روزانه پنهان شده است، در کفشهای کهنهای که هنوز عوض نشدهاند، در چشمهایی که شبها از خستگی میسوزند، در دستهایی که سالها برای خوشبختی فرزندان کار کردهاند. شاید فرزندانشان تا سالها متوجه این عشق نشوند، اما روزی که بزرگ شوند، وقتی خودشان پدر یا مادر شوند، خواهند فهمید که چگونه در هر لحظه از زندگیشان، سایهی پدر و مادر مثل سقفی امن بر سرشان بوده ...و آن روز، شاید اشکی بیاختیار از چشمانشان سرازیر شود، وقتی بفهمند که آن مردی که همیشه دیر به خانه میآمد، و آن زنی که همیشه از درس و آیندهشان حرف میزد، تمام عشق دنیا را بدون هیچ چشمداشتی نثارشان کردهاند.
🌹@enerjimoosbat
🌹@enerjimoosbat
مرزهایتان را نشکنید
برای محل سکونتتان مرز میگذارید، حد میگذارید و هر غریبه ای را به آن راه نمیدهید، ولی چرا همین کار را در رفتارتان نمیکنید؟
چرا اگر از شوخی خاصی ناراحت میشوید در عین ناراحتی به آن میخندید؟
اگر همکاری به خودش اجازه میدهد بیش از آنچه عرف است به شما نزدیک شود چرا نشان نمیدهید که ناراحت شدهاید؟
چرا فکر میکنید حد و مرز گذاشتن دیگران را از شما دور میکند؟
همانطور که در یک خانهی بی درب وحفاظ احساس امنیت نمیکنید، اگر برای روابطتان مرز نداشته باشید نیز احساس امنیت نمیکنید.
حریم اعتقادات و احساسات را معلوم ومشخص کنید، حتی یک بار هم مرزهایتان را برای خوش آمد کسی نشکنید، اگر شما یک بار این کار را بکنید دیگران بارها و بارها آن را نادیده می گیرند.
مرزهای رفتاری واحساسی به شما امنیت ، هویت و احترام میبخشند.
مرزهایتان را نشکنید
🌹 @enerjimoosbat
كلمات ،تأثير مستقيمي بر انديشهها
دارند واين انديشه ما است كه باورها را
می سازد.
اساساً وجودما از باورها تشكيل شده است.
اگر به صورت عميق در وجود خود نظاره
كنيم ، در خواهيم يافت كه آنچه باعث
شكلگيری ما میشود و انديشه های ما را
بوجود ميآورد ؛ قبل از اين كه مادی باشد ،
معنوی است.....
كلام تو عصای معجزهگر تو است، سرشار
از سحر و اقتدار....
پس مواظب سخنانمان باشیم!
جز سخن حق نگوییم ........
جز سخن نیک بر زبان نرانیم.........
و زبانمان را به سخن مهر، محبت و عشق
عطر آگین کنیم ....
🌹@enerjimoosbat
🪻نشخوار با ما چیکار میکنه ؟
فکر کردن هم حدی داره! ... گاهی اونقدر توی سرمون ایده و گلایه و حرف هست که مارو غرق خودشون میکنن...
به ما یاد ندادن که با این حجم از « حرف و تصویر » چیکار کنیم ؟ ما بلد نیستیم اونا رو مرتب کنیم . یاد نگرفتیم که بنویسیم و نگاهشون کنیم و نتیجه بگیریم که خیلی از اونا اصلا اتفاق نیافتادن یا در گذشته ؛ تموم شدن !
🌹 @enerjimoosbat
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫
🔹مردی داستان خود را بازگو میکند و میگوید .
من دارای شش دختر بودم و زنم دوباره حامله شد با خودم گفتم :
اگر زنم دوباره دختر بیاره من طلاقش میدهم ، ولی چیز عجیبی برام پیش آمد
شب در خواب دیدم که دو مامور آمدند دست من را گرفتند و به جهنم بردند
ولی جهنم هفت دروازه دارد ...
🔸من را به هر دری که میبردند یک دختر از دخترهام جلوی در نشسته بود نمیگذاشت که مرا از اون در ببرند تو.
ولی شش دخترم مرا از در جهنم نجات دادن تنها یک در مانده بود که مرا ببرند.
مرا به اون در بردند ولی از خواب پریدم.
همون جا شکر و سپاس خدا را کردم و توبه کردم.
🔹فهمیدم که هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
شاکر باشیم به اون چیزی که خداوند به ما عطا میکند
🔸چون پسر و دختر تنها دست خداست .
وآنچه الله می پسندد از انتخاب ما بهتر است.
🌹@enerjimoosbat