9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رهبر انقلاب:
💠 ما همیشه به خانمها میگیم
این شوهران شما بچههای بزرگی هستند.
🆔 @khanevadeh_313
🍃 #خارش_بدن
⇦✨رفع خارش بدن در فصل بهار❗️
🔸↫خوردن گیاه خرفه به عنوان سبزی خوردن در وعدههای غذایی، تأثیر بسیار زیادی در درمان خارشهای فصل بهار و ازبینرفتن تلخی دهان در این فصل دارد.
🌸🍃 @Tebolathar
هدایت شده از منتظرمنجی
🔺خاطره شنیده نشده دختر شهید سپهبد سلیمانی از روز دریافت مدال ذوالفقار توسط حاج قاسم سلیمانی👆
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت :نهم✨💥
سال1344برای بار پنجم حامله 🤰شدم
خدا پس از چهار دختر، یک پسر به ما عطا کرد. اسمش را گذاشتیم علیرضا👶 خیلی عزیز و دوست داشتنی بود. هر وقت مریض میشد نه او را به دکتر میبردم و نه اجازه میدادم که حتی بهش آمپول بزنند؛ طاقت نداشتم گریهاش را ببینم.🌸
بچهها هم خیلی دوستش داشتند. وقتی میگذاشتمش توی گهواره، ساعتها مینشستند کنارش و با او سرگرم بودند. منیژه سه سالش👌 بود، میماند کنار گهوارهٔ علیرضا، برای دست و پا زدنش ذوق 😇میکرد. خیاطی میکردم، ظرف میشستم، کارهای دیگر را سرو سامان میدادم از آنجا تکان نمیخورد تا همانجا خوابش میبرد. غلامعلی سرکار🔅 میرفت و تا دیر وقت خودم و بچهها تنها بودیم شب که میشد همه جا تاریک بود. از غروب چراغ نفتی را که میآوردم و روشن میکردم بچهها از کنارش جُم نمیخوردند. صدای حیواناتی🐺 که از دور و نزدیک میآمد، بچهها از ترس میپریدند توی بغلم و همانجا خوابشان میگرفت. غلامعلی که از مغازه✳️ برمیگشت نصف شب شده بود. یکییکی بغلشان میکرد و میگذاشت توی توی رختخواب، فردا صبح زود قبل از اینکه بچهها بیدار شوند با دوچرخه به شهر میرفت. ماشین🚗 نداشتیم بدون ماشین هم مکافات بود خودش را به شهر برساند. گاهی ساعتها تسبیح به دست منتظر برگشتنش بودم. یک روز به او گفتم: «نظرت درباره فروش این خانه چیه؟»🤔
گفت: «مگه ازش خوشت نمیاد؟»
گفتم: «چرا خوبه ولی خیلی از شهر دوره، هیچ جا نمیتونم بچهها رو ببرم طفلیها پوسیدند توی این خانه، حتی یه دکتر هم نیست که اگه مریض شدند اونا رو درمان کنه.»🍃
گفت: «منم که میرم سرکار تو فکر شما هستم؛ میخواستم خودم این موضوع رو بهت بگم، گفتم نکنه ناراحت بشی حالا که تو راضی👌 هستی اگه مشتری براش پیدا بشه میفروشمش، با پولش نزدیک خانه حاج آقات خانه میخریم.»
چند وقتی پیگیر شد تا خانه را فروختیم و نزدیک آقام، خانه🏠 گرفتیم. دو سه تا اتاق داشت و یک حیاط کوچک، در مجموع خانهٔ خوبی بود. هم محلهٔ فامیل و آشنا شده بودیم برعکس خانهٔ قبلی. آنجا که رفتیم، بچهها همبازی پیدا کرده بودند توی کوچه میدویدند و شادی میکردند.💐💐💐
ادامه دارد ......
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : دهم✨💥
منیژه شش سال و نیمش بود که مریض🤒 شد. یک روز صبح بعد از اینکه صبحانه خوردیم، عذرا و کبری همراه پدرشان به مدرسه رفتند. منیژه و منصوره و علیرضا هم خوابیده بودند، طبق عادت همیشگی قبل از بیدار شدن بچهها،🌻 پارچهها را برش میزدم و لباسهای آماده را اتو میکردم. پای چرخ خیاطی نمیرفتم که با صدایش از خواب بیدار نشوند.👌
دو سه ساعت بعد، منصوره بیدار شد و آمد کنارم نشست و به من تکیه داد. گفتم: «برو دست و صورتت رو بشور و خواهرت رو بیدار کن که با هم صبحانه بخورید.»😊
رفت توی اتاق و کمی بعد برگشت و گفت: «خوابه! بیدار نمیشه.»
بلند شدم رفتم توی اتاق، از خواب بیدارش کردم رنگ و رویش پریده❌ بود. دستش را گرفتم و به زور از رختخواب جدایش کردم. همین که دستش را رها کردم، نشست. دوباره دستش را گرفتم بدنش گرم⭕️ بود. بغلش کردم و روی پایم نشاندمش، موهایش را کنار زدم و پیشانیاَش را لمس کردم. بدجور تب 🤒کرده بود. بریده بریده گفت: «مادر! پام درد میکنه.»
به پایش نگاه کردم دیدم که دمل بزرگی به اندازهٔ یک گردو😯 روی زانویش سبز شده، شاید هم بزرگتر. دست و پایم را گم کرده بودم. سراسیمه از جا بلند شدم و چادرم را سر کردم. علیرضا خوابیده بود، دلم نیامد بیدارش کنم.🌸
منیژه را بغل کردم اصلاً رمق راه رفتن نداشت ، لنگان لنگان راه میرفت یک طبیب خانگی نزدیکای محلهمان بود. نمیدانم ❗️چطور در را بستم وخودم را با دو بچه به خانهٔ طبیب رساندم. در راه مدام با خودم میگفتم: «خدایا این بچه طوریش نشه، این مریضی نَمونه بهش خدایا خودت کمک🙏 کن زود خوب بشه.»
وقتی به خانهٔ طبیب رسیدم خیلی شلوغ بود. منتظر شدم و دم در اتاقش نشستم منیژه هم روی دستم بیحال😔 خوابیده بود. قلبم داشت از جا کَنده میشد دستم را روی صورتش کشیدم؛ اما حرارت بدنش هنوز پایین نیامده بود. مدتی گذشت تا نوبت به ما رسید. منصوره را گذاشتم بیرون اتاق و رفتم تو، طبیب پرسید: «بچهات مریض شده؟»⁉️
گفتم: «آره، روی زانویش دمل زده, تو رو خدا هر کاری که از دستت برمیاد انجام بده.»🙏
طبیب پایش را دید و با خنده گفت: «اینکه چیزی نیست، خوب میشه انشاءالله.»🙏
بعد با ایما و اشاره گفت: «صورتش را برگردان.»
چادرم را انداختم روی صورتش و با دستم نوازشش میکردم که بیتابی نکند طبیب یک تیغ آورد. دمل را چهار تکه 😟 خط انداخت. خون و چرک دمل را به طور کامل تخلیه کرد. دلم برای بچهام میسوخت. طبیب داروی خانگی روی زخم مالید و با یک پارچهٔ تمیز زانوی منیژه را محکم بست.👌 از ترس تمام بدنم میلرزید؛ اما این بچه انگار نه انگار، صدایش هم در نمیآمد. طبیب که تعجب کرده بود گفت: «این بچه خیلی صبوره، خدا بهتون ببخشه.»🌷
گفتم: «ممنون، تو رو خدا پاش خوب میشه؟»
توی شیشهای کوچک یک داروی خانگی گذاشت، درش را محکم بست، داد دستم و گفت: «زخمش را با آب خوب شستشو بده، بعد این مرهم را روی زخم بذار زود خوب میشه.»✅
بغلش کردم و به خانه برگشتیم. چند روزی گذشت، زخمش خوب شد. با خودم گفتم: «الحمدلله دست طبیب برا بچهام شفا بود.»✅✅
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃
ایده زیبای تابلو ملیله کاغذی🌹
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
ایده بگیرید 🌹
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
جیب شلوارهای جین کهنتون رو نگهدارید و باهاش از این تابلوهای نگهداری ابزار بسازید🌹
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
ایده زیبای آویز نمدی👌🌹
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساخت زیبای باکس 😍🦆
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥