غزه!
خانه خراب ماییم یا تو؟!
با این همه لاله و نخل و سرو استوار؟
کجا تو خانه خرابی؟
مرده ماییم یا تو؟!
تو که سر زنده گی از سر و کولت می بارد
مدام خون در رگ و پی ات می جوشد
خانه خراب مایییم با این متروکه های بی روح مان که همسایه از همسایه خبر ندارد
تو که خود یک خانواده ای
خانوادهای دو ملیونی
سفره ی،
شادی تان
غم تان
روح و تن تان یکی شده
دربِ آخرت برایتان دروازه شده است و مدام در رفت و آمدید
مرده ماییم
که خونمان یخ زده است
و دیگر با هیچ رویدادی نه گرم میشویم نه تکانی میخوریم
میت بیجان مگر چیست؟
رگ مان نمی جنبد اگر خدا هم بیاید
و مگر با تو نیامد؟
برایمان فرقی کرد؟
آری مرده ماییم
خانه خراب ماییم نه تو
۹/بهمن/۱۴۰۲@eshareNakhana
نه عقلی وا کند از دست من بند
نه دل دستی به سویم میکشد چند
گره افتاده بر ابروی یارم
به غارت رفته از لب هاش لبخند
گره افتاده و کو ره گشایی
مروت پیشه و مرد خردمند
نشسته محتسب در جای رندان
شدیم اهل حساب و اهل ترفند
به جای عشق کینه در دل ماست
نشست ابلیس برجای خداوند
معما از وجود آدمی رفت
معماها دگر افسانه گشتند
ز مکر روزگار ایمن کسی نیست
برابر ایستایش را در افکند
دهنها گشته گس از قهوهای تلخ
نمیبینم به لبها نقش لبخند
اگر خواجه ندیده عیش در کس
چه داری چشم، از ما شکَّر و قند
در این گندیدگی باید فقط سوخت
معطر میشود با آتش اسپند
امیدا که سلیمانی بیاید
به دست و خاتمش بگشاید این بند
۱۶/بهمن/۱۴۰۲
@eshareNakhana
سر گشته ای و چشم تو این حد نگران است
دنبال چه ای؟ صورت معشوق عیان است
در سرد زمستان که درختان به قنوتند
انگشت اشاره به خدایی به نشان است
هی رنج زمین دیده ای و رنج کشیدی
تقصیر کسی نیست،... که این دردِ زمان است
ای برِّه که از گرگ چنین واهمه داری
راحت به چرا شو که حوالیت شبان است
گر اهل حسابی برو و راه رها کن
کاین راه تمامش بری از سود و زیان است
ما فتنه گری کرده و هی جور کشیدیم
از جور، گِله نیست که جرم خودمان است
چوپان ز چه نالی بنوا از دل جان نی
که سِر، به زبان نیست و در سینه نهان است
اسفند /۱۴۰۲
@eshareNakhana
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
دشمنان و دوستانم میشناسندَم
خوب میدانند من ایرانیَم
نشانش هَم
خب همین انگشت جوهر مالیَم
@soha_sima
«مسئلهی غزه هم اسلام را به دنیا معرفی کرد، هم فرهنگ و تمدن غربی را معرفی کرد.»
شمیم بوی عطر غزه در فضا هنوز می دود
ولی چرا مشام ما به تازگی پی اش نمی رود
مگر که گنگ بو شدیم
و یا عقیم ؟
اگر نه، پس چرا مشام مان به بوی لاله لمس شد
و چشممان،
ز فرط هجمه های سایه های روز مره غافل از حضور گرم شمس شد
چقدر منجمد شدست قلب مان
چرا زِ یاد رفت این همه اشاره و نشان
چرا دوباره کور گشته ایم؟
دوباره گرم عادت و
ز اصل قصه دور گشته ایم
مگر نه اینکه اصل قصه غزه است
مگر نه اینکه راه غزه منتهی به کربلاست
و قالوی الست ما مگر که حرف دیگری به جز بلیٰ ست
سلام بر حسین
سلام بر سفینه النجات
سلام بر یمن
که او شنید بوی عطر را
شنید بوی کربلا
و کشتی عدو
به دست او
میان بحر خون به گل نشست
بهمن/۱۴۰۲
#کربلا_ی_غزه
#بزم_عاشقانه
#یمن
@eshareNakhana
1677749_605.mp3
1.39M
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
این صدا عادی نیست
به واقع نمیتواند زمینی باشد
صدایی که گوئیا بلبلی آن را برایمان از آسمان به سوغات، بر زمین آورده است
بار اولی که شنیدم بغض و حیرتم عجین شد.
اذانی ملکوتی از شهید باکری که قطعا احوال، و جای آدم رو عوض میکند
@eshareNakhana
ای ماه بلند گریه شمشیر من است
در این شب قدر آخرین تیر من است
من بی خبرم ز قدر خود،...ای مهتاب
امشب تو به من بگو چه تقدیر من است
@esharenakhana
اشاره های ناخوانا
هان یمن! ای جوان پیر من!...
Untitled Session 2_mixdown.mp3
2.48M
هان یمن !
ای جوان پیر من
چهره ات چقدر حرف میزند
پیرمرد سالخورده!
گرچه پیری و به زیر بار سالهای سال تجربه
استخوان شکانده ای
شاد و زنده ای
هنوز هم شباب مانده ای
جامه ات هنوز جامه ای ز عهد و سنت پیمبر است
گوئیا لشکر پیمبری! که پا به وقت ما گذاشتی
تو! کنار آیه های وحی
لا به لای کوچه های دهر
خویش را به روزگار ما رسانده ای
ظاهر تو ظاهراً قدیمی است
در نگاه کهنه مغز ها
کهنه ای ولی
در نگاه آنکه اهل توست
آنکه وعده ی خدا براش وعده ای تحققی ست
آنکه آیه های وحی را
گو که از خود پیمبرش شنیده است
گو محمدی دوباره روبروش دیده است
درنگاه او
تازه ای و با طراوتی
تو همان کسی که زیر خاک های کهنه گی
جا نمانده ای
تو! اویسی و
بویی از حبیب را
در حوالی زمانه های ما شنیده ای
کوه و دشت و سنگلاخ های از قدیم تا به حال را
طی نموده ای
تا که خویش را به این زمانه با تمام خستگی رسانده ای
هان اویس؟!
ای جوان پیر من
ای یمن
تو!
خنجرت خنجر گذشته نیست
مثل سنگ های غزه نو به نو در این زمانه حرف میزند
گفته ما رمیت اذ رمیت و تیغ می کشد
کشتی جدید ها به پای خنجر قدیم تو
بد به گل نشست
ادعای پیشرفته شان شکست
آنکه گفته تو
کهنه و قدیمی ای اگر
یک دلیل آورد کتاب وحی کهنه و قدیمی است
قادرست که تو را کهنه بشمرد ولی شگفت که
این کتاب
مال بعد و بعدهاست و پسینی است
آخرالزمانی است
پس تو هم یمن که در معیت کتاب وحی آمدی
آخرالزمانی و پسینی ای
اسفند/۱۴۰۲
@eshareNakhana
یک جنس دیگری شده با غزه روز قدس
گویا که آمدست خدا غزه روز قدس
عشقست و عشق و عشق، کجایند عاشقان؟
هر سه یکی ست «کرببلا» «غزه» «روز قدس»
فروردین/۱۴۰۳
@eshareNakhana
أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِي اَلْمُلِمَّاتِ، لاَ يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ، وَ لاَ يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا كَشَفْتَ.
تنها تو در دشواریها خوانده میشوی و در بلاهای سخت و دشوار، تنها تو پناهگاهی. بلاهای سخت و دشوار از انسان دور نمیشود، مگر آنچه را که تو دور کنی؛ و از گرههای رنجآور، چیزی گشوده نمیشود، مگر آنچه را تو بگشایی.
فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه
امان از نیمه شب
و ظلمت تو در توی ش
چه وزنی دارد
سنگینیش استخوانت را خورد میکند
آنقدر آهسته آهسته میرود که دیگر آمدن صبح را باور نمیکنی
شب، سیاهیش وزن دارد
به وضوح با دستانت لمسش میکنی
عوضش او چنان تو را در خود میفشرد
که گو تابوتی تو را در خود حصر کرده
و به صحنه ی مرگ مشایعتت میکند
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد ...
«حافظ»