eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5821015329987364599.mp3
9.99M
#کارگاه_عزت_نفس ۳۵ 🚫حواست باشه اگه پیش مردم عزت ظاهری گرفتی، پیش خودت هم عزیز نشی❗️ تکبر و غرور، تورو از اوج عزت به قعر ذلت میکشونه. @Ostad_Shojae
❤️✨امام علی علیه‌السلام می فرمایند: 🔺نوشـیدن دارو برای بـــدن، همانند ▫️صابون (پودر شوینده) برای لباس ▫️است ڪه آن را تمیـز می‌ڪند، امّا 🔻فرســــوده‌اش هـــم می ‌ڪــــــند. 📚شرح‌نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید 🍒 @tebolathar
کانال عشق
🌷🌷🌷 طرح بهاره کد: ۱۰۲ 🌷🌷🌷 قیمت ساق: ۲۵ ۱۴۰۰/۱۲/۱۵ برای سفارش به ادمین کانال پیام دهید. #rozh
✳️ ـــــــــــــــــــــــــــ سلام مادر بزرگی به نوه اش ی جفت گوشواره طلا در زمان کودکی یادگاری داده -حال این خانم بعداز ازدواجش میتونه بدون اجازه همسرش این طلا رو بفروشه یا حتما باید با اجازه همسرش باشه (مرجع تقلید رهبر) ✳️ ــــــــــــــــ سلام علیکم برای فروش نیازی به اجازه همسرش ندارد. ــــــــــــــــــــــــــــ 🌺 ✳️🌺 🌺✳️🌺 i
#گل🌹 #نقشه @bebinobebaf
امام على عليه السلام: اگر نمازگزار بداند كه چه هاله اى از جلال خدا او را فرو مى پوشاند، هرگز دوست ندارد كه سر خود را از سجده اش بر دارد لَو يَعلَمُ المُصَلِّي ما يَغشاهُ مِن جَلالِ اللّهِ ما سَرَّهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ ميزان الحكمه جلد6 صفحه 285 🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه 🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
معماری ایرانی و دگر هیچ 👌 شیراز - مسجد نصیرالملک 🆔 @aajibtarinhaa
کانال عشق
این کرسی ها چه سیستمی داشت که هم تنمون رو گرم میکرد هم دلمونو ❤️ اگه باهرکی قهرمیکردی مجبور بودی وا
من اصلاصداشو نداشتم اگه آهنگ نامناسبی داره ببخشید. ❤️🙏🌹 تافرداان شاالله ✋ حق نگهدارتون💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و سردی پشت در می‌مانَد وقتی با هم گرم باشیم حتی یک دقیقه بیشتر 🍉🍉 @IntimateWords
🔰 این لباس بابامه‌ها... 🌸 روایت اختصاصی ریحانه از دیدار خانواده شهدا با رهبر انقلاب 1️⃣ قسمت اول 🌺 حسینیه امام خمینی این بار حال و هوای دیگری داشت، این را از روی چادرهای یکدست مشکی، چفیه‌های بر گردن، عکس‌ها و پلاکاردها می‌شد فهمید. در صف کفشداری منتظر بودم که دختر جوانی پرسید «شما قبلا آمده‌اید؟» سرم را به نشانه‌ی تایید تکان دادم و دوباره پرسید «خوش می‌گذره؟ حوصله‌م سر نمیره؟ آخه ما ساعت سه شب رسیدیم. خوابم میاد.» خندیدم و گفتم «حالا که تا اینجا اومدی. بقیه شم برو ببین خوش می‌گذره یا نه.» ادامه در مطلب بعدی 👇
🔰 از هرکس که کنارم قرار می‌گرفت اسم و رسمش را می‌پرسیدم. خیلی‌ها نامشان آشنا بود و خیلی‌ها عکسشان؛ عکس‌هایی که روی بنرها و پیکسل‌ها بود. دختربچه‌ها مقنعه و چادر داشتند و بعضی پسربچه‌ها لباس نظامی تنشان بود. یکی‌شان داشت پُز لباسش را به دیگری میداد که کت و شلوار مهمانی‌اش را پوشیده بود می‌داد. سینه‌اش را داده بود جلو، کلاهش را از سر برداشت و گفت «ببین. این لباس بابامه‌ها...». ☀️ اهل همه جای ایران بودند؛ این را از لهجه‌ها و چهره‌های اکثراً آفتاب خورده می‌شد فهمید. شب قبل را در مهمانسرای بنیاد شهید گذرانده بودند و صبح همه را با اتوبوس آورده بودند بیت رهبری. بیشترشان خانواده‌های شهدای مدافع حرم بودند، برخی خانواده‌ی شهدای دفاع مقدس و عده‌ای هم خانواده‌ی شهدای دفاع از مرزها و امنیت. یکی‌شان به گله گفت سی و پنج سال است التماس می‌کنم، نامه می‌فرستم، پیغام و پسغام می‌دهم یک دیدار آقا را ببینم؛ حالا هم که بعد از این همه سال آمده‌ام بین این همه جمعیت آقا را ببینم، نه چشم‌هایم سو دارد که درست و حسابی ببینمش و نه می‌توانم دو کلام خصوصی حرف بزنم. بعد هم زیرلب «خداراشکر»ی گفت و رفت داخل. ☕️ ورودی حسینیه پذیرایی مختصری مهیا شده بود. دو میز گذاشته بودند که رویش لیوان‌های کاغذی یک‌بارمصرف بود که شیرکاکائو داخلش بود با جعبه‌های شیرینی؛ از نوع گل‌محمدی. 🌼 بعضی‌ها همان جا نشسته بودند روی زمین؛ انگار که آمده باشند اردو و داشتند شیرینی و شیرکاکائو می‌خوردند. بچه‌ها با هم بازی می‌کردند و مادرهایشان با هم می‌گفتند و می‌خندیدند. چند دقیقه‌ای ایستادم و جریان زندگی را نگاه کردم. بیشتر بچه‌های توی بغل کارت ملاقات ورود به جلسه نداشتند. اما گویا رأفت مسوولین بیشتر از پایبندی به پروتکل های اداری بود که بخواهد جلوی فرزند شهید را بگیرد. همه چیز آسانتر و روانتر از دیدارهای قبلی به نظر می‌رسید. ادامه دارد... 📸 عکس: فرزند شهید سید رضا طاهر، شهید مسلم خیزاب و شهید جمال رضی ❣️ @Khamenei_Reyhaneh