eitaa logo
اِنقِطٰاعْ
14 دنبال‌کننده
201 عکس
17 ویدیو
3 فایل
دارم از بیم گسستن روز و شب پاس نفس دستباف عنکبوتان است پود و تار من اینجا حرفات رو میشنوم:) https://daigo.ir/secret/8810090500
مشاهده در ایتا
دانلود
اِنقِطٰاعْ
منِ عزیزم سلام! مدت هاست که می‌خواهم برایت بنویسم. برایت از گوشه به گوشهٔ این روز‌هایم بگویم و کمی درد‌ودل کنم. حرف‌های زیادی هستند که هنوز‌ نگفته‌ام. آنقدر در کنجِ دلم نشسته‌اند که بعضی‌هایشان خاک گرفته‌اند. انتظار ، بیشترین چیزی است که این‌ روز‌ها با آن رو‌به‌رو می‌شوم. انتظارِ یافتنِ فرصتی برای حرف‌های ناگفته ، انتظار برای شنیدن واگویه‌هایی که هیچگاه گفته نخواهند شد ، به انتظار نشستن برای آسودگی که مدت‌هاست از آن بی‌خبرم ، انتظار کشیدن برای روزهای بهتر. انتظاری بیهوده ! این دوره از زندگی ، چیزی است میان کودکی و بزرگسالی. به هیچ‌یک تعلق نداری ، اما به هر دو چنگ می‌زنی. کودکی هستی با مشکلات بزرگ. نمی‌دانی چگونه با آنها روبرو شوی. همه چیز برایت سخت‌تر می‌شود. دل نازک‌تر می‌شوی. شیشهٔ ظریفِ دلت ترک برمی‌دارد ، می‌شکند و تو دوباره آن را بند می‌زنی. گاهی تکه‌های کوچک دلت را گم می‌کنی ؛ نگران نباش! جایشان تا همیشه خالی نمی‌ماند.کسانی پیدا می‌شوند که در عوض تکه‌های گمشدهٔ دلت ، قسمتی از وجودشان را به تو هدیه کنند. بگذار به تو بگویم که قلبت ، لحافی چهل تکه خواهد شد. لحافی که تکه‌هایش یادآورِ نگرانی‌هایت خواهند‌بود. یادآورِ لبخند‌هایت ، رشد‌ کردن‌هایت ، بزرگ شدنت! لحافی که تو را گرم خواهد‌کرد در شب‌های سردِ دلتنگی و نامهربانی! این روزها با آسمان رفیق شده‌ام. با ابرها صحبت می‌کنم ؛ آنها خوب به حرف‌هایم گوش می‌دهند. این را وقتی فهمیدم که دیدم پرستوها کوچ می‌کنند ، می‌روند تا حرف‌هایم را به گوشِ ابرهای دیگر هم برسانند. امیدوارم امانت‌دار خوبی برای رازهایم باشند. همیشه عاشق درختان بوده‌ام ؛ این روزها بیشتر. وقت زیادی را با آنها می‌گذرانم. می‌خواهم قد کشیدن را از آنها بیاموزم ؛ سبز بودن را ، سبز ماندن را... برایم نامه بنویس ، از خودت بگو ! قول می‌دهم رسمِ رازداری را مانند ابرها به جا بیاورم. مگذار منتظرِ نامه‌های تو بودن هم به انتظار‌های بی‌پایانِ این روزهایم اضافه شود. تولدت مبارک منِ عزیزم:) _با تاخیر ، کسی که تا همیشه دوستت خواهد داشت..
It Ends With Us 🎥
اون‌موقع که کتاب [ما تمامش می‌کنیم] رو می‌خوندم ، عاشق شخصیت‌هاش شده بودم ، عاشق فضای کتاب! وقتی شنیدم دارن فیلمش رو می‌سازن ، بی صبرانه منتظر بودم هر‌چه زودتر ببینمش.
انتخاب شخصیت‌هاش میتونست خیلی بهتر باشه. خیلی قسمت‌ها رو هم حذف کرده بودن ، روند داستان عوض شده بود. همون بلایی که سر داستان هری پاتر آورده بودن.
برای بار چندم به این نتیجه رسیدم که قرار نیست هیچوقت فیلم مثل کتاب مجذوبم کنه.
عاشق نور اتاقم این موقع از روزم:)
بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد _ جنابِ حافظ