حذف ڪردن حتۍ ڪلمہاے از پارتها مورد رضایت بنده نیست‼️
حتۍ یڪ نقطہ و ڪلمہ نہ اضافہ بشہ نہ حذف!
شخصۍ ڪہ اینڪار و میڪنہ من راضۍ نیستم عزیزم(:
بہ خاطر یہ ڪلمہ خودت رو مدیونِ من و قلمم نڪن❤️
پ.ن:
حرف من با همہۍ عزیزان هست،
نیاید بگید با منۍ و با ڪۍ هستۍ؟
حرف من با همہست . .
چہ ادامینِ محترم چہ اعضاے محترمِ ڪانال☘️
#ریحانہحسینۍ
ما را اگر چہ بازے دنیا خراب کرد
اما بہ لطف روضهے ارباب بهتریم(:♥️
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
مےگویندکربلاراگربخواهدکسی
امضامےکنۍ ...
اربعیننزدیکاستآقا،نسخهمنرابپیچ ...
#محرم | #کربلاموازتومیخوام
eitaa.com/shahidzadeh
تنها مسیر 1_جلسه بیست و پنجم پارت 3.mp3
5.06M
#خلاصه_نویس_جلسه_بیست_پنجم
پارت3 💛✨
🔹توجه در نماز برای ذلیل شدن در برابر خدا است.
🔹خداوند متکبر است
🔹نماز تمرین لقاءاللّه است.
🔹تکبر علف هرزی است که هر روز سبز میشود.
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
ـشہیدزادهـ
اِࢪیحا(:
قَالَ لَا تَخَافَآ ۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَىٰ
فرمود'نترسید!منهمراهشماهستمشمارامیشنومومیبینم(:'
#اگرمیدانستیم💔((((:
13601c65a3566-74d9-4594-8724-66f5c6ed1ad2.mp3
13.12M
اےحضرتعشق،جذابترین
نوکــرترینـــم،اربابتریـن ..
#محرم | #رزقـــتون !💔
تنها مسیر 1_جلسه بیست و پنجم پارت 4.mp3
4.89M
#خلاصه_نویس_جلسه_بیست_پنجم
پارت4 🌹😊
🔹نماز رو خدا برای خروج تکبر از دل قرار داد.
🔹بزرگترین درخواست انسان بزرگ شدن است.
🔹مادر همه رذائل تکبر است.
🔹برای اذعان درست به کبریایی خدا باید ابتدا خودت کبریایی نداشته باشی.
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
ـشہیدزادهـ
اِࢪیحا(:
ایمان!آرمان!عشق!همہ ختم بہ حسین[علیہالسلام]میشود!💔(:
•°🖤
خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:'
#جامانده ..
#قطرهےهشتم
#اوامانتالهۍبود . . .
دو روز بود در راه بودیم، آب را قطره قطره میخوردیم و نانها را تڪہتڪہ تا مبادا دوباره راه گم ڪنیم و غذایمان تمام شود!
آمنہ در آسمانها پرواز میڪند و چشمهایش برق دارد،
من نیز حسین[علیہالسلام] را دوست دارم؛ اما آمنہ عاشقانہ او و اهلبیتش را میپرستد!
خودش بہ من گفت . . وقتۍ پرسیدم آیا او را دوست دارے؟
گفت:
– من او را دوست ندارم! عاشقانہ میپرستمش!
او، برادر و پدر و مادرش و پدربزرگشان از دلایل خلق زمین بودند!
دستم را روے گردنم میگذارم و آرام رویش میڪشم:
– با این همہ خستگۍ و گم ڪردنِ راه تردید بہ جآنم افتاده!
با ساعدش عرق را از پیشناۍش میگیرد و میخندد، تلخ:
– در سہ چیز جاے تردید نیست!
ایمان و آرمان، ایمانما خداست و نباید بہ آن تردید ڪنیم!
آرمانمان هم راهِ پیامبرےست ڪہ خدا او را نشان ڪرده!پیامبرِ رحمت!
لبخندش عمیق میشود و صورتش گل مۍاندازد نگاهم میڪند:
– سومین چیز . . عشق است اسماء!
در عشق تردید ڪنۍ عشقت مُفْت هم نمۍارزد!
عشق هم حسین[علیہالسلام] است!
او ڪہ متعلق بہ زمین نیست، او آسمانۍاست . .
او را خدا بہ امانت براے اهلِ خاڪ داده،
و الا حسین[علیہالسلام] ڪجا و اهلِ زمین و مردمان دنیایۍ ڪجا؟
او امانت الهۍ است و در او نباید تردید ڪرد!
او عشق است . .
او ایمان است . .
او آرمان است!
شڪ نڪن بہ راهمان، ڪہ بہ خدا سوگند اینها امتحان الهۍ براے رسیدن بہ معشوقِ خداست . .
•∅•
با لبخندے بر لب ڪاسہ آبۍ روبہرویمان میگیرد:
– حتماً تشنہ هستید و گرسنہ!
قطره آبۍ بنوشید تا قدرے طعام برایتان بیاوریم . .
زن موقر و آهستہ بلند میشود روبندش را مۍاندازد و از خیمہ بیرون میرود،
اصلاً معذب نیستم!
گویۍ . . . گویۍ من نیز جزئی از آنانم!
گویۍ من نیز از بدو تولد با آنان بودم خانوادهے مناند این خاندان پر محبت!
دستم اسیر دستانۍ گرم و با محبت میشود:
– از ڪجا آمدهاید؟چرا تنهایید؟این بیابان براے دو زن جاے مناسبۍ نیست دخترم!
اشڪ در چشمانم حلقہ میزند 'دخترم'!
من سالهاست بعد از مادرم و پدر ایلیا[علیہالسلام] دختر هیچڪس نبودم!
– از روستاهاے اطراف مڪہایم، صحبت بود حسین بن علۍ[علیہالسلام] راهۍِ ڪوفہ شده!
ما هرچند پوچ اما عشق آقا را در سینہ داریم و عُمرے مادرمان با اسم مادرشان لقمہ در دهانمان گذاشت!
ما براےِ یارے آمدهایم . .
هرچند ڪم!
لب میگزم زن نگاهۍ بہ زنانِ داخل خیمہ مۍاندازد و لبخند میزند:
– مــــ . . . مـــ ـ ـ ن!
یعنۍ ما، بہ سختۍ خود را رساندیم!
دو روز در راه بودیم بہ امید اینڪہ فرزندانِ فاطمہ[سلاماللهعلیها] ما را در آغوش بگیرند!
زن لبخند میزند و دستم را محڪم فشار میدهد...
نویسنده✍🏻:
[#ریحانہحسینۍ]