💠 جلیلی و بار تحقق «شعار»ی که «مسیر» است
✍ علی شمقدری
🔸 #سعید_جلیلی رییسجمهور نشد؛ اما آیا شعار انتخاباتیش هم مختومه شد؟!
مگر «یک جهان فرصت» حتما نیاز به ریاست بر دولت دارد؟!
مگر «یک ایران جهش» متوقف بر بودجههای دولتی است؟!
مگر «هر ایرانی یک نقش با شکوه» قدرت سیاسی میطلبد؟!
🔹 ما نباید در همین #دولت_سایه فعلی متوقف شویم. پس از یازده سال، دولت سایه به بلوغ رسیده و در مسیر «حرکت جوهری»اش باید تبدیل به نسخهٔ کاملتری از خود شود. ما اکنون به جای دولت سایه، به «قرارگاه فرماندهی دولت سایه» نیاز داریم. به پشتوانهٔ ۱۴ میلیون رأی، میشود از یک جهان فرصت، یک ایران جهش ساخت. به پشتوانهٔ ۱۴ میلیون رأی، میشود ۱۴ میلیون نقش با شکوه ساخت.
🔸 مگر نه اینکه بسیاری از اساتید دانشگاه از جلیلی حمایت کردند؟ پس برای هر دانشگاه و استاد میشود ماموریت تعیین کرد!
مگر نه اینکه بسیاری از نخبگان روستایی و عشایری جلیلی را انتخاب کردند؟ پس هر روستا را میتوان سلول جهش تولید کرد!
مگر نه اینکه بسیاری از نیروهای مخلص حزباللهی یک ماه برای گفتمان انقلاب از مال و وقت و آبروی خود گذاشتند؟ پس میشود برای گروههای جهادی، نقش و وظیفه تعیین کرد!
🔹 مگر ظرفیت ستادهای استانی انتخابات هنوز وجود ندارد؟
مگر نمیشود به پشتوانهٔ ۱۴ میلیون ایرانی برای پروژهها تامین مالی کرد؟
همهٔ اینها نیاز به یک مدیر راهبردی و کلان دارد که ظرفیتها و فرصتهای کشور را بشناسد و بداند چگونه میشود با کمترین هزینه، بیشترین بازدهی را برای کشور تولید کرد.
مگر دولت سایه غیر از این بود؟
مگر در مناظره، برای همین روش مدیریت، رگ غیرت جلیلی باد نکرد؟
🔸 شاید «حزب» راه انداختن، نشانی غلط باشد و اتفاقا ظرفیت جلیلی را محدود کند.
ما به فعال کردن ظرفیت جلیلی برای جهش ایران به پشتوانه ۱۴ میلیون رأی پرشکوه نیاز داریم. ما به بازتولید «جهاد سازندگی» اول انقلاب توسط فردی که عمیقاً به مشارکت مردم اعتقاد دارد نیاز داریم.
🔹 اکنون وقت یک «جهاد بزرگ برای جهش ایران» با محوریت انسان انقلاب اسلامی است و جلیلی در این نقطه باید بگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔺 @mahdi_muhamadabadi
#تجربیات_انتخابات
م. کریمی
بنده چند تجربه جدید داشتم که گفتنش میتونه برای دفعات بعدی مفید باشه؛ چندتای اولی نقده و چندتای بعدی خاطره:
۱. اقدام به تبلیغات میدانی در مناطق و روستاها میتونه جدیتر دنبال بشه و باید اعضای ستادها رو بیشتر به این سمت بکشونیم.
۲. در تبلیغات میدانی و ایستادن در میادین پرتردد، بیشترین محتوایی که وجود داشت تا به مردم بدیم، یکسری عکس و پوستر شعاری بود. درحالیکه بهتر بود تراکتهای کوتاه و اقناعی بیشتر چاپ بشن. اون شبنامهای که روز آخر تبلیغات تهیه شده بود عالی بود؛ از اون جنس محتوا بیشتر نیاز داریم. پوستر عکس و شعار فقط به درد زدن به در و دیوار ستاد میخوره، نه تبلیغ میدانی. توی تبلیغ میدانی باید جدا از صحبت خودمون، محتوای اقناعی به طرف مقابل بدیم که متاسفانه خیلی کمرنگتر از عکسهای بزرگ و پوسترهای شعاری بود.
۳. بنده همون روزهای اولی که لینکهای ثبتنام در ستاد در کانالها ارائه شد، ثبتنام کردم ولی چندین روز بعد سراغ بنده اومدند و لینک گروه ارائه شد و کارها شروع شد. یکی از دلایل اینکه دیر شروع کردیم و از رقیب عقب موندیم، جدای از درگیریهای درونگفتمانی، همین تعلل ستاد بود.
۴. در تبلیغات این دوره فهمیدم خیلی از ماها، به اشتباه فکر میکنیم اکتهای مناظرهای کاندیداها تعیینکننده رییسجمهوره و عملا با این تفکر به شعور مردم اهانت میکنیم. درحالیکه اینطور نیست؛ مردم اگر ۹۲ به روحانی رای دادن، بهخاطر تیکه «گازانبری» نبود؛ مردم از تورم سنگین ۹۰-۹۲ خسته بودن و به جریان مقابل ما رای دادن. این انتخابات هم همین بود، جدای از آراء قومیتی، بنده که در روستای حاشیه کرج، باقرشهر، نازیآباد و شهرستان خودمون تبلیغ کردم؛ مدام با این چالش روبرو بودم که اگر شماها خوب بودید، چرا باز هم گرونیها توی دولتتون ادامه داشت؟!
پس چالش اصلی ما این بود.
۵. بهنظرم این انتخابات نشون داد این حرف که «کار باید از کف صحنه اصلاح بشه» شدنیه. همیشه وقتی صحبتهای تمدنی درمورد مردمیشدن همهچیز رو در زمان ظهور میشنیدم، فکر میکردم خیلی باهاش فاصله داریم و حتی حزباللهیهای الان هم پای کار این شکل اداره جامعه نیستن؛ ولی این انتخابات نشون داد که شدنیه. تبلیغات میدانی رو با وجود عدم حضور جدی خیلی از خواص مذهبی، خود مردم سر دست گرفتن و ۱۴ میلیون رای جمع شد.
۶. #خاطره اول؛ توی محله نازیآباد وقتی تقریبا از تبلیغ خسته شده بودم؛ رفتم ایستگاه اتوبوس تا برگردم به سرکارم. خسته بودم و بهجای صندلی، روی زمین نشستم. یه مرد حدودا ۵۰-۶۰ ساله کنارم نشسته بود. گفت چی دستته؟ گفتم تراکت تبلیغاتی آقای جلیلی. توضیح دادم براش و ازش خواستم رای بده. با یه حال ناامیدی گفت «تو رو که دیدم جوون خوبی هستی و اینجوری برای یه نفر میدویی، بهش رای میدم.» یه کم دیگه صحبت کردیم و یه جمله جالب گفت: «من درواقع به خود تو دارم رأی میدم.» (نقل به مضمون).
این بهم نشون داد مردم اگر صرفا تلاش واقعی ما رو ببینن، شور و انگیزه میگیرن؛ شاید انزوا و خستگی ما خیلی وقتا باعث کنارهگیری مردم مستضعف از انتخابات میشه.
۷. #خاطره دوم؛ بعضی اقوام ما هستن توی شهرستان که کلا باهاشون سر مسائل اساسی نظام بحث داریم. توی فتنه ۱۴۰۱ هم طرفدار ززآ بودن. با یه حالت ناامیدی رفتم سراغشون تا جلیلی رو تبلیغ کنم. در کمال تعجب دیدم که گفتن آره ما خودمون میخوایم بهش رای بدیم! خیلی برام عجیب بود! این نشون میده توی شهرستانها مردم عادی و مستضعف اگر آدم مستقل و بیریا ببینن، علیرغم اینهمه دروغ و تخریب، بازم سمتش میرن؛ حتی اگر دچار شبههها شده باشن. فقط باید ماها همتمون رو توی معرفی این اشخاص بیشتر کنیم؛ همین. بیشترین مشارکت جمهوری اسلامی زمان ۸۸ بود که احمدینژاد با تکیه بر رای همین مستضعفین و شهرستانیها و روستاییها بیشترین رای ریاستجمهوری تاریخ جمهوری اسلامی رو آورد.
#تجربیات_انتخابات
محمد
رفته بودم سوپر مارکت سر خیابان دیدم مغازه دار کل دیوار مغازه شو کرده پوستر پزشکیان... رفتم داخل و به بهانه ای در مورد انتخابات صحبت کردم... گفتم حالا چرا پزشکیان؟
گفت خب معلومه من ترک هستم و ما ترکا طرفدار پزشکیان هستیم... گفتم ببین اگر پزشکیان اومد بنزین را کرد ۲۵ هزار تومن فکر میکنی برای ترک ها قیمت دیگه ای در نظر میگیره؟ نه هممون باهم... گفت مگه قراره بنزین را گرون کنه؟ این شد که گفت و گوی ما شروع شد و حدود ۲۰ دقیقه طول کشید و نتیجه این شد مغازه دار گفت آقا برو همه پوستر های پزشکیان را بردار بی زحمت و به جای همش جلیلی بزن👌👌☺️☺️...
منم از خدا خواسته همین کار را کردم چون پشت ماشینم پر پوستر آقای جلیلی بود😁😁
البته در آخر گفت راستش در مناظرات حس کردم جلیلی بهتره ولی وقتی زاکانی اونطوری به پزشکیان حرف زد به رگ غیرتم برخورد و گفتم دیگه حتما باید به پزشکیان رای بدم...😓😓
#تجربیات_انتخابات
محمدحسین
چیزی که برام جالب بود در ایام انتخابات
این بود که دوستی داشتم که فرزند کوچیک داشت
اما روزا باهم تبلیغ بودیم و دعوت به انتخاب اصلح
شب ها هم پوستر چسبوندن و...
بچه دوستم غالبا شب ها مانع از اومدن پدر می شد
و بنده خدا چقدر هم به دیگرانی که شب با هم بودیم خدمت می کرد از پذیرایی و....
یعنی هم خودش و هم خانوادش کلا با جان و مال و هم جوره
حتی در طول روز از کار های ضروری صرف نظر میکردن
ثانیه ها را غنیمت میشمردن
با این که تازه اسباب کشی کرده بودن ولی گذاشتن برای بعد از انتخابات جمع و جور کردن ها را
و حتی ثبت نام بچه را
همه جوره مشغول جهاد بودن
جهاد تبیین و انتخاب
افراد مثل ایشون کم نبودن
واقعا آدم حس میکرد که اینا فقط و فقط با خدا معامله میکنن و بس
#تجربیات_انتخابات
زهرا پ.
من یکی از شهرستان های استان کردستان تبلیغ میکردم
چند روز مونده به انتخابات ۸ تیر شروع کردم بصورت چهره به چهره با مردم کوچه بازار صحبت کردن؛الحمدلله رای بعضی افراد رو تونستم عوض کنم ،اکثریت افراد بخاطر وضع نابسامان اقتصاد و معیشت گله مند بودند، بابعضی افراد کم حجاب که صحبت میکردم میگفتند حاضریم معیشت ما درست بشه در عوض چادر بپوشیم... یک عده از سر تعصب قومیتی و اینکه فلانی کُرد یا تُرک هست به آقای پزشکیان رای دادند و از تمام رای دهندگان به ایشون پرسیدم دلیل بهتری جز همین مورد نیاوردند و اکثریت میگفتن چون بهمون گفتند این خوبه یا میگفتند چون خوبه یا مردمیه؛ یعنی هیچ استدلال قانع کننده ای نیاوردند... و علت رای ندادنشون به دکتر جلیلی رو میگفتند یا تندروعه یا میگفتند سه دهه مسئولیت گرفته چیکار کرده؟... در کل متوجه شدم اکثریت افراد از خودشون تحلیلی ندارند و تحت تاثیر فضای مجازی و شبکه های معاند و صحبت های عوام فریبانه به اونها رای دادند و اینجا بود که متوجه شدم چقدر از جهاد تبیینی که حضرت آقا طی این همه سال بر اون تاکید میکردند غافل بودیم... چون دیدم علت رای ندادن ها و دغدغه نداشتن ها و رای غلط ؛ مبانی فکری سطحی و غلط افراد هست... به نظرم جلیلی رو خیلی ها نشناختن یا اشتباه به اونها شناسوندن یا ترسوندن ... یکی از علل رای ندادن ها به دکترجلیلی با توجه به اینکه جلیلی رو در امتداد دولت شهید رئیسی میدونستند هم میتونه این باشه که دستاوردهای دولت شهید رئیسی رو درست برای مردم تبیین نکردن و جا ننداختن...رسانه های دولت توی این زمینه بسیار ضعیف عمل کردند...حتی میشه گفت دستاوردهای انقلاب طی این سالها مغفول مونده و برای مردم درست بیان نشده...ضدانقلاب توی این زمینه بیشتر کار کرده ...اینکه راحت مردم ما به شبکه های ماهواره ای و معاند دسترسی دارند معلومه در تحلیل دچار اشتباه میشند... چون مدام در این شبکه ها پمپاژ یاس و ناامیدی نسبت به انقلاب و دستاوردهاش و آینده این کشور میشه... خیلی از افرادی که باهاشون صحبت کردم ذره ای امید درشون دیده نمیشد فقط برای فرار از وضع موجود خواهان تغییر بودند ....حتی خودشون هم اکثراً میدونستد پزشکیان برنامه ای برا اداره ی کشور نداره منتها یاس و ناامیدی با اونها کاری کرده بود که برنامه های دکترجلیلی و آینده بهتر رو باور نکنند... جناح رقیب هم خوب میتونه احساسات مردم رو مدیریت کنه و در بین جوانان و عموم مردم ایجاد ناامیدی کنه
#تجربیات_انتخابات
محمد ب.
اولین سالی بود که به صورت رسمی در ستاد دکتر فعالیت کردیم حقیقتا برای شخص خودم خیلی مفید و رشد دهنده بود و الحمدلله یکی از بهترین تجربه های کار تشکیلاتیم بود و بنظرم هر کسی که دغدغه انقلاب رو داره حداقل برای یک بار هم که شده این فعالیت رو تجربه کنه.
اما تجربهای که تو این مدت داشتم این بود که از طرف ستاد با برخی از افرادی که مسئولیت فرهنگی در مناطق مختلف کشور رو داشتن تماس میگرفتیم و یه خسته نباشید و خداقوتی بهشون میگفتیم و اگر سوال و شبههای براشون باقی مونده بود رو در حد توان پاسخ و نکات و انتقادات رو انتقال میدادیم تو این بین روزی که شروع به تماس با مناطق آذری زبان گرفتیم تو مورد دوم سوم حس کردم یه جای کار میلنگه با یکی از رفقا که آذری زبان بودن تماس گرفتم و اومدن ستاد و ایشون تماسها رو انجام بده چندین مورد رو خودم شاهد بودم زمانی که افراد میدیدن یک آذری از ستاد دکتر از تهران تماس گرفته چقدر اولا روحیه میگرفتن و ثانیاً خیلی بهتر پای کار میومدن و با انگیزه هر مطلب و کاری که قرار بود از طرف ستاد انجام بشه رو انجام میدادن ولی صد حیف که این کارها رو دیر فهمیدیم و نرسیدیم با کل کشور ارتباط برقرار کنیم
اما #تجربه_انتخاباتی خوبی شد که ان شاءالله از سالهای آینده یک سری از افراد بومی هر منطقه یا استان در ستاد مرکزی حضور داشته باشند تا اولا با توجه به شناختی که از مناطق خودشون دارن میتونن در روش تبلیغ مشاور بسیار خوبی باشند و ایضا افرادی که شهرستان تشریف دارند دیگه حس غربت و تنهایی و اینکه کسی به فعالیت اونها توجه نمیکنه، نمیکنن.
به امید برقراری دولت کریمه.
#تجربیات_انتخابات
طاها
یه نوجوون دهه هشتادی ام
تو مدت انتخابات تو سفر بودم و چند بار با راننده های مختلف سر این موضوع صحبت کردم
وقتی که فضا رو میبردیم تو احساسات میشد بیشتر تاثیر گذاشت
یعنی مثل کاری که آقای پزشکیان تو مناظرات میکردند
اول یکم غر میزدم که این چه وضع زندگیه بعد میگفتم من که نمیتونم رای بدم حداقل شما یکی رو انتخاب کنید که رو زندگی من تاثیر مثبت بزاره
بعدشم با خاطرات دولت آقای روحانی ادامه میدادم
برا اونایی که نمیخواستن رای بدن تاثیرگذار بود
#تجربیات_انتخابات
#تحربیات انتخابات
من با خانمی از بوشهر صحبت کردم از طریق همین پویش بیستکال که میگفت از بعد از آقای خاتمی در انتخابات شرکت نکردم خیلی از وضعیت معیشتی گله مند بودن ولی در آخر که من رو از جنس خودشون دیدن و اینکه گارد نگرفتم در برابر صحبتاش گفت فقط چون شما خیلی خوب باهام صحبت کردین توی انتخابات شرکت میکنم و به دکتر جلیلی رای میدم
بعدم خیلی مشتاقانه ازم پرسید که انتخابات از چه ساعتی شروع میشه
با یه آقای حدودا ۶۰ ساله هم داشتم صحبت میکردم،میگفت نمیخوام رای بدم اگر بدم رای میدم به پزشکیان،خیلی توپش پر بود از دولت میگفت اصلا رای نمیدم،دیگه آخرش شروع کرد به درد و دل کردن بنده خدا، میگفت ۶ ساله سکته کردم افتادم توی خونه،پول ندارم ویلچر بخرم، خانمن مهریه اشو گذاشته اجرا پسرم میخواد زن بگیره پول نداره
آخرشم گفت بخاطر شما هم که شده هر طوری هست میرم رای میدم به جلیلی
بعد شب بهم زنگ زد که علاوه بر اینکه خودم به دکتر جلیلی رای دادم ۲ نفر دیگه هم که رایشون پزشکیان بود رو با خودم بردم به جلیلی رای دادن
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی از کسانی که در مورد دکتر جلیلی باهاشون صحبت میکردیم دوست داشتند اون دیدگاهی که از دکتر یاد گرفتند رو با زبان خودشون بگن و به ما که برای تبلیغ دکتر رفته بودیم بفهمونن فقط این شما نیستید که حرف دکتر رو میفهمید بلکه ما هم حرف دکتر جلیلی رو متوجه میشیم و به بقیه منتقل میکنیم. این بنده خدا گفت بیا از من فیلم بگیر حرف من رو به مردم برسون.
#تجربیات_انتخابات
روستای مهدی آباد بخش نوبندگان شهرستان فسا
هدایت شده از قصه های یک انتخاب
#تراس
قرار بود بروم سر وگوش آب بدهم. بروم با چشم خودم ببینم، منی که مدت هاست کانال های خبری را دنبال نمی کنم. و اعتمادم آسیب دیده است. می خواستم بروم خودم از نزدیک ببینم این آدم کیست.
دارم از #سعید_جلیلی حرف می زنم.
شنیده بودم ساعت ۸، ۸:۳۰ جلسه دارد. گفته بودند خودش می آید و می خواهد حرف بزند و خط مشی ها را برای هواداران نهایی کند.
آمد و شروع کرد یکی یکی سلام کردن. بین خانم و آقا هم فرق نگذاشت.
گرم و صمیمی اما موقر. دروغ چرا، انتظار موقرش را داشتم اما گرم و صمیمی را نه.
محل سخنرانی را روی تراس در نظر گرفته بودند. خودش خواست بین جمعیت حرف بزند نه از آن بالا...
عجب! لابد همین کارها را می کند که جذابیت ندارد برای آن ها که دنبال باکلاسی اند. تعریف با کلاسی هم که یعنی دکمه سر آستین نقره، کت و شلوارِ برند...، ماشین شاسی بلند سوار شدن و از دور لبخند زدن و بای بای کردن...
به نظر می رسد این آدم انگاری مثل آن ها نیست.
#سعید_جلیلی داشت گاردهای ذهنم را باز می کرد.
اما بخش منطقی ذهنم می گفت برای قضاوت زود است. خام نشو!
سخنرانی را شروع کرد و گوش هایم را تیز کردم تا ببینم جناب جلیلی حالا قرار است چه آسی رو کند؟!
گوش دادم و گوش دادم. حرف ها این ها بود:
"جواب تخریب ها را ندهیم و تا جایی که ممکن است روی گفتمان خودمان تمرکز کنیم.
به بقیه برسانیم اولویت هایمان چیست و به چه علت این ها اولویت های ماست
در آخر برای روح شهیدان صلوات و فاتحه..."
تمام شد؟
خب؟
همین؟
بقیه اش چه؟
نقشه ی راهبردی؟ تله ها و ترفندها برای رسوایی رقیبان چه شد؟ تکنیک های حذف رقیب، نماد گذاری و نشانه سازی. شعارهایی که قرار است این مدت سر زبان ها بیندازند کدام هاست؟؟
این اولین بار نبود که به یک ستاد می رفتم.
ذهنم چرخید در قفسه های خاک خورده ی شعارهای قدیمی ترها:
من سرهنگ نیستم، من حقوقدانم.
به فایل های قدیمی تر ذهنم نگاه انداختم.
سه سید حسینی: خمینی،خامنه ای، خاتمی...
(شاید باورتان نشود اما بعضی ها با چه شعارهایی رای آوردند و در آخر با چه شعارهایی دولت را تحویل دادند...، بگذریم)
دستگاه تجزیه و تحلیل ذهنم کارش از همان دم در و بدو ورود شروع شده بود و حالا داشت دور برمی داشت:
این مرد مگر چقدر کار کرده، چقدر زیر و بم مسائل کشور را آسیب شناسی کرده که اینطور مطمئن می گوید " روی برنامه ها و ایده هامان تمرکز کنیم؟"
چقدر متفاوت...
جملاتش را با خودم مرور می کردم:
"همان گفتمان ها را به گوش مردم برسانیم و آشناشان کنیم."
بعد از سخنرانی باز آمد و با همه خداحافظی کرد. باز هم یکی یکی. باز هم بین خانم و آقا فرق نگذاشت.
بعد از رفتنش قرار شد وظیفه ی اول ستادی ها بشود جواب دادن به این دست شبهه ها که در سر من هم بود و هست. آن هم از دل حرف ها و عملکردهای خودِ دکتر نه از جایی دیگر.
نه یک کلمه کم. نه یک کلمه زیاد.
خانم ها قرار شد بشوند صدای نگاه دکتر به زنان.
خانم هایی که یکی شان دکتر بود، یکی شان مترجم، یکی فیلمسازی خوانده بود آن یکی مهندسی مکانیک. تنوع جالبی بود. آن هم برای خانم های ستاد سعید جلیلی. باز هم عجب!
تمام شب به فکر گذشت. روز فردایش به علت اندیشی.
این مرد چه "بسته گی" از خود نشان داده که جو عمومی این "برچسب" را رویش گذاشته اند؟
بسته گی از اوست یا از ذهن مخالفانش؟
قرار است این چند روز دریابم.
@electionstories
#تجربیات_انتخابات
همسایه ای شبنامه ای با خط خود نوشته بود و کپی کرده بود.
زیر برف پاک کن ماشینهای همسایه ها، ترس از دولت سوم روحانی بود.
#تجربیات_انتخابات
ب.
منو و همسرم هر دو اصالتا آذری هستیم منتها متولد و ساکن تهرانیم. غروب دوشنبه یازدهم تیرماه بود ک همسرم گفت:" اینطوری نمی شود، ما نباید دست روی دست بگذاریم ک دوباره رای جلیلی در آذربایجان پائین باشد، بالاخره ما ترکیم و غیرت داریم، باید بریم میدانی کار کنیم".
اولین کاری ک کرد، ده پونزده تا بنر از جلیلی سفارش داد. وقتی رفته بود بگیره اول ب بنریه گفته بود سر ماه پولشو میدم ولی بعدش ب من ز زد گفتم پولشو بده شاید رفتیم تو سفر اتفاقی برامون افتاد. وقتی برگشته بود و گفته بود حاجی همین الان پولشو میدم، طرف گفته بود: ها؟ چی شد؟ از بالا براتون پول ریختن؟!😀
بعد ک رسید خونه همزمان ک داشت مناظره پخش میشد تو ی گروهی در ایتا دیدیم ی نفر زده اگه اقلام تبلیغاتی خواستید بیاید پی وی.سریع پیام دادیم و حدود ۱.۳۰ شب رفت از شهرری از ی شهروند معمولی، اقلام گرفت.
القصه صبح با دوتا بچه و ی کوییک راهی آذربایجان شدیم. ب بعضی ستادها بنر دادیم. بعضی هاشون می گفتن هزینه داربست نداریم و کلی هم بدهی داریم. ی مبلغ های کوچیکی بهشون کمک کردیم. در دیدار از ستاد یکی از شهرستانها، شیرینی خریدیم دادیم، موضوع ناظر رو در یکی دیگه از شهرستانها پی گیری کردیم و روستا ب روستا و شهرستان ب شهرستان راه افتادیم. اونها ما رو نماینده جلیلی از تهران می دونستن و ما هم همینطور.😄
نهایت پنجشنبه شب رسیدیم تهران.
بچه هامون آنقدر تو صبح تا شب تو ماشین بودن ک صورتشون مثل همون بچه های روستا شده بود😊
با ی بسته پنیر و نون و ی قابلمه ماکارونی از تهران راه افتادیم و چند تا شهر و روستا رو گشتیم و برگشتیم تهران.
...وقتی نتیجه اعلام شد، غصه خوردیم خیلی زیاد. مخصوصا ک رای آذربایجان تعیین کننده بوده اما درسته جلیلی رئیس جمهور نشد، بچه هامون اذیت شدن، تا سر ماه پول شیر و پوشک بچه رو نداریم و ماشینم خراب شده ولی خوشحالیم ک ی قدم کوچیک برای تحقق دولت عدالتخواه برداشتیم و مهمتر از همه با چندین نفر تورک مومن و انقلابی در سطح آذربایجان آشنا شدیم ک بدون تعصب غلط روی قومیت و زبان روی حق و حقیقت غیرت دارند.
آذربایجان اویاخدی
انقلابا دایاخدی✊