فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السّلام علیڪ یا امّ الوفا امّ العباس قمر منیر بنے هاشـم امّ البنیـن✋🏻🖤
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین(س)
💠 #کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
هدایت شده از کانون انتظار
ali-fani-8.mp3
21.06M
#دعای_عهد❤️
این سوخت اول صبحه! با آرامش بخونش و عهد هات رو با امام زمان یکبار دیگه مرور کن😇
#التماسدعا😊
💠#کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
هدایت شده از کانون انتظار
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
🌿 #حدیث_روز
حضرت امّ البنین(سلام الله علیها) فرمودند:
فرزندانم و تمام دنیا فدای حسین باد!
📚 تنقیح المقال، ج۳، ص۷۵
◾️ #وفات_حضرت_ام_البنین (س)
💠 #کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
تو #ام_البنین خانه ے #حبل_المتین بودی!
و در آسمان مادرے ات،
ماه و ستاره مےپروراندی...
براے یارے فرزندان #فاطمه(س)...
براے روز هاے مبادا...
بانو!
شما که بهتر مےدانید!
آخرین فرزند فاطمه(س) گرفتار مباداترین روز هاے عالم است... 😞
#جمعه_های_انتظار🌱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_به_حق_فاطمه_الزهرا 🤲🏻✨
#وفات_حضرت_ام_البنین(س) 🏴
💠 #کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
2_1152921504616332695.mp3
10.51M
#وفات_حضرت_ام_البنین🍂
کبوتر مدینه پر نداره
خونم ستاره و قمر نداره
أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌱
💠 #کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلامعلیڪیابقیةالله✋🏼
🦚 در حسرت آن صبحیم که عالم از بوی نرگست معطر میشود...
#جمعههایدلتنگی🍂
💠 #کانون_انتظار
🆔 @Entezar_Farabi
هدایت شده از کانون انتظار
ali-fani-8.mp3
21.06M
#دعای_عهد❤️
این سوخت اول صبحه! با آرامش بخونش و عهد هات رو با امام زمان یکبار دیگه مرور کن😇
#التماسدعا😊
💠#کانون_انتظار
🆔 @entezar_farabi
🌿#حدیث_روز
امام علی(ع):
«صاحب این امر، رانده و طرد شده، یکه و تنهاست.»
📚 امام علی(ع) و امام مهدی(عج)
💠#کانون_انتظار
🆔@Entezar_Farabi
پارت سوم
🔹 دو هفتهای از آن حادثه غریب، سپری شده و کمی اوضاع زندگی به حالت عادی بازگشته بود. یکشنبه سرد و بارانی، کلیسای محله چندان شلوغ نبود و همین تعداد اندک هم کم کم در حال متفرق شدن بودند. ادموند در یک ردیف نیمکت تنها نشسته و به مجسمه مصلوب حضرت مسیح نگاه میکرد. حوصله رفتن به خانهاش را نداشت، احساس تنهایی کُشندهای سراسر وجودش را در برگرفته بود، تجربه بی سابقه انزوا و دوری.
🔸 اغلب اوقات روز، وقت و بی وقت به یاد آن دختر میافتاد. توان فکر کردن به آن روز و آن حادثه را نداشت، چهره خونین آن دختر که به یادش میآمد، حس ترس و وحشت حاکم در رؤیاهایش بر او غالب میشد. این دختر همان بود، همان چشمهای براق و درخشان که به او نگاه میکرد، حتی زمانیکه به سختی باز شده بود! خودش بود اما وجه اشتراک این دو را نمی فهمید.
🔺 ادموند عزیز، حالت چطوره پسرم؟
رشته افکارش از هم پاشید، برگشت و پدر فیلیپ را بالای سرش دید که دستش را بر روی شانه او گذاشته و با صمیمیت خاصی فشار میداد. خواست از جایش بلند شود که کشیش اجازه نداد و در کنار او نشست...
📚 رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی
کانون انتظار دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران