هدایت شده از |•°…یاحبیبالباکین…°•|
امروز رفتیم مصلیٰ
ظرفیت تڪمیل شده بود و مردم زیر آفتاب ایستاده بودن.
هرڪی چیزے میگفت
+ڪاش سایہ بود
+ڪاش حداقل بهمون آب میدادن
+ڪاش میگفتن ڪی درها باز میشہ
+ڪاش بچہ همراهمون نمیاوردیم
+و ...
.
.
درها باز شد
هجوم عزاداران براے وارد شدن دیدنی بود
در شلوغی، نگران بچہ ها بودم
نڪند زیر دست و پا بمانند ...
اینجا نہ ڪسی یتیم شده بود
نہ ڪسی غارت شده بود
نہ آتش بہ چادرها افتاده بود ...
عجیب یاد ِ عصر ِ عاشورا افتادم ...
لاٰیَومڪَیَومڪ ...
اِࢪیحا(:
آخرین صبح ِ زندگۍ حسیـݩ ...
غروب است
قتلگاه پر از خون
آسمان تیره و تار
دست های زینب بسته
و ...
اولین سفر طولانیی که بدون برادرش میرود ...
اِࢪیحا(:
عاشقان وقت اذان است اذان میگویند و حسین آماده ے قربانی شدن میشود ...
وقت اذان و اولین نماز ِ نشسته ے زینب ...
مگر معجرے بہ سر داشت ڪہ مهیاے نماز شد ...؟💔
یاحَضرَت ِحَق...
▪️▫️◾️◽️◼️
السلام علیک یا شیب الخضیب ...
با عرض سلآم و ادب خدمٺ تمام عزیزآݩ
انشاءاللّه امروز ساعت ۹ در کاناݪ
@shahidzadeh
محفݪ برگزآر میشود.
همراهـ ما باشید✋
#شہیدزادہ
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق... ▪️▫️◾️◽️◼️ السلام علیک یا شیب الخضیب ... با عرض سلآم و ادب خدمٺ تمام عزیزآݩ
شام ِ غریبان ِ اربابمونه ها...
جا نمونی!
چہ بگویم از روزے ڪہ تماماً اشڪ و آه بود
مصیبت ...
از جنس آن مصیبتهایی ڪہ یڪی از آنها ڪافی است تا آدم را از پا دربیاورد ...