eitaa logo
فرزندان انقلاب✌️
89 دنبال‌کننده
968 عکس
512 ویدیو
16 فایل
اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان آیدی جهت تبادل👇کانال غیر اخلاقی ممنوع❌❌❌❌ @hoojaajiii
مشاهده در ایتا
دانلود
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊عموی باوفا، حضرت عباس علیه السلام تولدت مبارک🎈❤️😍🎊 عباس علیه السلام ❤️ 🎈 _امیر_برومند جانباز 🇮🇷 🎉@enghelabbii🎉
🔴میلاد حضرت اباالفضل العباس علیه السلام علمدار کربلا 📛و روز جانباز 🌺مبارک🌺 🌸 🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸
⭕️روزت مبارک علمدار ایران🌸🍃 🎋روزی که بارگاه شفاعت بپا شود🌴 🌴مگذار از گروه تو ما را جدا کنند🎋 روز_پاسدار ، روز_جانباز روز_علمدار ، روز_سردار مبارک 🌸 🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئله‌ى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى مهم‌تر از مسئله‌ى شهيد شدن است. ••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※•• @enghelabbii
🔰 🌹زندگینامه حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام! 🌹 🌹 روز چهارم ماه شعبان، میلاد اباالفضل العبّاس، فرزند رشید امیرالمؤمنین و برادر بزرگوار امام حسین علیهم السّلام است. 🌷چقدر زیبا و معنادار است که ایشان حتّیٰ در تولّد، بر برادر سبقت نگرفتند.... 🌴مؤدّبانه گذاشتند ابتدا یاد، نام و میلاد برادر بزرگوارشان اباعبدالله الحسین علیه السّلام بزرگ داشته شود و در روز بعد، میلاد ایشان بزرگ داشته شود. 💐 وقتی فاطمه‌ی کِلابیه ، ملقّب به اُم‌البَنین، اباالفضل العبّاس علیه السّلام را که نخستین فرزندشان از امیرالمؤمنین علیه السّلام بود، به دنیا آوردند، قُنداقه‌ی ایشان را به دست امیرالمؤمنین علیه السّلام دادند. 🌹 امیرالمؤمنین به گوش راست ایشان اذان گفتند؛ به گوش چپشان هم اقامه فرمودند؛ بعد شروع به نگریستن او کردند. 🍀 دست‌های اباالفضل العبّاس را می‌بوسیدند و اشک می‌ریختند. طوری که مادر نگران شدند که نکند در اندام و پیکر فرزندی که از ایشان به دنیا آمده است، نُقصانی وجود دارد. 🌸 وقتی از امیرالمؤمنین علیه السّلام سؤال کردند؛ حضرت فرمودند: نه. ولی این دست‌ها روزی در نصرت و یاری برادرش حسین از پیکر جدا خواهد شد. گریه‌ی من به این خاطر است. 🌴 سنّ اباالفضل العبّاس علیه السّلام در این عالم، بیش از حدود سی و پنج تا سی و هشت سال نبوده؛ شاید کمتر از این هم نبوده است. 🌻حضرت اباالفضل علیه السّلام تقریباً بیست سال جوان تر از زینب کبریٰ علیها السّلام هستند. 🌸 در جنگ صفّین اباالفضل العبّاس، در کنار حَسَنِین علیهما السّلام، از سرداران سپاه امیرالمؤمنین علیه السّلام و از رزمندگان دلیر این سپاه بودند. 💐 در این جنگ سنّ حضرت بین پانزده تا هفده سال بوده است. و هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام، هجده ساله بوده‌اند. 🌻 اسم زیبای عبّاس را امیرالمؤمنین علیه السّلام بر حضرت نهادند؛ که به معنای شیر دِژَم و خشمگین بیشه‌ی شجاعت است. 🌹 کنیه‌ی معروف ایشان، اباالفضل است به این علّت که از حضرت عبّاس دو پسر باقی ماند: یکی عُبِیدُالله و دیگری فضل. 🍀 فضل فرزندی بسیار زیبارو و باکمال بود. هم کمالات معنوی و هم کمالات ظاهری داشت و به لحاظ او، به حضرت عبّاس ، ابوالفضل گفته شده است. 🌹از لقب‌های دیگر حضرت، قمر بنی‌هاشم است. زیبایی چهره‌ی ظاهری و پیکر جسمانی حضرت ابوالفضل علیه السّلام و خصوصیات بی نظیر اخلاقی، سبب شد که به ایشان «قَمَرُ الهاشمیّین» یا قمر بنی‌هاشم می‌گفتند. 🌺 از القاب حضرت بابُ الحَوائِج است. یعنی دری که از آن همه‌ی حاجت‌ها برمی‌آید. 🌻البتّه بابُ الحَوائِج معانی مختلفی دارد. ولی اوّلین معنا و ظاهری‌ ترین معنایش همین است؛ یعنی کسی که برای رسیدن به حاجات، باید از راه او وارد شد و از در حضرت عبّاس علیه السّلام می‌توان به نیازهای خود راه پیدا کرد...‌ 🌸 🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸
🍂🍂🍂 ✅به یاد جانبازی که آسمونش سقف اتاقش هس 🌺@enghelabbii🌺
حاج حسن شاطری 🌹 خانه به دوش بعد ارومیه رفتیم سمنان با 3 تا بچه ها ، 2سال سمنان بودیم . اواخر شهریور حاجی آمد و گفت باید برویم اصفهان . دوباره زندگی مان را جمع کردیم و رفتیم اصفهان . 2 سال هم در اصفهان زندگی کردیم . سال 74 مهدی به دنیا آمد که مصادف شد با امتحانات حاج حسن . چون حاج حسن بعد جنگ شروع کرد به ادامه تحصیل . مهدی 23 روزه بود که حاجی آمد و مهدی را دید خیلی عاشق بچه ها بود شب اول که آمد مهدی را بغل گرفت . مهدی خیلی کوچک بود و مدام گریه می کرد . حاجی گفت : خانوم ! شما بخواب ، من نگهش می دارم ، گفتم کار شما نیست ولی اصرار کرد. بعد دیدم خودش بچه ها را آورد و گفت کار من نیست ! https://cafebazaar.ir/app/ir.saelozahra.shohada.modafean برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸اره .....آبه در به در دنبال آب مى گشتيم جايى كه بوديم آشنا نبود ، وارد نبوديم تشنگى فشار آورده بود «بچه ها بيايين ببينين... اون چيه؟» يك تانكر بود هجوم برديم طرفش اما معلوم نبود چى توشه روى يه اسكله نفتى هر چيزى مى تونست باشه گفتم: « كنار... كنار... بذارين اول من يه كم بچشم ، اگه آب بود شما بخورين» با احتياط شيرش رو باز كردم ، آب بود به روى خودم نياوردم ، یه دلِ سير آب خوردم بعد دستم رو گذاشتم روى دلم نيم خيز پا شدم اومدم اين طرف بچه ها با تعجب و نگرانى نگام مى كردن پرسيدند «چى شد؟...» هيچى نگفتم دور كه شدم، گفتم «آره... آبه... شما هم بخورين...» يك چيزى از كنار گوشم رد شد خورد به ديوار پوتين بود... _جبهه 🍃@enghelabbii🍃