✖️جلیل محبی در یک مناظره، تاج زاده رو با خاک یکسان کرد اما جریان رسانه ای غربگرا تصمیم گرفت خرما خوردن محبی رو برجسته و تحقیر کنه ایشون رو
اول اینکه رسم مهمان نوازی رو به جا نیاوردند و مهمان رو به خاطر ۷ عدد خرمایی که خودشان تعارف کردند، مسخره کردند.
دوم، با این کار از شنیده شدن صدای خورد شدن استخوان های پوک استدلالات تاج زاده، جلوگیری کردند.
سوم، نشان دادن برای به حاشیه بردن #حرف_حق، اخلاق و عقل و شعور خودشون رو هم به سقوط میکشونند چه برسه به #زندگی_مردم
چهارم، نشان دادند هیچ دفاع و استدلالی جز #تخریب نحوه خرما خوردن رقیب ندارند و تمام وجودشان از خباثت و رذالت و پستی و فرومایگی و بیشرفی و کولی بازی و هرآنچه صفت بد هست، لبریز شده است و بوی تعفنش هوای تنفس مردم رو آلوده کرده/بدون سانسور
🆘 @Roshangari_ir
21.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواظب باشيم حافظه تاریخی مان را پاک نکنند
🔵سهم من از #انتقام_سخت حضور در #راهپیمایی ۲۲ بهمن و شرکت در #انتخابات ۲ اسفند است.
🇮🇷 eitaa.com/kh_fouri_howzeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری یاسر جبرائیلی از پیوند دوستی بین آمریکاییها و اصلاحطلبان!
اصلاح طلبان جای پهلوی را برای آمریکا گرفتند...
🔴
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
🔴 200 میلیون ماسک ایرانی
ماسکی جلوگیری از ویروس کرونا، باید با فناوری نانو و درقالب n95 ساخته بشه. این فناوری رو چند کشور محدود تو دنیا دارن، یکیشم ایرانه. تا الان حدود 200میلیون سفارش از چین داشتن برای ماسک. موجودی صفر شده. درسته ما جنسهای زیادی از چین وارد میکنیم. ولی ماسکهای نانوفناوری رو اونا نمیتونن تولید کنن، ما میتونیم
من همونطور که برای نخبههای اتفاق اخیر هوایی مطلب نوشتم و ناراحتیم رو نشون دادم. برای نخبههای علمی کشورمون که به این فناوری رسیدن و باعث افتخارمون هستن هم وظیفه خودم میدونم که مطلب بنویسم. ازهمه دوستانی که برای اون نخبهها گریبان چاک کردن و از جشنواره فجر انصراف دادن و کارای دیگه کردن هم تقاضا میکنم، این نخبههارو هم ببینن.
فرداهم راهپیمایی تشریف بیارن، میدونم ربطی نداشت ولی شب 22 بهمن هست دیگه😁
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
چرا کرونا فقط از چینی ها قربانی میگیرد؟
اصل ماجرا چیست؟ #نشر_حداکثری
سالهاست کشورهای پیشرفته، در قالب «ژن-بانک» مشغول به جمعآوری نمونههای زیستی و ژنتیکی ملتها و کشورهای مختلف هستند. اين كشورها با دزدی اطلاعات بومی و ملی دیگران میتوانند مهندسی نسلها را در دست گرفته و با طراحى #ويروس ها و باكترى هاى مخصوص يك ژن قوم و نژاد خاص، آنها را به چالش و يا حتى مرگ بكشانند.
پ. ن: با سلولهای پوششی دهان و نمونه آب دهان جذب شده در سوآپ (گوشپاککن) ارسالی به در منازل، هیچ بیمار سرطانی را نمیتوان نجات داد و این موضوع دروغی بزرگ است! بلکه با این نمونهها به سادگی و با صرف هزینه حداقلی امکان دستیابی به نقشه ژنتیکی ملت برای «دیگران» فراهم میشود. در حقیقت میتوان گفت ما با به اشتراکگذاری نمونههای زیستی و ژنتیکی «رمز کارتهای بانکی و حیاتی» خود را بدون توجه به عواقب آن به «دزدان» پیشکش میکنیم.
پ. ن ٢: سال ۱۳۸۶ یکی از سرداران نظامی در حاشیه سمینار بمبهای شیمیایی علیه ایران گفت: «آمریکا با کمک اسـ. رائـ. یل درصدد تشکیل بانک ژنتیکی و مولکولی اقوام و ملیتهای جهان برای ساخت سلاحهایی غیرمتعارف است. این کار با اهداف انساندوستانه انجام نمیشود بلکه آنها دنبال ساخت سلاحی هستند که بتوانند هنگام بهکارگیری در یک محدوده جغرافیایی، اقوام خاصی که در آن منطقه زندگی میکنند را از بین ببرند».
➖➖➖➖➖➖➖➖
@shomareshmakooszohor
✨﷽✨
💠✨امام علی عليه السلام فرمودند:
✍🏻مومن کسی است که:
※☜کسبش حلال است.
※☜زیادی مالش را انفاق کند.
※☜زیادی سخنش را نگه می دارد.
※☜اخـلاقش مهربان و رئوف است.
※☜با انصاف باديگران برخورد مي كند.
※☜قلبــش سالم از کینه و کدورت است.
※☜مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوارند.
📚نصایح صفحۀ ۲۸۱
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@sulook
🌺 لطیفه
دوستی نقل میکرد👇
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز ...
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم .
صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه توپول و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.
اتوبوس راه افتاد.
۱۶ ساعت راه بود.
طی راه ؛ بچه توپول و شیرین که صندلی جلو بود؛
هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید...
دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش .
تو دالی بازی ؛
یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم .
بچه کمی خندید...
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشن.
خلاصه ۳ تا کاکائو را کمکم از دست بچه؛ یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهويی واییییی..
مُردم از دل پیچه.....
دل و رودهام اومد تو دهنم...
سرگیجه داشتم...
داشتم میترکیدم.
دویدم رفتم جلو و به راننده
وضعیت اورژانسی
خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه کافه وایساد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.
برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد.
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دلدرد شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .
از درد میخواستم داد بزنم.
چه دل پیچه وحشتناکی...
تموم بدنم را میکشیدند...
مُردم خدا....
دویدم پیش راننده و با عجز و التماس وضعیتم را گفتم.
.
راننده اومد اعتراض کنه؛
با صدای عجیبی که ازم درشد، راننده زد بغل جاده و گفت:
بدو داداش....
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس...
تشکر کردم...
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک بود و چشام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم.
غذای فاسد که نخورده بودم.
دیدم دست بچه باز کاکایو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچتون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه ؛
کاکائو براش بده.
اومدم بپرسم
پس چرا کاکائو بهش میدی؟
که مادرش گفت:
حقیقت بچمون یبوست داره.
روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.
من بدبخت خواستم
ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.
میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلط بزنم.
رفتم پیش راننده؛
راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.
برو بشین.
مونده بودم بین درد و خجالت....
یه فکری کردم....
برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یُبْسْ هستم .
میشه به من هم کاکائو بدید...
۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم:
عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همهی ما دست شماست.
معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن...
راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت :
ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.
۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت:
داداش ؛ جون بچهت چی به خورد من دادی؟؟ ترکیدم...
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیمساعت میزد کنار و میگفت:
بزن بریم رفیق...
مسافرها هم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت:
پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛
تندتند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...
مردم از همهجا بیخبر، هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.
این را گفتم که بدانید برای انجام هر کاری؛
مسولش باید *همدرد* باشه؛
تا حس کنه طرف چی میکشه!؟
🤔
مسئولین ما باید مردمی باشند تا درد مردم را بفهمند🤔😊
#ارسالی_مخاطبین
🍃دل نوشته های یک طلبه
این داستان واقعی را یکی از دوستان با اندکی تغییر نقل میکرد
🌺جشن تولد ۴۱ سالگی ...
👌هرچند از بی تدبیری و بی کفایتی بعضی ازمسئولین گله مندیم...
ولی این ناراحتی را به پای انقلاب نمی نویسیم
هرکس به اسلام وایران علاقمند است در راهپیمایی فردا وانتخابات ۲ اسفندشرکت میکند...✌️