eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
838 عکس
200 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
ترجمه || _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
سلاماً على الذين يعانقهم التراب، ونحن في أشد الحاجة لعناقهم "سلام بر آن‌ها که خاک را در آغوش گرفته‌اند، حال آن‌که ما به آغوش آن‌ها بسیار محتاج‌تریم." ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
🔵   نظامِ دینیِ "حجاب‌پایه" چرا نظام، آمادگی بازنگری در باره‌ی قانون حجاب را ندارد؟   بدون آن‌که بخواهیم اعتراضات اخیر را صرفاََ به "قانون حجاب"، تقلیل دهیم، اما دست‌کم موضوع حجاب (و در معنای موسع، حقوق زنان)، شاید مهم‌ترین علت درمیان علل ناآرامی‌های اخیر محسوب می‌شود؛ و اگر چنین باشد، این پرسش آشکارا ذهن جامعه را به‌خود مشغول داشته است که چرا حکومت، در برابر اعتراضات و قانون حجاب، کوتاه نمی‌آید و تغییر و تحولِ درخواستیِ کثیری از مردمانش را نمی‌پذیرد؟ چرا مقاومت می‌کند و حتی بیش از مقاومت، حاضر به سرکوب معترضین می‌شود؟ برای پاسخ به پرسش‌های مطرح شده، لازم است خود را در "موقعیت معرفتی" و "درک دینی" قرائت رسمی از دین، قرار دهیم و از عینک آنان به‌واقعیت بنگریم. این نگریستن از چشم آنان، می‌تواند ما را در فهم رفتار و واکنش غضب‌آلودشان کمک کند. آن‌چه به‌اختصار بیان می‌شود، صرفاً حاصل نگریستن به‌واقعیت از پشت عینک حاکمان و صاحبان قدرت و سیاست‌گذاران خطوط اصلی نظام است که دست‌کم تا اطلاع ثانوی حاضر به بازنگری در باب قانون حجاب نخواهند بود. ✅  نظام، خود را پاسدار حریم الهی و مجری احکام خداوند می‌داند. و در نظر او "حجاب"، معیار تخطی‌ناپذیر حکومت و جامعه‌ای محسوب می‌شود که قرار است دینی باشد و هویت دینی داشته باشد. به‌تعبیر دیگر، حجاب، شرط لازم حکومت و جامعه‌ی دینی است؛ شرطی که اگر محقق نشود، حکومت و جامعه را از دینی بودن می‌اندازد. معنای این سخن این است که نظام سیاسی مستقر، مرز هویتی خود را با سایر نظامات سیاسی و جوامع، با مقوله‌ی حجاب ترسم کرده است. در این رویکرد، اساسا دینی بودنِ حکومت و جامعه از وجود حجاب آغاز می‌شود. در تصور آنان، عدالت، فضیلت‌های انسانی و اخلاقی، رفاه و... هریک می‌تواند به منزله‌ی خشت بنای حکومت دینی تلقی ‌شود؛ اما غیبت هریک از این عناصر، حکومت را از دینی بودن‌اش ساقط نمی‌کند. صرفا فقدان حجاب است که هویت دینی جامعه را از او می‌ستاند. از این‌رو ممکن است در باب هر حکم دینی و الهی (دست‌کم به‌نحو موقت)، مصلحت‌اندیشی نماید. همان‌گونه که پیش از این، در کلام آیت‌الله خمینی آمده است که:"حکومت می‌تواند از حج که از فرایض مهم اسلامی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است، موقتا جلوگیری کند" (صحیفه امام ج۲۰ صفحه ۴۵۲) و حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمیتش بیشتر است. (جلد ۱۵ صفحه ۳۶۵)، اما به‌نظر می‌‌رسد در باب حضور و یا غیبت حجاب، حاضر به بازنگری نخواهد بود. درک و تصور حاکمان از دین، چنان است که حجاب، عملا مهم‌ترین عنصر دینی بودن جامعه به‌حساب می‌آید. درنتیجه، در نگرش آنان، هرگونه بازنگری درباره‌ی حجاب، نظام را با خطر استحاله روبرو می‌کند. "استحاله"، موقعیتی است که در آن، محتوا، هویت و چیستی نظام، چنان دستخوش تغییر و تبدل ‌شود که ماهیت‌اش از دست برود و از درون به فروپاشی ‌برسد. به سخن دیگر، ممکن است ساختار سیاسی به‌ظاهر برجای مانده باشد و دچار "فروپاشی کالبدی" نشده باشد، اما عقب‌نشینی از حجاب، او را به "فروپاشی درونی" و یا همان استحاله می‌کشاند.   ❓اگر از حاکمان بپرسیم مرز استحاله‌ی نظام کجاست و کدام مرز است که اگر از آن عبور کنند، احساس می‌کنند دچار استحاله شده‌اند، چه پاسخی خواهند داد؟ کاوش در مجموعه‌ی کنش‌ها، واکنش‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و مجموعه‌ی ترجیحات ارزشی نظام سیاسی و بر مبنای آن‌چه تاکنون عمل کرده‌اند، گویای آن است که حاکمیت سیاسی، خط استحاله‌ی خودش را به‌صورت کلی در اصلاح مقررات و قوانین حقوقی و تغییر مناسبات اجتماعی زنان و به‌ویژه "حجاب" تعریف کرده است. "نظام دینیِ حجاب پایه"، دقیقا اشاره به وضعیتی دارد که دینی بودن‌اش را از حجاب اخذ می‌کند و بار اصلی هویت دینی‌اش را بر گرده‌ی حجاب می‌گذارد. در این درک و رویکرد دینی، جای شگفتی نیست که در برابر خواست اقشار وسیعی از مردم برای بازنگری در قانون حجاب، و به‌نحو کلی در باب حقوق زنان، مقاومت می‌کند و حاضر نیست آن را مورد بازبینی قرار دهد. آنان اصلاح وضع موجود را ترمیم و تصحیح اشتباهات گذشته و بهبود رابطه‌ی نظام سیاسی با شهروندان نمی‌دانند؛ بلکه "اصلاح" مورد درخواست شهروندان را افولِ معنادار هویت و ماهیت دینی نظام اسلامی و بلکه از دست رفتن هویتی تلقی می‌کنند، همان که بر مبنای آن ساختارِ موجود شکل گرفته است. 🔻 در مقابل نگرش و رویکرد "نظامِ حجاب پایه"، دو گروه با دو رویکرد متفاوت و متعارض ایستاده‌اند: ❗️۱.  گروه اول، بسیاری از دین‌داران هستند که گرچه حجاب را تکلیفی الهی می‌دانند، اما در سلسله مراتب ارزشی و ترجیحات‌شان و در مقایسه با فضیلت‌های دینی و اخلاقی، معتقدند که از ارزش و رتبه‌ی پایین‌تری برخوردار است. علاوه بر این، برای دولت، حق مداخله در این مورد را قائل نیستند ادامه متن 🔻🔻🔻
نزد این گروه، حجاب، شرط لازم برای حکومت دینی محسوب نمی‌شود؛ بلکه حداکثر تکلیفی است که باورمندان، خود را به آن مقید می‌دانند. ✅  آنان به‌جای حجاب، قسط و عدالت، اخلاق، مروت، تلاش برای رفاه شهروندان را مولفه‌ی حکومت خوب تلقی می‌کنند. برای اینان، رعایت حجاب، کاری نیکو است اما نیکو بودن‌اش را از اختیاری بودن‌اش به‌دست می‌آورد. در این دیدگاه، حجاب اجباری، اساسا حجاب نیست و افراد حق دارند به اختیار، آن را بپذیرند و یا آن را طرد نمایند. ❗️۲. گروه دوم، از منظر حقوق انسان و "حق خودآیینیِ"، با حجاب اجباری مخالفت می‌کنند. در این دیدگاه، دولت حق ندارد تصوری را که از زندگی مطلوب دارد بر جامعه تحمیل نماید؛ بلکه باید چنان آزادی باشد که هر فرد، بنا به این که چه تصوری از خیر و از زندگی مطلوب دارد، بزید.    ✅  کسانی که خواهان اصلاح جایگاه و مناسبات اجتماعی زنان هستند، تصورشان از اصلاح را با مفهوم حق انسان در انتخاب سبک زندگی می‌فهمند. اما حاکمیت سیاسی، اصلاح را ذیل مفهوم اباحی‌گری و بعضا بی‌عفتی صورت‌بندی می‌کند. و این چنین می‌شود که نزاع دو دیدگاه، چهره‌ی آنتاگونیستی و خیابانی پیدا می‌کند. درنتیجه، نظام مستقر، از هرچه بگذرد، از حجاب نمی‌تواند عبور کند و نمی‌تواند اصلاح وضعیت اجتماعی زنان را (آن‌گونه که در جهان مدرن دیده می‌شود)، بپذیرد. آن‌چه این روزها شاهد هستیم، اختلاف و تعارض حل نشده در سنوات پیشین است که روی دست میزِ قانون‌گذاری و عقل سیاسی مانده و نمی‌داند با آن، چه کند. اگر بازنگری را بپذیرد، حس می‌کند نظام دچار استحاله می‌شود و اگر نپذیرد، لاجرم با چالش‌های سخت و درگیری‌هایی با انتهای ناخوش و نامعلوم در خیابان‌ها روبه‌رو خواهد شد. ✔️  به طور کلی، تقریبا محال است که نظام سیاسی، دو سیاست خود را مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد: اولا در بعد داخلی، اجبار را از فراز حجاب برنخواهد داشت. زیرا هویت دینی‌اش بدان وابسته است. ثانیا در بعد خارجی، کشمکش و نزاع‌اش را با غرب، به ویژه امریکا، حل نخواهد کرد. زیرا هویت سیاسی‌اش به آن وابسته‌ است. ✍️  علی زمانیان.........۱۴۰۱/۰۷/۲۱ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
🔷 جنبشی که به اسم زنان بود و بیشترین ضربه اقتصادی را به زنان زد ____ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
#در_مسیر_علوم_انسانی متاسفانه وضعیت معیشتی و ناکارآمدی آموزشی و همچنین مشکلات اجتماعی اندک ورودی ح
فارغ از اینکه کدامین راه در وضعیت کنونی مارا به درستی به سمت علوم انسانی رهسپار خواهد کرد باید بگویم؛ هر طریقی که یکی از دو ویژگی زیر را داشته باشد به بی راهه میرود: - برنامه خوانش فلسفی که کوچک ترین مواجه ای با مسئله علوم انسانی نداشته و خود خواندن فلسفه نهایت غایت آن باشد. - سیر مطالعاتی ای که بدون رویکرد فلسفی وارد کاوش در مباحث علوم انسانی شده است. ( چه غربی, چه اسلامی) اولی زیربنایی است که روی آن هرگز شما سازه ای نمی‌توانید ببینید و کل عمرتان را برای مستحکم کردن زیربنا وقف خواهید کرد. دومی سازه ایست زیبا که هیچ شالوده مستحکم و منطق مشخصی در بدنه ندارد و با کوچک ترین لرزشی فرو خواهد ریخت. برای همین میگویم جواب به اینکه کدامین شیوه، برنامه یا طریقت متعیناً برای علوم انسانی مناسب است شاید سخت باشد اما نبود رویکرد فلسفی یا بودن رویکرد فلسفی محض بدون مواجه با علوم اجتماعی قطعا ملاک روشنی برای بطالت مسیر ماست. __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
"باید با وحدت وجود ملاصدرا نظام های اجتماعی ساخت" 📝 ◾ توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا ّاللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. ◾میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، اگر نگوییم از همه‌ی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن ◾فلسفه‌های مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی اقتصاد و... و. این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید. ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی ____ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
📝موت در واقع یک نوع کمال برای انسان است. توضیح موت با بیان حرکت جوهری ملا صدرا... معتدلترین اجسام ، یعنی مغز وقتی در جنین پیدا شد این آخرین درجه جسم است که عرش جسم بوده و تا این مغز حرکت کرده اول مرتبهٔ احساس ، تولید می شود چون جسم به جوهره ، به واسطه حرکت منقلب به حس لمس شده و چون این حس به جسم نزدیک است و آخر مرتبه جسم ، اول مرتبه حس است ، لذا حالّ در جسم است و بتدریج حرکت کرده ، مشاعر و احساسات دیگر پیدا میشود و قوه خیالیه به وجود می آید .بعد که این حس رو به ترقی گذاشت ، آخر مرتبه عالم طبیعت ، اول مرتبه تجرد است و بتدریج این قوا که تکمیل میشوند و رو به عالم غیب میگذارند وحدتی به دنبال اینها حاصل می آید که نفس است ؛و نفس بوحدتها جامع و حاوی این کثرات است ، که بتدریج حرکت میکند و مادامی که در طبیعت است ، مرتبه به مرتبه به حرکت جوهریه خود را از طبیعت بیرون می کشد ، در عین حال که مرتبه ای از آن تجرد پیدا کرده ، مرتبه دیگرش طبیعی است و در حقیقت اختلاط عالم _ غیب و شهود ، اختلاط طبیعت و تجرد و اختلاط کثیف با لطیف است تا اینکه وقتی با سبر ترقی خود را از طبیعت بیرون کشید با کاروان قافله مجردات منسلک می شود ، و در حقیقت این سواری است که از اول نقطه طبیعت و عالم هیولا برخاسته و با قافله موجودات عالم طبیعی که هم قافله بود از طبیعت جلو افتاد تا به مرز طبیعت و تجرد رسید و از آخرین مرتبه طبیعت که قدم برداشته به اولین درجه عالم تجرد قدم می گذارد و از عالم شهادت گذشته به عالم غیب می رسد ، و اینکه از مرز طبیعت و تجرد می گذرد با قافله طبیعت وداع می کند و این فراق است که آن را موت می نامیم . این فراق قهری و طبیعی و این وداع ، وداعِ اجباری و این مسافرتِ جبلّی است . فاذا جا ٕ اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون کتاب تقریرات فلسفه امام خمینی ____ ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه ای به خواهرم سلام خواهر نمیدانم حواست هست یا نه. اما اینجا ایران است دراین مملکت آغوش قیمت ندارد. "آغوش فروشی"برای جاهای دیگری است که الگوی ذهنی تو شده اند.ماهر وقت همدیگررا می بینیم بغل میکنیم و میبوسیم. ماکمبود آغوش نداریم. ما اصلا غمگین نیستیم. ما شادترین ملت دنیا هستیم. دنیای اطراف تو را نمیدانم. اما در اطراف من همه شاد هستند و اتفاقا هر چه به آن طرف دنیا نگاه میکنم چیزی جز غم و افسردگی و سگ دو زدن برای یک لقمه نان نمی بینم. هر چه به آن سوی دنیا نگاه میکنم فقط کالا میبینم. فقط بازار می بینم. همه در حال خرید و فروش هستند. از کف خیابان گرفته تا روی تختخواب. همه چیز در حال خرید و فروش است. لبخند و آغوش هم آنجا کالاست. هر چه به آنسوی دنیا نگاه میکنم چیزی جز شکاف طبقاتی و بردگی و اسارت نمی بینم. نمیدانم. شاید باید عینکت را عوض کنی. شاید هم رسانه هایت را! تو خواهر من هستی و من برایت ارزش قائلم. اگر سالها آنجا بایستی حتی لحظه ای به تو نزدیک نمی شوم. اما اگر در آنسوی دنیا بودی احتمالا خیلی ها برای لذت بردن به تو نزدیک می شدند. چه چیزی برای آنها جذاب تر از آغوش رایگان است؟ راستی مشکلاتمان را می بینی؟در اقتصاد و ...؟ همه آنها هم همین شکلی هستند! یعنی مساله ای راخواستیم حل کنیم به جای آنکه ببینیم راه حل خودمان چیست بدون هیچ تاملی رفتیم سراغ پاسخهای آنوریها پاسخ هایی که مشکلات خودشان را هم حل نکرده است خلاصه آن آغوشی که باز کردی نه غمی رااز تو برطرف میکند نه از دیگری فقط غمی برغمهایت می افزاید غم اینکه چراکسی نیست که برای آغوشت ارزش (نه قیمت) قائل شود. @h_abasifar __ @ensani_islami
🕯️ للأسماء عطورها ايضا كلّما ناديتك هبّت ريح جَنّة! {و نام‌ها را نیز عطری‌ست هر بار تو را صِدا زدم، نَسیم بِهشت وزیدن گرفت!} ‌ • ما به آغوش تو یک باره چه محتاج شدیم... ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami ༻  
☕ جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل رو به رو شد صبح دلتنگی بخیر عقل برمی گشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت ، حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا می زد، ولی بیهوده بود حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کی ام؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
◾ امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده‌ی مکتب ست؛ نه فقط در زمینه‌ی فلسفی اش، در زمینه‌ی عرفانی هم همینجور است. ۱۳۸۶/۰۹/۰۸ ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
❞ پیرامون وطن پرستی و نوع دوستی ❝ ■□ یادداشتی از ▽▽▽▼▼▼▼▼▼
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
❞ پیرامون وطن پرستی و نوع دوستی ❝ ■□ یادداشتی از #علامه_طباطبایی ▽▽▽▼▼▼▼▼▼
۞ صرف "نوع دوستی" و "وطن دوستی" نه ضامن عدم تجاوز به حقوق دیگر انسان هاست و نه هرگز میتواند دلیلی برای از جان گذشتن و فداکاری باشد. ■□ ▪️ و اما اينكه اين توهم (كه اتفاقا بسيارى از اهل فضل را به اشتباه انداخته) كه مثلا" حب وطن"،" نوع دوستى"" ثنا و تمجيد در مقابل صحت عمل" و امثال اينها بتواند كسى را از تجاوز به حقوق همنوع و هموطن باز بدارد (توهمى است كه جايش همان ذهن است، و در خارج وجود ندارد) و خيالى است باطل چرا كه امور نامبرده، عواطفى است درونى و انگيزه‏هايى است باطنى كه جز تعليم و تربيت، چيزى نمى‏تواند آن را حفظ كند و خلاصه اثرش بيش از اقتضا نيست، و بحد سببيت و عليت نمى‏رسد، تا تخلف ناپذير باشد، پس اينگونه حالات، اوصافى هستند اتفاقى و امورى هستند عادى كه با برخورد موانع زايل مى‏شوند و اين توهم مثل توهم ديگرى است كه پنداشته‏اند عوامل نامبرده يعنى حب وطن، علاقه به همنوع، و يا عشق به شهرت و نام نيك، اشخاصى را وادار مى‏كند به اينكه نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نكند بلكه خود را فداى ديگران هم بكند، مثلا خود را به كشتن دهد تا وطن از خطر حفظ شود و يا مردم پس از مردنش او را تعريف كنند، آخر كدام انسان بى‏دين، انسانى كه مردن را نابودى مى‏داند حاضر است براى بهتر زندگى كردن ديگران و يا براى اينكه ديگران او را تعريف كنند و او از تعريف ديگران لذت ببرد خود را به كشتن دهد؟ او بعد از مردنش كجا است كه تعريف ديگران را بشنود و از شنيدنش لذت ببرد؟. ▪️ و كوتاه سخن اينكه هيچ متفكر بصير، ترديد نمى‏كند در اينكه انسان (هر چه مى‏كند به منظور سعادت خود مى‏كند، و هرگز) بر محروميت خود اقدامى نمى‏كند، هر چند كه بعد از محروميت او را مدح و ثنا كنند، و وعده‏هايى كه در اين باره به او مى‏دهند كه اگر مثلا براى سعادت جامعه‏ات فداكارى كنى (قبرت بنام سرباز گمنام مزار عموم مى‏گردد) و نامت تا ابد به نيكى ياد مى‏شود، و افتخارى جاودانى نصيبت مى‏شود و ... تمام اينها وعده‏هايى است پوچ و فريب‏كارانه كه مى‏خواهند او را با اينگونه وعده‏ها گول بزنند، و عقلش را در كوران احساسات و عواطف بدزدند و چنين شخص فريب خورده‏اى اينگونه خيال مى‏كند كه بعد از مردنش و به اعتقاد خودش بعد از باطل شدن ذاتش همان حال قبل از مرگ را دارد، مردم كه تعريف و تمجيدش مى‏كنند او مى‏شنود و لذت مى‏برد و اين چيزى جز غلط در وهم نيست همان غلط در وهمى است كه مى‏گساران مست در حال مستى دچار آن مى‏شوند، وقتى احساساتشان به هيجان در مى‏آيد بنام فتوت و مردانگى از جرم مجرمين در مى‏گذرند و جان و مال و ناموس و هر كرامت ديگرى را كه دارند در اختيار طرف مى‏گذارند، و اين خود سفاهت و جنون است، چون اگر عاقل بودند هرگز به چنين امورى اقدام نمى‏كردند. محمدحسین طباطبایی| ترجمه تفسير الميزان، ج‏4، ؃ 177 _ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
💠 دختر صاحب نظریه از طراحان تحریم ایران در وزارت خارجه آمریکاست. از این فکر چه راه نجاتی است...؟ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami