خلاصه ۳۶
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔸آیه (قد جعل اللّه شى ء قدرا) دلالت دارد بر صحت احتمال دوم
هر دو طریق ، احتمال دارد، جز اینکه جمله آخرى آیه سوم سوره طلاق یعنى جمله : ((قد جعل اللّه لکل شى ء قدرا))، که مطالب ما قبل خود را تعلیل مى کند و مى فهماند به چه جهت (خدا به کارهاى متوکلین و متقین مى رسد؟) دلالت دارد بر اینکه احتمال دوم صحیح است ، چون بطور عموم فرموده: خدا براى هر چیزى که تصور کنى ، حدى و اندازه اى و مسیرى معین کرده ، پس هر سببى که فرض شود، (چه از قبیل سرد شدن آتش بر ابراهیم ، و زنده شدن عصاى موسى و امثال آنها باشد، که اسباب عادیه اجازه آنها را نمى دهد) یا سوختن هیزم باشد، که خود، مسبب یکى از اسباب عادى است، در هر دو مسبب خداى تعالى براى آن مسیرى و اندازه اى و مرزى معین کرده و آن مسبب را با سایر مسببات و موجودات مربوط و متصل ساخته،
🔹در مورد خوارق عادات آن موجودات و آن اتصالات و ارتباطات را طورى به کار مى زند، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده اش (نسوختن ابراهیم ، و اژدها شدن عصا و امثال آن ) شود، هر چند که اسباب عادى هیچ ارتباطى با آنها نداشته باشد، براى اینکه اتصالات و ارتباطهاى نامبرده ملک موجودات نیست، تا هر جا آنها اجازه دادند منقاد و رام شوند و هر جا اجازه ندادند یاغى گردند، بلکه مانند خود موجودات ، ملک خدایتعالى و مطیع و منقاد اویند.
🔸بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه خدایتعالى بین تمامى موجودات اتصالها و ارتباطهائى برقرار کرده ، هر کارى بخواهد میتواند انجام دهد و این نفى علیت و سببیت میان اشیاء نیست و نمیخواهد بفرماید اصلا علت و معلولى در بین نیست ، بلکه میخواهد آن را اثبات کند و بگوید: زمام این علل همه به دست خداست و به هر جا و به هر نحو که بخواهد به حرکتش در مى آورد،
🔹پس ، میان موجودات ، علیت حقیقى و واقعى هست و هر وجودى با موجوداتى قبل از خود مرتبط است و نظامى در میان آنها برقرار است ، اما نه به آن نحوى که از ظواهر موجودات و به حسب عادت در مى یابیم (که مثلا همه جا سرکه صفرا بر باشد)، بلکه به نحوى دیگر است که تنها خدا بدآن آگاه است ، (دلیل روشن این معنا این است که مى بینیم فرضیات علمى موجود قاصر از آنند که تمامى حوادث وجود را تعلیل کنند).
بیان اینکه فقط خداوند به نظام و ارتباط بین موجودات آگاهى دارد در آیات قرآنى
🔸این همان حقیقتى است که آیات قدر نیز بر آن دلالت دارد، مانند آیه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه ، و ما ننزله الا بقدر معلوم ))،
هیچ چیز نیست مگر آنکه نزد ما خزینه هاى آنست و ما نازل و در خور این جهانش نمیکنیم ، مگر به اندازه اى معلوم )
و آیه ((انا کل شى ء خلقناه بقدر))،
ما هر چیزى را به قدر و اندازه خلق کرده ایم ،
🔹و آیه ((و خلق کل شى ء، فقدره تقدیرا))
و هر چیزى آفرید، و آن را به نوعى اندازه گیرى کرد.
و آیه (((الذى خلق فسوى ، و الذى قدر فهدى ))،
آن کسى که خلق کرد و خلقت هر چیزی را تکمیل و تمام نمود و آن کسى که هر چه را آفرید اندازه گیرى و هدایتش فرمود)،
و همچنین آیه ((ما اصاب من مصیبه فى الارض و لا فى انف سکم ، الا فى کتاب من قبل ان نبراها))
هیچ مصیبتى در زمین و نه در خود شما پدید نمى آید، مگر آنکه قبل از پدید آوردنش در کتابى ضبط بوده ،
که درباره ناگواریهاست و نیز آیه ((ما اصاب من مصیبه الا باذن اللّه ، و من یومن باللّه یهد قلبه ، و اللّه بکل شى ء علیم ))،
هیچ مصیبتى نمى رسد، مگر به اذن خدا و کسی که به خدا ایمان آورد، خدا قلبش را هدایت مى کند و خدا به هر چیزى دانا است ).
🔸آیه اولى و نیز بقیه آیات ، همه دلالت دارند بر اینکه هر چیزى از ساحت اطلاق به ساحت و مرحله تعین و تشخص نازل میشود و این خدا است که با تقدیر و اندازه گیرى خود، آنها را نازل میسازد، تقدیری که هم قبل از هر موجود هست و هم با آن و چون معنا ندارد که موجودى در هستیش محدود و مقدر باشد، مگر آنکه با همه روابطى که با سایر موجودات دارد محدود باشد و نیز از آنجائیکه یک موجود مادى با مجموعه اى از موجودات مادى ارتباط دارد و آن مجموعه براى وى نظیر قالبند، که هستى او را تحدید و تعیین مى کند، لاجرم باید گفت : هیچ موجود مادى نیست ، مگر آنکه به وسیله تمامى موجودات مادى که جلوتر از او و با او هستند قالب گیرى شده و این موجود، معلول موجود دیگرى است مثل خود.
🔹ممکن هم هست در اثبات آنچه گفته شد استدلال کرد به آیه ((ذلکم اللّه ربکم ، خالق کلشى ء))،
این اللّه است که پروردگار شما و آفریدگار همه کائنات است .
و آیه ((ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))،
چون این دو آیه بضمیمه آیات دیگری که گذشت قانون عمومى علیت را تصدیق میکند، و مطلوب ما اثبات میشود.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳۷
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹قرآن کریم همانطور که دیدید قانون عمومى علیت میان موجودات را تصدیق کرد، نتیجه میدهد که نظام وجود در موجودات مادى چه با جریان عادى موجود شوند و چه با معجزه ، بر صراط مستقیم است و اختلافى در طرز کار آن علل نیست.
🔸قرآن در عین اینکه حوادث مادى را به علل مادى نسبت میدهد، به خدا هم منسوب میدارد.
قرآن کریم همانطور که دیدید میان موجودات علیت و معلولیت را اثبات نمود و سببیت بعضى را براى بعضى دیگر تصدیق نمود، همچنین امر تمامى موجودات را به خدایتعالى نسبت داده ، نتیجه مى گیرد: که اسباب وجودى ، سببیت خود را از خود ندارند و مستقل در تاءثیر نیستند، بلکه مؤ ثر حقیقى و به تمام معناى کلمه کسى جز خداى (عز سلطانه ) نیست و در این باره فرموده : ((اءلا له الخلق و الامر))،
(آگاه باش که خلقت و امر همه بدست او است )،
و نیز فرموده : ((لله ما فى السماوات و ما فى الارض ))،
(از آن خداست آنچه در آسمانها است و آنچه در زمین است )
و نیز فرموده : ((له ملک السماوات و الارض ))،
(برای اوست ملک آسمانها و زمین )،
و نیز فرموده : ((قل کل من عند اللّه ))،
(بگو همه از ناحیه خداست )
🔹 و آیاتى بسیار دیگر، که همه دلالت میکنند بر اینکه هر چیزى مملوک محض براى خداست و کسى در ملک عالم شریک خدا نیست و خدا میتواند هر گونه تصرفى که بخواهد و اراده کند در آن بکند و کسى نیست که در چیزى از عالم تصرف نماید، مگر بعد از آنکه خدا اجازه دهد، که البته خدا به هر کس بخواهد اجازه تصرف میدهد، ولى در عین حال همان کس نیز مستقل در تصرف نیست ، بلکه تنها اجازه دارد، و معلوم است که شخص مجاز، دخل و تصرفش به مقدارى است که اجازه اش داده باشند
🔸و در این باره فرموده ((قل اللّه م مالک الملک ، توتى الملک من تشاء، و تنزع الملک ممن تشاء))،
(بار الها که مالک ملکى و ملک را به هر کس بخواهى میدهى و از هر کس بخواهى باز مى ستانى )،
و نیز فرموده : ((الذى اعطى کلشى ء خلقه ثم هدى ))،
(آنکه خلقت هر موجودى را به آن داده و سپس هدایت کرده )
و آیاتى دیگر از این قبیل ، که تنها خدای را مستقل در ملکیت عالم معرفى مى کنند.
🔹همچنانکه در دو آیه زیر اجازه تصرف را به پاره اى اثبات نموده ، در یکى فرموده : ((له ما فى السماوات و ما فى الارض ، من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه ؟))
(مر او راست ملک آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، کیست آنکس که نزد او بدون اذن او شفاعت کند)،
و در دومى مى فرماید: ((ثم استوى على العرش ، یدبر الامر، ما من شفیع الا من بعد اذنه ))،
(سپس بر مصدر اوامر قرار گرفته ، امر را اداره کرد، هیچ شفیعى نیست مگر بعد از اذن او).
قرآن کریم براى نفوس انبیاء تاءثیرى در معجزات قائل است
🔸به دنبال آنچه در فصل سابق گفته شد، اضافه مى کنیم که بنابر آنچه از آیات کریمه قرآن استفاده مى شود، یکى از سبب ها در مورد خصوص معجزات نفوس انبیاء است ، یکى از آن آیات آیه : ((و ما کان لرسول ان یاءتى بایة الا باذن اللّه ، فاذا جاء امر اللّه ، قضى بالحق ، و خسر هنالک المبطلون ))
(هیچ رسولى نمیتواند معجزه اى بیاورد، مگر به أذن خدا، پس وقتى امر خدا بیاید به حق داورى شده و مبطلین در آنجا زیانکار میشوند)
🔹از این آیه بر مى آید که آوردن معجزه از هر پیغمبرى که فرض شود منوط به أذن خداى سبحان است ، از این تعبیر به دست مى آید که آوردن معجزه و صدور آن از انبیاء، به خاطر مبدئى است مؤ ثر که در نفوس شریفه آنان موجود است ، که به کار افتادن و تاءثیرش منوط به أذن خداست ، که تفصیلش در فصل سابق گذشت .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳۸
از کتاب #تفسیر_المیزان
معجزه
🔹آیه دیگری که این معنا را اثبات مى کند، آیه ((واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیمان ، و ما کفر سلیمان ، ولکن الشیاطین کفروا، یعلمون الناس السحر، و ما انزل على الملکین ببابل هاروت و ماروت ، و ما یعلمان من احد، حتى یقولا انما نحن فتنه ، فلا تکفر، فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه ، و ما هم بضارین به من احد الا باءذن اللّه ))
(آنچه شیطانها بر ملک سلیمان میخواندند، پیروى کردند، سلیمان خودش کفر نورزید، ولکن شیطانها کفر ورزیدند که سحر به مردم آموختند، آن سحری که بر دو فرشته بابل یعنى هاروت و ماروت نازل شده بود، با اینکه آن دو فرشته به هیچ کس یاد نمیدادند مگر بعد از آنکه زنهار میدادند: که این تعلیم ما، مایه فتنه و آزمایش شما است ، مواظب باشید با این سحر کافر نشوید، ولى آنها از آن دو فرشته تنها چیزی را فرا مى گرفتند که مایه جدائى میانه زن و شوهر بود، هر چند که به احدى ضرر نمى رساندند مگر به اذن خدا).
🔸این آیه همانطور که صحت علم سحر را فى الجمله تصدیق کرده ، بر این معنا نیز دلالت دارد: که سحر هم مانند معجزه ناشى از یک مبدء نفسانى در ساحر است ، براى اینکه در سحر نیز مسئله اذن آمده ، معلوم میشود در خود ساحر چیزى هست ، که اگر اذن خدا باشد به صورت سحر ظاهر میشود.
🔹و کوتاه سخن اینکه : کلام خدایتعالى اشاره دارد به اینکه تمامى امور خارق العاده ، چه سحر و چه معجزه و چه غیر آن ، مانند کرامتهاى اولیاء و سایر خصالی که با ریاضت و مجاهده بدست مى آید، همه مستند به مبادئى است نفسانى و مقتضیاتى ارادى است ، چنانکه کلام خدای تعالى تصریح دارد به اینکه آن مبدئى که در نفوس انبیاء و اولیاء و رسولان خدا و مؤ منین هست ، مبدئى است ، مافوق تمامى اسباب ظاهرى و غالب بر آنها در همه احوال و آن تصریح اینست که مى فرماید: ((و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین ، انهم لهم المنصورون ، و ان جندنا لهم الغالبون ))
(کلمه ما درباره بندگان مرسل ما سبقت یافته ، که ایشان ، آرى تنها ایشان یارى خواهند شد، و به درستیکه لشگریان ما تنها غالبند)
🔸 و نیز فرموده : ((کتب اللّه لاغلبن انا و رسلى ))،
(خدا چنین نوشته که من و فرستادگانم به طور مسلم غالبیم )،
و نیز فرموده : ((انا لننصر رسلنا، و الذین آمنوا فى الحیاة الدنیا، و یوم یقوم الاشهاد))،
(ما فرستادگان خود را و نیز آنهائى را که در زندگى دنیا ایمان آوردند، در روزی که گواهان به پا مى خیزند یارى مى کنیم )،
و این آیات به طوریکه ملاحظه مى کنید مطلقند و هیچ قیدى ندارند.
🔹از اینجا ممکن است نتیجه گرفت ، که مبدء موجود در نفوس انبیاء که همواره از طرف خدا منصور و یارى شده است ، امرى است غیر طبیعى و مافوق عالم طبیعت و ماده ، چون اگر مادى بود مانند همه امور مادى مقدر و محدود بود و در نتیجه در برابر مادى قوى ترى مقهور و مغلوب میشد.
.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳۹
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔸قرآن کریم همانطور که معجزات را به نفوس انبیاء نسبت میدهد، به خدا هم نسبت میدهد.
بیان اینکه اراده و فعل انسان موقوف به اراده و فعل خدا است.
جمله اخیر از آیه ای که میفرمود: ((فاذا جاء امر اللّه قضى بالحق )) الخ ، دلالت دارد بر اینکه تاءثیر مقتضى نامبرده منوط به امرى از ناحیه خدایتعالى است ، که آن امر با اذن خدا صادر میشود، پس تاءثیر مقتضى وقتى است که مصادف با امر خدا و یا متحد با آن باشد و اما اینکه امر چیست ؟ در آیه ((انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون )) کلمه ایجاد و کلمه (کن ) تفسیر شده .
🔹((ان هذه تذکرة ، فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا، و ما تشاون الا ان یشاء اللّه ))، (به درستى این قرآن تذکره و هشدارى است ، پس هر کس خواست به سوى پروردگارش راهى انتخاب کند، ولى نمى کنید، مگر آنکه خدا بخواهد)
و آیه ((ان هو الا ذکر للعالمین ، لمن شاء منکم ان یستقیم ، و ما تشاون الا ان یشاء اللّه رب العالمین ))،
(او نیست مگر هشدار دهى براى عالمیان ، براى هرکس که از شما بخواهد مستقیم شود، ولى نمیخواهید مگر آنکه خدا بخواهد، که رب العالمین است ).
🔸 این آیات دلالت کرد بر اینکه آن امرى که انسان میتواند اراده اش کند و زمام اختیار وى به دست آنست ، هرگز تحقق نمى یابد، مگر آنکه خدا بخواهد، یعنى خدا بخواهد که انسان آن را بخواهد و خلاصه اراده انسان را اراده کرده باشد، که اگر خدا بخواهد انسان اراده مى کند، و میخواهد و اگر او نخواهد، اراده و خواستى در انسان پیدا نمیشود.
🔹آرى آیات شریفه ای که خواندید، در مقام بیان این نکته اند که کارهاى اختیارى و ارادى بشر هر چند به دست خود او و به اختیار او است ، ولکن اختیار و اراده او دیگر به دست او نیست ، بلکه مستند به مشیت خداى سبحان است.
🔸 پس معلوم میشود اراده مردم تابع اراده خداست ، نه به عکس ، چون مى فرماید: اگر او اراده مى کرد که تمامى مردم ایمان بیاورند، مردم نیز اراده ایمان مى کردند و از این قبیل آیاتى دیگر.
🔹پس اراده و مشیت ، اگر تحقق پیدا کند، معلوم میشود تحقق آن مراد به اراده خداى سبحان و مشیت او بوده و همچنین افعالی که از ما سر مى زند مراد خداست و خدا خواسته که آن افعال از طریق اراده ما و با وساطت مشیت ما از ما سر بزند و این دو یعنى اراده و فعل ، هر دو موقوف بر امر خداى سبحان و کلمه (کن ) است .
🔸 پس تمامى امور، چه عادى و چه خارق العاده و خارق العاده هم ، چه طرف خیر و سعادت باشد، مانند معجزه و کرامت و چه جانب شرش مانند سحر و کهانت ، همه مستند به اسباب طبیعى است و در عین اینکه مستند به اسباب طبیعى است ، موقوف به اراده خدا نیز هست ، هیچ امرى وجود پیدا نمى کند، مگر به امر خداى سبحان ، یعنى به اینکه سبب آن امر مصادف و یا متحد باشد با امر خداى تعالى .
🔹 تمامى اشیاء، هر چند از نظر استناد وجودش به خدایتعالى به طور مساوى مستند به او است ، به این معنا که هر جا اذن و امر خدا باشد، موجودى از مسیر اسبابش وجود پیدا مى کند و اگر امر و اجازه او نباشد تحقق پیدا نمى کند، یعنى سببیت سببش تمام نمیشود، الا اینکه قسمى از آن امور یعنى معجره انبیاء و یا دعاى بنده مؤ من ، همواره همراه اراده خدا هست ، چون خودش چنین وعده اى را داده و درباره خواست انبیائش فرموده : ((کتب اللّه لاغلبن انا ورسلى ))، و درباره اجابت دعاى مؤ من وعده داده ، و فرموده : ((اجیب دعوة الداع اذا دعان ))
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴۰
از کتاب #تفسیر_المیزان
قرآن معجزه را به سببى نسبت میدهد که هرگز مغلوب نمیشود
🔹تا اینجا روشن گردید که معجزه هم مانند سایر امور خارق العاده از اسباب عادى خالى نیست و مانند امور عادى محتاج به سببى طبیعى است و هر دو اسبابى باطنى غیر آنچه ما مسبب میدانیم دارند، تنها فرقى که میان امور عادى و امور خارق العاده هست ، این است که امور عادى از اسباب ظاهرى و عادى و آن اسباب هم تواءم با اسبابى باطنى و حقیقى هستند، و آن اسباب حقیقى تواءم با اراده خدا و امر او هستند، که گاهى آن اسباب با اسباب ظاهرى هم آهنگى نمى کنند، و در نتیجه سبب ظاهرى از سببیت مى افتد، و آن امر عادى موجود نمیشود، چون اراده و امر خدا بدان تعلق نگرفته .
🔸به خلاف امور خارق العاده که چه در ناحیه شرور، مانند سحر و کهانت و چه خیرات ، چون استجابت دعا و امثال آن و چه معجزات ، مستند به اسباب طبیعى عادى نیستند، بلکه مستند به اسباب طبیعى غیر عادى اند، یعنى اسبابى که براى عموم قابل لمس نیست و آن اسباب طبیعى غیر عادى نیز مقارن با سبب حقیقى و باطنى و در آخر مستند به اذن و اراده خدا هستند.
تفاوت بین سحر و معجزات و کرامات
🔹تفاوتى که میان سحر و کهانت از یک طرف و استجابت دعا و کرامات اولیاء و معجزات انبیاء از طرفى دیگر هست اینست که در اولى اسباب غیر طبیعى مغلوب میشوند ولى در دو قسم اخیر نمیشوند.
🔸باز فرقى که میانه مصادیق قسم دوم هست اینست که در مورد معجزه از آنجا که پاى تحدى و هدایت خلق در کار است و با صدور آن صحت نبوت پیغمبرى و رسالت و دعوتش به سوى خدا اثبات میشود، لذا شخص صاحب معجزه در آوردن آن صاحب اختیار است ، به این معنا که هر وقت از او معجزه خواستند میتواند بیاورد و خدا هم اراده اش را عملى میسازد، به خلاف استجابت دعا و کرامات اولیاء، که چون پاى تحدى در کار نیست و اگر تخلف بپذیرد کسى گمراه نمیشود و خلاصه هدایت کسى وابسته بدان نیست ، لذا تخلف آن امکان پذیر هست .
اشکال بر حجیت معجزه
🔹حال اگر بگوئى : بنا بر آن چه گفته شد، اگر فرض کنیم کسى به تمامى اسباب و علل طبیعى معجزه آگهى پیدا کند، باید او هم بتواند آن عوامل را بکار گرفته و معجزه بیاورد، هر چند که پیغمبر نباشد و نیز در این صورت هیچ فرقى میان معجزه و غیر معجزه باقى نمى ماند، مگر صرف نسبت ، یعنى یک عمل براى مردمى معجزه باشد، و براى غیر آن مردم معجزه نباشد، براى مردمى که علم و فرهنگى ندارند معجزه باشد، و براى مردمى دیگر که علمى پیشرفته دارند، و به اسرار جهان آگهى یافته اند، معجزه نباشد، و یا یک عمل براى یک عصر معجزه باشد و براى اعصار بعد از آن معجزه نباشد، اگر پى بردن به اسباب حقیقى و علل طبیعى قبل از علت اخیر در خور توانائى علم و ابحاث علمى باشد، دیگر اعتبارى براى معجزه باقى نمى ماند، و معجزه از حق کشف نمیکند،
🔹و نتیجه این بحثى که شما پیرامون معجزه کردید، این میشود: که معجزه هیچ حجیتى ندارد، مگر تنهابراى مردم جاهل ، که به اسرار خلقت و علل طبیعى حوادث اطلاعى ندارند، و حال آنکه ما معتقدیم معجزه خودش حجت است ، نه اینکه شرائط زمان و مکان آن را حجت مى سازد.
🔸در پاسخ این اشکال میگوئیم : که خیر، گفتار ما مستلزم این تالى فاسد نیست ، چون ما نگفتیم معجزه از این جهت معجزه است که مستند به عوامل طبیعى مجهول است ، تا شما بگوئید هر جا که جهل مبدل به علم شد، معجزه هم از معجزه بودن و از حجیت مى افتد، و نیز نگفتیم معجزه از این جهت معجزه است که مستند به عوامل طبیعى غیر عادى است ، بلکه گفتیم ، از این جهت معجزه است که عوامل طبیعى و غیر عادیش مغلوب نمیشود و همواره قاهر و غالب است .
🔹مثلا بهبودى یافتن یک جذامى به دعاى مسیح علیه السلام ، از این جهت معجزه است که عامل آن امرى است که هرگز مغلوب نمیشود، یعنى کسى دیگر این کار را نمیتواند انجام دهد، مگر آنکه او نیز صاحب کرامتى چون مسیح باشد، و این منافات ندارد که از راه معالجه و دواء هم بهبودى نامبرده حاصل بشود، چون بهبودى از راه معالجه ممکن است مغلوب و مقهور معالجه اى قوى تر از خود گردد، یعنى طبیبى دیگر بهتر از طبیب اول معالجه کند، ولى نام آن را معجزه نمیگذاریم .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴۱
از کتاب #تفسیر_المیزان
✨((فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة اعدت للکافرین))
هر چند سوق آیات از اول سوره به منظور بیان حال منافقین و کفار و متقین بود و مى خواست حال هر سه طائفه را بیان کند، لکن خداى سبحان ، از آنجائیکه در آیه : ((یا ایها الناس اعبدوا ربکم )) الخ ، خطاب را متوجه هر سه کرد و همه مردم را به سوى پرستش خود دعوت نمود، قهرا مردم در مقابل این دعوت به دو قسم تقسیم شدند:
پذیرنده و نپذیرنده ،
🔹چون به طور کلى دعوت از حیث اجابت و عدم اجابت به غیر از این دو طائفه تقسیم نمى پذیرد و مردم در برابر آن یا مؤمنند و یا کافر و اما در منافق سخن از ظاهر و باطن به میان مى آید و وقتى شخصى منافق شناخته میشود، که زبان و دلش یکسان نباشد و در نتیجه مردم در دعوت نامبرده یا زبان و قلبشان با هم آنرا مى پذیرند و بدان ایمان مى آورند،
🔸 و یا هم با زبان و هم با قلب آنرا انکار مى کنند، و یا آنکه به زبان مى پذیرند، و با قلب انکار مى کنند، و شاید به همین جهت بود که در آیه مورد بحث و آیه بعدش مردم را دو دسته کرد و منافقین را نام نبرد و نیز به همین جهت به جاى عنوان متقین عنوان مؤ منین را ذکر کرد.
🔹الفاظ آیه :
کلمه (وقود) به معناى آتش گیرانه است ، (که در قدیم به صورت سنگ و چخماق بود، و در امروز به صورت فندک درآمده ) و در آیه مورد بحث تصریح کرده : به اینکه آتش گیرانه دوزخ ، انسانهایند، که خود باید در آن بسوزند، پس انسانها هم آتش گیرانه اند و هم هیزم آن ،
🔸و این معنا در آیه : ((ثم فى النار یسجرون )) نیز آمده ، چون مى فرماید: سپس در آتش افروخته مى شوند، و همچنین آیه : ((نار اللّه الموقده ، التى تطلع على الافئده ))،
(آتش افروخته که از دلها سر مى زند).
🔹پس معلوم میشود که انسان در آتشى معذب مى شود، که خودش افروخته ،
آدمى در جهان دیگر جز آنچه خودش در این جهان براى خود تهیه کرده چیزى ندارد
و این جمله که مورد بحث ما است ، نظیر جمله ایست که قرآن کریم درباره بهشتیان فرموده ، و آن اینست : ((کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا، قالوا هذا الذى رزقنا من قبل ، واتوابه متشابها))،
(از میوه هاى بهشت به هر رزقى که مى رسند، میگویند این همان است که قبلا هم روزیمان شد و آنچه را که به ایشان داده میشود شبیه با توشه اى مى یابند، که از دنیا با خود برده اند).
🔸چه ، هم از جمله مورد بحث و هم از این آیه بر مى آید: آدمى در جهان دیگر، جز آنچه خودش در این جهان براى خود تهیه کرده چیزى ندارد، همچنانکه از رسولخدا (ص ) هم روایت شده که فرمود: (همانطور که زندگى مى کنید، میمیرید، و همانطور که میمیرید، مبعوث میشوید) تا آخر حدیث . هر چند میان دو طائفه ، این فرق هست ، که اهل بهشت را علاوه بر آنچه خود تهیه کرده اند میدهند،
🔹چون قرآن مى فرماید: ((لهم ما یشاؤ ن فیها و لدینا مزید))، (هر چه بخواهند در اختیار دارند و نزد ما بیش از آن هم هست ).
و اما کلمه (حجارءة )، مقصود از این کلمه ، در جمله (وقودها الناس و الحجارة ) همان سنگهائى است که به عنوان بت مى تراشیدند، و مى پرستیدند به شهادت اینکه در جاى دیگر فرموده : ((انکم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم ))،
(شما و آنچه مى پرستید هیزم جهنمید)، چون کلمه حصب نیز به همان معنى وقود است .
✨و لهم فیها ازواج مطهرة
کلمه (ازواج ) قرینه ایست که دلالت مى کند بر اینکه مراد به طهارت، طهارت از همه انواع قذارتها و مکارهى است که مانع از تمامیت الفت و التیام و انس میشود، چه قذارتهاى ظاهرى و خلقتى ، و چه قذارتهاى باطنى و اخلاقى .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴۲
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیات 26 و 27 بقره
✨إِنَّ اللَّهَ لا یَستَحْىِ أَن یَضرِب مَثَلاً مَّا بَعُوضةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کثِیراً وَ یَهْدِى بِهِ کَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَسِقِینَ(26)
الَّذِینَ یَنقُضونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَقِهِ وَ یَقْطعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصلَ وَ یُفْسِدُونَ فى الاَرْضِ أُولَئک هُمُ الْخَسِرُونَ(27)
ترجمه آیات
🔸خدا از اینکه به پشه و یا کوچکتر از آن مثل بزند شرم نمى کند
مؤ منان چون آن را بشنوند میدانند که درست است و از ناحیه پروردگارشان است ،
ولى کافران گویند خدا از این مثل چه منظور داشت، بسیارى را با آن هدایت و بسیارى را به وسیله آن گمراه مى کند ولى جز گروه بدکاران کسى را بدان گمراه نمى کند (26)
کسانی که پیمان خدا را از پس آنکه آن را بستند مى شکنند و رشته اى را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، مى گسلند و در زمین تباهى مى کنند، آنها خودشان زیانکارانند.(۲۷)
بیان آیات
🔹کلمه (بعوضة ) به معناى پشه است، که یکى از حشرات معروف و از کوچکترین حیواناتى است که به چشم دیده میشوند، و این آیه و آیه بعدیش نظیر آیه سوره رعدند، که مى فرماید:
((افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق ، کمن هو اعمى ؟ انما یتذکر اولوا الالباب
الذین یوفون بعهد اللّه و لا ینقضون المیثاق و الذین یصلون ما امر اللّه به ان یوصل ))،
(آیا کسی که علم دارد به اینکه آنچه از ناحیه پروردگارت به تو نازل شده، حق است ، مثل کسى است که کور است؟ نه ، ولى این تفاوت را متوجه نیستند، مگر آنها که داراى عقلند همان هائى که به عهد خدا وفا نموده، آن پیمان را نمى شکنند و آنهائی که پیوندهائى را که خدا دستور پیوستنش را داده پیوسته میدارند) .
🔸و بهر حال ، آیه شهادت میدهد بر اینکه یک مرحله از ضلالت و کورى دنبال کارهاى زشت انسان به عنوان مجازات در انسان گنهکار پیدا میشود، و این غیر آن ضلالت و کورى اولى است که گنهکار را به گناه واداشت ، چون در آیه مورد بحث مى فرماید: و ما یضل به الا الفاسقین (خدا با این مثل گمراه نمیکند مگر فاسقان را)
اضلال را اثر و دنباله فسق معرفى کرده ، نه جلوتر از فسق ، معلوم میشود این مرحله از ضلالت غیر از آن مرحله ایست که قبل از فسق بوده و فاسق را به فسق کشانیده (دقت بفرمائید).
🔹این را نیز باید دانست که هدایت و اضلال دو کلمه جامع هستند که تمامى انواع کرامت و خذلانی که از سوى خدا به سوى بندگان سعید و شقى مى رسد شامل میشود،
🔸آرى خدا در قرآن کریم بیان کرده که براى بندگان نیک بخت خود کرامتهائى دارد، و در کلام مجیدش آنها را بر شمرده مى فرماید: (ایشان را به حیاتى طیب زنده مى کند)، و (ایشان را به روح ایمان تاءیید مى کند)، و (از ظلمت ها به سوى نور بیرونشان مى آورد)
🔹و (براى آنان نورى درست مى کند که با آن نور راه زندگى را طى مى کنند) و (او ولى و سرپرست ایشان است ) و (ایشان نه خوفى دارند و نه دچار اندوه مى گردند) و (او همواره با ایشان است) (اگر او را بخوانند دعایشان را مستجاب میکند) و (چون به یاد او بیفتند او نیز به یاد ایشان خواهد بود)، و (فرشتگان همواره به بشارت و سلام بر آنان نازل میشوند)، و از این قبیل کرامت هائى دیگر.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴۳
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹و براى بندگان شقى و بدبخت خود نیز خذلانها دارد، که در قرآن عزیزش آنها را برشمرده ، مى فرماید:
(ایشان را گمراه مى کند)،
(و از نور به سوى ظلمت ها بیرون مى برد)،
(و بر دلهاشان مهر مى زند)،
(و بر گوش و چشمشان پرده مى افکند)،
(و رویشان را به عقب بر مى گرداند)،
(و بر گردنهاشان غلها مى افکند)،
(غلهایشان را طورى بگردن مى اندازد که دیگر نمیتوانند رو بدین سو و آن سو کنند)،
(از پیش رو و از پشت سرشان سدى و راه بندى مى گذارد، تا راه پس و پیش نداشته باشند)،
(شیطانها را قرین و دمساز آنان مى کند)،
(تا گمراهشان کنند، به طوریکه از گمراهیشان خرسند باشند، و به پندار ند که راه همان است که ایشان دارند)،
(و شیطانها کارهاى زشت و بى ثمر آنان را در نظرشان زینت میدهند)،
(و شیطانها سرپرست ایشان مى گردند)،
(خداوند ایشان را از طریقى که خودشان هم نفهمند استدراج مى کند، یعنى سرگرم لذائذ و زینت هاى ظاهرى دنیاشان می سازد، تا از اصلاح خود غافل بمانند)،
(و به همین منظور ایشان را مهلت میدهد که کید خدا بس متین است )
(و با ایشان نیرنگ مى کند)،
(آنان را به ادامه طغیان وا میدارد، تا به کلى سرگردان شوند).
🔸اینها پاره اى از اوصافى بود که خدا در قرآن کریمش از آن دو طائفه نام برده است و از ظاهر آن برمى آید که انسان در ماوراى زندگى این دنیا حیات دیگرى قرین سعادت و یا شقاوت دارد، که آن زندگى نیز اصولى و شاخه هائى دارد، که وسیله زندگى اویند و انسان به زودى، یعنى هنگامى که همه سبب ها از کار افتاد و حجاب برداشته شد، مشرف به آن زندگى میشود و بدان آگاه مى گردد.
🔹و نیز از کلام خدایتعالى بر مى آید که براى آدمیان حیاة و زندگى دیگرى قبل از زندگى دنیا بوده ، که هر یک از این سه زندگى از زندگى قبلیش الگو مى گیرد، واضح تر اینکه انسان قبل از زندگى دنیا زندگى دیگرى داشته ، و بعد از آن نیز زندگى دیگرى خواهد داشت و زندگى سومش تابع حکم زندگى دوم او و زندگى دومش تابع حکم زندگى اولش است ،
🔸پس انسانی که در دنیا است در بین دو زندگى قرار دارد، یکى سابق و یکى لاحق ، این آن معنائى است که از ظاهر قرآن استفاده میشود.
استشهاد به چند آیه براى اثبات تبعیت حکم حیات اخروى از حیات دنیوى
🔹و اما در آیات قسم دوم که بسیار زیادند، چند آیه را به عنوان نمونه در اینجا مى آوریم ، تا خواننده خودش داورى کند، که از ظاهر آن چه استفاده میشود؟ آیا همانطور که ما فهمیده ایم زندگى آخرت تابع حکم زندگى دنیا هست ، یا نه ؟ و آیا از آنها بر نمى آید که جزاى در آن زندگى عین اعمال دنیا است ؟
🔸 ((لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون ))،
(امروز دیگر عذرخواهى مکنید، چون به غیر کرده هاى خود پاداشى داده نمیشوید)،
((ثم توفى کل نفس ما کسبت ))،
(سپس به هر کس آنچه را که خود انجام داده ، به تمام و کمال داده میشود)،
فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة
(پس بترسید از آتشى که آتش گیرانه اش مردم و سنگند)،
((فلیدع نادیه سندع الزبانیه ))
(پس باشگاه خود را صدا بزند و ما بزودى مامورین دوزخ را صدا مى زنیم )،
((یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا، و ما عملت من سوء))،
(روزی که هر کس آنچه را که از خیر و شر انجام داده حاضر مى یابد)،
((ما تاءکلون فى بطونهم الا النار))،
(آنها که مال یتیم را میخورند جز آتش در درون خود نمى کنند)،
((انما یاکلون فى بطونهم نارا))،
(آنها که ربا مى خورند در شکم خود آتش فرو مى کنند).
🔹و به جان خودم اگر در قرآن کریم در این باره هیچ آیه اى نبود به جز آیه :
((لقد کنت فى غفلة من هذا، فکشفنا عنک غطائک ، فبصرک الیوم حدید))،
(تو از این زندگى غافل بودى ، ما پرده ات را کنار زدیم ، اینک دیدگانت خیره شده است ) کافى بود، چون لغت غفلت در موردى استعمال میشود که آدمى از چیزی که پیش روى او و حاضر نزد او است بى خبر بماند، نه در مورد چیزی که اصلا وجود ندارد، و بعدها موجود میشود، پس معلوم میشود زندگى آخرت در دنیا نیز هست ، لکن پرده اى میانه ما و آن حائل شده ،
🔸 دیگر اینکه کشف غطاء و پرده بردارى از چیزى میشود که موجود و در پس پرده است ، اگر آنچه در قیامت آدمى مى بیند، در دنیا نباشد، صحیح نیست در آن روز به انسانها بگویند: تو از این زندگى در غفلت بودى و این زندگى برایت مستور و در پرده بود، ما پرده ات را برداشتیم و در نتیجه غفلت مبدل به مشاهده گشت .
🔹و به جان خودم سوگند، اگر شما خواننده عزیز از نفس خود خواهش کنید که شما را به بیان و عبارتى راهنمائى کند، که این معانى را برساند، بدون اینکه پاى مجازگوئى در کار داشته باشد، نفس شما خواهش شما را اجابت نمى کند، مگر به عین همین بیانات و اوصافی که قرآن کریم بدان نازل شده .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴۴
از کتاب #تفسیر_المیزان
معنى فسق
🔹الا الفاسقین کلمه (فسق ) به طوریکه گفته اند، از الفاظى است که قبل از آمدن قرآن معناى امروز آنرا نداشت و در این معنا استعمال نمیشد، و این قرآن کریم است که کلمه نامبرده را در معناى معروفش استعمال کرد و آن را از معناى اصلیش که به معناى بیرون شدن از پوست است گرفته ، چون وقتى میگویند: (فسقت التمرة ) معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد، و به همین جهت خود قرآن نیز کلمه : فاسقین را تفسیر کرد به الذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثاقه
کسانی که مى شکنند عهد خدا را بعد از میثاق آن و معلوم است که نقض عهد وقتى تصور دارد که قبلا بسته و محکم شده باشد، پس نقض عهد نیز نوعى بیرون شدن از پوست است .
باز به همین مناسبت در آخر آیه ، فاسقین را توصیف فرمود، به خاسرین و زیانکاران
🔹و معلوم است که مفهوم خاسران و زیانکارى وقتى و در چیزى تصور دارد، که آدمى به وجهى مالک آن باشد، همچنانکه در جائى دیگر درباره خاسرین فرموده : ((ان الخاسرین ، الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامه ))،
(زیانکاران آنهایند که در روز قیامت خود و اهل خود را زیان کرده باشند).
🔸با این حال زنهار که خیال نکنى این صفاتی که خداى سبحان در کتابش براى سعداى از بندگانش و یا اشقیاء اثبات مى کند، براى مقربین و مخلصین و مخبتین و صالحین و مطهرین و امثال آنان اوصافى و براى ظالمین و فاسقین و خاسرین و غاوین و ضالین و امثال آنان اوصاف دیگرى ذکر کرده ، صرف عبارت پردازى ، و اوصافى مبتذل است ، که اگر چنین فکر کنى قریحه و درکت در فهم کلام خدایتعالى دچار اضطراب گشته ، همه را به یک چوب میرانى و آن وقت کلام خدا را هم مانند سخنان دیگران غلطهائى عامیانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت .
🔸بلکه آنچه گفته شد، اوصافى است که از حقایقى روحى و مقاماتى معنوى کشف مى کند، که یا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و یا در راه شقاوت و بدبختیش و هر یک از آنها مبداء آثارى مخصوص به خود و منشاء احکامى خاص و معین هستند، همچنانکه مراتب سن آدمى ، و خصوصیات قواى او، و اوضاع خلقتش ، هر یک منشاء احکام و آثار مخصوصى است ، که نمیتوانیم یکى از آن آثار را در غیر آن سن و سال ، از کسى توقع داشته باشیم ، و اگر در کلام خدایتعالى تدبر و امعان نظر کنى ، خواهى دید آنچه ما ادعا کردیم صحیح و درست است .
بحثى پیرامون مسئله معروف جبر و تفویض
🔹در جمله مورد بحث فرمود: ((و ما یضل به الفاسقین ))،
(خدا با قرآن کریم و مثلهایش گمراه نمى کند مگر فاسقان را)،
و به همین تعبیر، خود، بیانگر چگونگى دخالت خدایتعالى در اعمال بندگان و نتائج اعمال آنان است و در این بحثى که شروع کردیم نیز همین هدف دنبال میشود.
🔹توضیح اینکه خدایتعالى در آیات بسیارى از کلام مجیدش ملک عالم را از آن خود دانسته ، از آن جمله فرموده : ((لله ما فى السماوات و ما فى الارض ))،
🔸 (آنچه در آسمانها است و آنچه در زمین است ملک خدا است )،
و نیز فرموده : ((له ملک السماوات و الارض ))،
(ملک آسمانها و زمین از آن او است )،
و نیز فرموده : ((له الملک و له الحمد))، (جنس ملک و حمد از او است ).
🔹مالکیت مطلقه خداوند
و خلاصه خود را مالک على الاطلاق همه عالم دانسته ، نه به طوریکه از بعضى جهات مالک باشد و از بعضى دیگر نباشد، آنطور که ما انسانها مالکیم ، چون یک انسان اگر مالک برده اى و یا چیزى دیگر باشد، معناى مالکیتش این است که میتواند در آن تصرف کند، اما نه از هر جهت و بهدهر جور که دلش بخواهد، بلکه آن تصرفاتى برایش جائز است که عقلا آن را تجویز کنند، اما تصرفات سفیهانه را مالک نیست ، مثلا نمیتواند برده خود را بدون هیچ جرمى بکشد، و یا مال خود را بسوزاند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آن چه فرموده اند:
کلُ یوم ٍعاشورا و کلُ ارضٍ کربلا
این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار میسازد.
... و تو ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لا مکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت برسی...
🇮🇷 @bairanii
خلاصه ۱
از کتاب #دمع_السجوم
ترجمه کتاب #نفس_المهموم
🔹ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: «ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻓرشته، ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ ﺑﻪ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩ.
ﭘﺲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺟﺰﻳﺮﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﮕﺬﺷﺖ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻠﻜﻲ ﺑﻮﺩ «ﻓﻄﺮﺱ» ﻧﺎﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻣﺮﻱ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺍﻭ ﻛﻨﺪﻱ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ، ﭘﺲ ﺑﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺰﻳﺮﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻫﻔﺘﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺧﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻣﻠﻚ ﺑﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﮔﻔﺖ: ﺁﻫﻨﮓ ﻛﺠﺎ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩﻡ.
ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺟﺒﺮﺋیل! ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺒﺮ، ﺷﺎﻳﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﺪ. ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﻧﺒﻲ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ «ﻓﻄﺮﺱ» ﺑﮕﻔﺖ، ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﻣﺴﺢ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﻮ، ﻓﻄﺮﺱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻤﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪ!! ﺍﻣﺖ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻲﻛﺸﻨﺪ ﻭ ﻣﻜﺎﻓﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻧﻜﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﺳﺎﺯﻡ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺳﻠﺎﻡ ﻧﻜﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻧﻔﺮﺳﺘﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻛﻨﻢ؛ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺖ. ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻋﺮﻭﺝ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻛﻴﺴﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﻱ ﺣﺴﻴﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﺟﺪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪم - ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﺟﻤﻌﻴﻦ -.
🔸ﺷﻴﺦ ﻃﻮﺳﻲ ﺩﺭ «ﻣﺼﺒﺎﺡ» ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﻗﻴﻌﻲ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻗﺎﺳﻢ ﺑﻦ ﻋﻠﺎﺀ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ ﻭﻛﻴﻞ ﺍﺑﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺳﻮﻡ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﺑﺨﻮﺍﻥ: «ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻧﻲ ﺃﺳﺄﻟﻚ ﺑﺤﻖ ﺍﻟﻤﻮﻟﻮﺩ ﻓﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻴﻮﻡ» ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ «ﻭ ﻋﺎﺫ ﻓﻄﺮﺱ ﺑﻤﻬﺪﻩ ﻓﻨﺤﻦ ﻋﺎﺋﺬﻭﻥ ﺑﻘﺒﺮﻩ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻩ». ﺳﻴﺪ ﺩﺭ «ﻣﻠﻬﻮﻑ» ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﺮ ﻧﺒﻲ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺳﻠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺗﻌﺰﻳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺛﻮﺍﺑﻲ ﻛﻪ ﻋﻄﺎ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ، ﻭ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ ﻭ ﺍﻗﺘﻞ ﻣﻦ ﻗﺘﻠﻪ ﻭ ﻟﺎ ﺗﻤﺘﻌﻪ ﺑﻤﺎ ﻃﻠﺒﻪ».
🔹ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺭﻭﺯﻱ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺑﻲ ﺗﺎﺑﻲ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻨﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺗﺎ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﮔﺎﻫﺎﻧﻴﺪ.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲
از کتاب #نفس_المهموم
ﺩﺭ ﻣﺨﺘﺼﺮﻱ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ
🔸 ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺧﺎﺻﻪ ﻭ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻣﻨﻜﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺷﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺠﺪ ﻭ ﺷﺮﻑ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻧﺴﺐ، ﺟﺪﺵ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﻄﻔﻲ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﻋﻠﻲ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺟﺪﻩ ﺍﺵ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻱ ﻛﺒﺮﻱ، ﻣﺎﺩﺭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻱ ﺯﻫﺮﺍ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻢ ﺍﻭ ﺟﻌﻔﺮ ﻃﻴﺎﺭ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩﺵ ﺍﺋﻤﻪ ﻱ ﺍﻃﻬﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎﺷﻢ، ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﻱ ﺍﺧﻴﺎﺭ - ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺟﻤﻌﻴﻦ
🔹ﻛﺘﺎﺏ ﻓﻀﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺤﺮ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ
ﻛﻪ ﺗﺮ ﻛﻨﻲ ﺳﺮﺍﻧﮕﺸﺖ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﺸﻤﺎﺭﻱ
🔸 ﺍﻣﺎ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ: ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﺼﺪ ﻋﺮﺍﻕ ﻛﺮﺩ، ﻋﺒﻴﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻟﺸﻜﺮﻫﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻱ ﻭﻱ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺳﻲ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﻭ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺟﻮﺍﻧﺐ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻭ ﺳﻠﺎﺡ ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﺍﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺑﺎ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻣﻬﻴﺎﻱ ﺟﻨﮕﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﮒ ﻭﺗﻴﻦ ﻭ ﺣﺒﻞ ﻭﺭﻳﺪ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺍﻋﻠﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﻙ ﺍﻓﻜﻨﺪ. ﺍﻭ ﻣﺘﺎﺑﻌﺖ ﺟﺪ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﺭﺍﺿﻲ ﺑﻪ ﺫﻟﺖ ﻧﺸﺪ ﻭ ﺣﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻭ ﻣﺮﮒ ﺯﻳﺮ ﺳﺎﻳﻪ ﻱ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ. ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺘﺎﺑﻌﺖ ﻳﺰﻳﺪ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻟﺌﻴﻢ ﻓﺎﺟﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻴﺮ ﺑﺎﺭﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻮﻩ ﺑﺮ ﺟﺎﻱ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺰﻳﻤﺖ ﺍﻭ ﺭﺍﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺳﺴﺖ ﻧﻜﺮﺩ، ﭘﺎﻱ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﻛﻮﻫﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺤﻜﻤﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻝ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻮﻝ ﻗﺘﺎﻝ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ.
🔹 ﻭ ﻗﻮﻡ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻥ ﺍﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﺸﺘﻨﺪ ﻭ
ﻣﺸﺮﻑ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﺸﺘﻪ ﻧﺸﺪ ﻣﮕﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻗﺘﻞ ﻣﻬﺎﺟﻤﻴﻦ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺮ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﺑﺮ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﻤﻲ ﺗﺎﺧﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺿﺮﺏ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻛﺎﺭ ﺍﻭ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺵ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲﻛﺮﺩ.
🔸 ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺕ ﮔﻔﺖ: «ﻓﻮ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺃﻳﺖ ﻣﻜﺜﻮﺭﺍ ﻗﻂ ﻗﺪ ﻗﺘﻞ ﻭﻟﺪﻩ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻪ ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺑﻪ ﺍﺭﺑﻂ ﺟﺄﺷﺎ ﻭ ﻟﺎ ﺍﻣﻀﻲ ﺟﻨﺎﻧﺎ ﻣﻨﻪ ﻭ ﻟﺎ ﺍﺟﺮﺃ ﻣﻘﺪﻣﺎ ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍﻳﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﻭ ﻟﺎ ﺑﻌﺪﻩ ﻣﺜﻠﻪ».
«ﻳﻌﻨﻲ: ﻧﺪﻳﺪﻡ ﻣﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻱ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﺪﻳﻦ ﻗﻮﺕ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺮﺃﺕ ﺩﺭ ﺍﻗﺪﺍﻡ، ﻧﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻳﺪﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭﻱ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ».
🔹ﻣﺆﻟﻒ ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﺋﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻋﺎﺟﺰ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺗﻠﻪ ﻧﻈﻴﺮ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ، ﻭ ﺻﺒﺮ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻛﺜﺮﺕ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﻗﻠﺖ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻧﻈﻴﺮ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﻭ ﺟﻤﻞ.
🔸ﺍﻣﺎ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ:
ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺑﺮ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﺎ ﻓﻜﺮ ﻭ ﻗﻴﺎﺱ ﻭ ﺣﺪﺱ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻋﻠﻢ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ.
🔹 ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﻏﻴﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻲﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺍﺕ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﺍﻗﻒ ﻣﻲﮔﺮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﭼﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﺎء ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻫﻢ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺆﺍﻟﻲ ﻧﻜﺮﺩ ﻣﺴﺘﻔﻬﻤﺎ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻧﻨﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻋﺎﺟﺰ ﻧﺸﺪﻧﺪ.
🔹ﻫﺮ ﻳﻚ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺗﺪﺑﺮ ﻧﻤﺎﻳﻲ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺄﻣﻞ ﻛﻨﻲ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻳﺎﺑﻲ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺰﺍﻳﺎ ﻭ ﻣﻔﺎﺧﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻴﻨﻲ. ﮔﺬﺷﺘﻪﻫﺎﻱ ﺳﺎﺑﻘﻴﻦ ﺭﺍ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﻣﺘﺄﺧﺮﻳﻦ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻄﺒﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﻠﺎﻡ ﺁﻳﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﺪ ﮔﻮﺵ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻫﺮ ﺭﺍﻫﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺗﻚ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﻭﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺮﺳﺪ ﻭ ﺭﻭﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻴﺎﺑﺪ، ﺍﻳﻦ ﺧﺼﻠﺘﻬﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳
از کتاب #نفس_المهموم
🔹ﺍﻣﺎ ﻛَرَﻡ ﻭ ﺟﻮﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ:
ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: «ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻭﺭﺩ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺣﻠﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ هستند، ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺩﻩ. ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻣﺎ ﺣﺴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻴﺒﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻣﻦ».
🔸 ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻣﻲﺩﺍﺷﺖ ﻭ به خوﺍﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻲﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﺻﻠﻪ ﻱ ﺭﺣﻢ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻳﺸﺎﻥ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﺋﻞ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﻣﻲﺩﺍﺩ، ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﻲﭘﻮﺷﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺭﺍ ﺳﻴﺮ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﻗﺮﺽ ﻗﺮﺽ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﺑﺮ ﻳﺘﻴﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺎﺟﺘﻤﻨﺪ ﺭﺍ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻣﻲﻛﺮﺩ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻣﻲﺳﺎﺧﺖ.
🔹 ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺭﻓﺖ، ﻣﺎﻝ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻭ ﺟﺎﻣﻪﻫﺎ ﻭ ﺧﻠﻌﺘﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺻﻔﺖ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺍﻫﻞ ﻛﺮﻡ ﺍﺳﺖ.
🔸ﺍﻓﻌﺎﻝ ﺍﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ ﺑﺮ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺍﺧﻠﺎﻕ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛَرَﻡ،
ﻛﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ انواع آن ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﻣﺤﻘﻖ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺪﻱ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺠﺎﺯ، ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺨﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺨﺎ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﺠﺎﻋﺖ.
🔸ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺣﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺩ ﻭ ﻓﺼﺎﺣﺖ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﭘﺲ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭﻳﺎﻱ ﮊﺭﻓﻨﺪ ﻭ ﺍﺑﺮ ﺭﻳﺰﺍﻥ».
🔹ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﻛﺮﻳﻤﻪ ﺭﺍ ﺁﻳﻴﻦ ﺧﻮﻳﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺘﻬﺎﻱ ﺷﺮﻑ ﺑﻮﺩ؛ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺍﻣﺖ ﻭ ﺭﺅﺳﺎﻱ ﻣﻠﺘﻨﺪ، ﻣﻬﺘﺮﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﺍﻥ ﻋﺮﺏ ﻭ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ؛ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﺎﻥ ﺁﺧﺮﺕ؛ ﺣﺠﺖ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﻣﻨﺎﻱ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ؛ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻧﺸﺎﻥ ﻫﺮ ﺧﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﻭ ﻋﻠﺎﺋﻢ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﻫﻮﻳﺪﺍﺳﺖ.
🔸ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺘﺼﻒ ﺷﻮﺩ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺒﺨﺸﺪ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﺑﺬﻝ ﺟﺎﻥ ﺩﺭﻳﻎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻋﺎﺟﻞ ﻧﭙﻮﺷﺪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﺖ ﺩﺭ ﺁﺟﻞ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ،
🔹ﻭ ﺷﻜﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺘﺎﻝ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﻏﺒﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﻓﺎﻧﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻲ ﺭﻏﺒﺖ ﺗﺮ.
🔸 ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺨﺎ ﻭﺻﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻝ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺑﻨﻲ ﻣﺨﺰﻭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﻨﻲ ﻭ ﻛﺒﺮ ﻭ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ، ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺶ! ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﺨﺸﺶ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻝ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﺎﻭﺭﻱ ﻭﺻﻒ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻨﻲ ﻣﺨﺰﻭﻡ ﻛﺒﺮ ﻭﺭﺯﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻭ ﺑﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﻜﻦ ﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮیی ﺳﺨﻨﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺑﺨﺸﺶ - ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ - ﺩﺭ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﻮﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ، ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺍﻳﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺼﺎﻝ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺍﺳﺖ.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴
از کتاب #نفس_المهموم
🔹ﺍﺯ ﺛﻘﻪ ﻱ ﺟﻠﻴﻞ ﺭﻳﺎﻥ ﺑﻦ ﺷﺒﻴﺐ ﺧﺎﻝ ﻣﻌﺘﺼﻢ آمده:
ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻡ ﺑﺮ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﭘﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺁﻳﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭی؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ،
ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻛﺮﻳﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﺭﺏ ﻫﺐ ﻟﻲ ﻣﻦ ﻟﺪﻧﻚ ﺫﺭﻳﺔ ﻃﻴﺒﺔ ﺍﻧﻚ ﺳﻤﻴﻊ ﺍﻟﺪﻋﺎﺀ»
ﻳﻌﻨﻲ: ﺍﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ! ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﻳﺶ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﭘﺎﻙ ﺑﺒﺨﺶ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻱ ﺩﻋﺎﻳﻲ.
🔸ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﻋﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﺎﺏ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺗﺎ ﺯﻛﺮﻳﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺩﺭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲﮔﺰﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻳﺤﻴﻲ.
ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ، ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﺪ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺯﻛﺮﻳﺎ ﺭﺍ.
🔸ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﻣﺤﺮﻡ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻧﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﻩ ﺫﺭﻳﻪ ﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺳﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺛﺎﺙ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻣﺮﺯد.
🔹ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻦ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻱ ﺫﺑﺢ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﺠﺪﻩ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ. ﻭ ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﺎﺭﻱ ﺍﻭ
ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻣﻮﻱ ﻭ ﮔﺮﺩ ﺁﻟﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﺎﺋﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺷﻌﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﻟﺜﺎﺭﺍﺕ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ؛
🔸 ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﭘﺪﺭﻡ ﺣﺪﻳﺚ کرد ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ
ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺟﺪ ﻣﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﺭﻳﺪ ﺑﺎ ﻏﺒﺎﺭﻱ ﺳﺮﺥ ﺭﻧﮓ؛ ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﮕﺮﻳﻲ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﻚ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﻭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺩ، ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻲ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ. ﺧﺮﺩ ﻳﺎ ﺑﺰﺭﮒ، ﺍﻧﺪﻙ ﻳﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ؛
🔹 ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﻨﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻦ، ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺮﻓﻪﻫﺎﻱ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻤﻨﺸﻴﻦ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻲ، ﻛﺸﻨﺪﮔﺎﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻦ؛
🔸ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺛﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺛﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻬﻴﺪ شدند، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻳﺎﺩ ﺍﻭ ﻛﻨﻲ ﺑﮕﻮ: «ﻳﺎ ﻟﻴﺘﻨﻲ ﻛﻨﺖ ﻣﻌﻬﻢ ﻓﺎﻓﻮﺯ ﻓﻮﺯﺍ ﻋﻈﻴﻤﺎ»
🔹ﺍﻱ ﭘﺴﺮ شبیب! ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻲ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﻙ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺡ ﻣﺎ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺎﺩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﺎ، ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺳﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ».
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۵
از کتاب #نفس_المهموم
🔸 ﻣﺴﻤﻊ می گوید:
«ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (امام صادق علیه السلام) ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ مسمع! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺍﻕ ﻫﺴﺘﻲ، ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻗﺒﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻤﻲ ﺭﻭﻱ؟!
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ، ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻱ ﻣﺸﻬﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﺑﺼﺮﻩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻛﺴﺎﻧﻴﻨﺪ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺑﺴﻴﺎﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﺎﺻﺒﻴﺎﻥ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻣﺮﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻛﻨﻨﺪ،
🔹ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻳﺎﺩ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻛﺮﺩﻧﺪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻠﻲ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﺟﺰﻉ ﻣﻲﻛﻨﻲ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻭﺍﻟﻠﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﮔﻠﻮﻱ ﻣﺮﺍ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﺴﺎﻥ ﻣﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﺍﻳﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ ﻣﻦ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻲﺷﻮﺩ،
🔸ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﺷﻚ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺟﺰﻉ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺎﺩﻱ ﻣﺎ ﺷﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺮﺱ ﻣﻲﺗﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﻨﻲ ﻣﺎ ﺍﻳﻤﻨﻨﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﻭﻗﺖ ﻣﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻴﻨﻲ، ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺭﺍ ﻭﺻﻴﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺗﻮ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ، ﻭ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺩﻟﺴﻮﺯﺗﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﻳﺴﺘﻢ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﭙﺎﺱ ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ،
🔹ﺍﻱ مسمع! ﺑﻪ ﺩرﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻟﺴﻮﺯﻱ ﺑﺮ ﻣﺎ، ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻣﺎ ﺍﺷﻚ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻧﺎﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻧﮕﺮﻳﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺩﻟﺴﻮﺯﻱ ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻛﻨﺪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺷﻚ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻳﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺍﺷﻜﻬﺎﻱ ﺍﻭ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺍﻓﺘﺪ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﺸﺎﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﮔﺮﻣﻲ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺥ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻳﺪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻭ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺣﻮﺽ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺁﻳﺪ ﺣﺘﻲ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﺩ.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۶
از کتاب #نفس_المهموم
🔸ﺑﻪ ﺳﻨﺪ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﻦ ﻗﻮﻟﻮﻳﻪ ﺑﻦ ﺳﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺑﻜﺮ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻃﻮﻳﻞ ﻛﻪ:
«ﺣﺞ ﮔﺬﺍﺭﺩﻡ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (امام صادق) ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻳﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ الله! ﺍﮔﺮ ﻗﺒﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﺎﻓﻨﺪ ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻴﺎﺑﻨﺪ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ بکر! ﭼﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﺳﺆﺍﻟﻬﺎﻱ ﺗﻮ، ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ - ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ - ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﻭ ﻧﻮﺍﺧﺖ ﻣﻲﻳﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ ﻋﺮﺵ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺭﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻡ! ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻱ ﻭﻓﺎ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﻧﮕﺮﺩ ﻭ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﺷﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﻨﻪ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ، ﻭ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻭﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻨﺪه! ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻬﻴﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﻲﮔﺮﺩﻱ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺷﺪﻱ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺧﻄﻴﺌﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ».
🔹ﺑﻪ ﺳﻨﺪ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺟﻠﻴﻞ ﺭﺋﻴﺲ ﺍﻟﻤﺤﺪﺛﻴﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺑﺎﺑﻮﻳﻪ ﻗﻤﻲ - ﻋﻄﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻗﺪﻩ - ﻣﺴﻨﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: «ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﮕﺮﻳﺪ، ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﮕﺮﻳﺎﻧﺪ، ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﻧﮕﺮﻳﺪ ﺭﻭﺯﻳ ﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻣﻲﮔﺮﻳﻨﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﺣﻴﺎ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﺩﻝ ﺍﻭ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﻬﺎ ﻣﻲﻣﻴﺮﺩ».
🔸ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (امام صادق) ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ:
«ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻛﺸﺘﻪ ﻱ ﺍﺷﻚ ﭼﺸﻤﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻏﻤﮕﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻦ ﻧﻴﺎﻳﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ».
🔹 ﺍﺯ ﺭﺑﻴﻊ ﺑﻦ ﻣﻨﺬﺭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻴﭻ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻳﻚ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﭽﻜﺎﻧﺪ ﻳﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﻚ ﺑﺮﻳﺰﺩ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻱ ﺩﻫﺪ.
ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﺍﻭﺩﻱ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺨﻮﻝ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺯ ﺭﺑﻴﻊ ﺑﻦ ﻣﻨﺬﺭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩ (ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺒﺎﺭﺕ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺭﻱ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺳﺎﻗﻂ ﺷﺪ و ﮔﻮﻳﻨﺪ «ﺣﻘﺐ» (ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻫﺎ) ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺍﻡ ﺍﺳﺖ.
🔸ﺑﻪ ﺳﻨﺪ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻗﻮﻟﻮﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﻣﻨﺸﺪ ﮔﻔﺖ: «ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺭﻭﺯﻱ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺰﺩ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ ﻧﺸﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻲﮔﻔﺖ: «ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﺒﺮﺓ ﻛﻞ ﻣﺆﻣﻦ» ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺴﻴﻦ ﺳﺒﺐ ﺭﻳﺰﺵ ﺍﺷﻚ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﺍﺳﺖ».
🔹 ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺍﺯ ﻋﻠﺎﺀ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺷﻚ ﺑﺮﻳﺰﺩ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﻏﺮﻓﻪﻫﺎ ﺟﺎﻱ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺍﺷﻚ ﺑﺮﻳﺰﺩ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺁﺯﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ
ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻱ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎ ﺭﻧﺠﻲ ﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺷﻜﺶ ﺑﺮ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺭﻧﺠﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻤﻦ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻀﺐ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ».
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
تفسیر آیه به آیه قرآن کریم،
از زبان استاد قرائتی رو هر کسی گوش میده؛ مشتاق میشه که ادامه بده؛
هر روز و هر روز دوست داره گوش بده و آرامش قلبش رو با شنیدن این تفسیرها از زبان ایشون، بیشتر کنه.
اینجا آدرس این کانال ارزشمند رو میذارم تا ان شااله بهترین استفاده رو ببرید😊🌹
🌕 کوتاه و شیرین و کاربردی
https://eitaa.com/joinchat/1783169110C045f3383f0
انتظار
تفسیر آیه به آیه قرآن کریم، از زبان استاد قرائتی رو هر کسی گوش میده؛ مشتاق میشه که ادامه بده؛ هر
هر روز تفسیر دو آیه در کانال گذاشته میشه
گوش بدین و از شنیدن این مفاهیم زیبا لذت ببرید 😊
📚 یادگیری زبان #عربی و #انگلیسی📚
✅ به صورت بسیار ساده
✅ با روزی فقط ۵ دقیقه صرف وقت
هر روز کانال رو دنبال کنین
تا بعد از دو ماه ببینید که چقدر زبانتون خوب شده و چقدر جملات رو خوب متوجه میشین
هر روز باید کانال رو پیگیری کنین
تا در ناخودآگاه تون جملات و کلمات راحت بشینه 😊
به جمع ما بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2090729672C40073826e4
هدایت شده از بازنشر عملیاتهای دختران حاج قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای ذره ذره ی خاک وطن🇮🇷
ما هستیم✌🏻
.
.
.
𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖𔓘𓎖
#دختران_انقلاب
#دختران_حاج_قاسم #قرارگاه_دختران_حاج_قاسم
#فرزندان_انقلاب
#دهه_هشتادی
#زن_عفت_افتخار