eitaa logo
کانال عشق
316 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.6هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 #رهبر_انقلاب: ✍ اينی که شما  بيندازی آخر #شب بروی خانه، سرِشب با رفيقها و دوست و آشناها و اينها بگردی، آخر شب هم بروی خانه؛ آن بيچاره هم تنها نشسته، يا #شام خورده يا نخورده، چرت میزند تا شما برويد، اين بی‌اعتنايی به اوست. #محبت مثل يک #برفی در اينجور رفتارها تدريجاً ذوب می‌شود.  🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #ابتکارات_محبت_آور 💠 گاه برای همسرتان محبتهای #ابتکاری داشته باشید تا علاقه‌تان به یکدیگر #بیشتر شود. 💠 مثلا در را با زبان محبت برایش #باز کنید. یا کفشهایش را برایش #جفت کنید. گاهی موقع تنهایی جلوی او #بلند شوید و احترام بذارید. 💠 گاهی سر سفره صبر کنید و بگید بدون تو #غذا از گلوم پایین نمی‌ره! گاهی #ناخنهای او را بگیرید و دهها مصادیق دیگر که برای همسرتان خاص باشد. 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
#ابتکار_شیرین 💠سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه #عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه #قابلمه دستش گرفت و گفت: «من می‌زنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه‌ات رو پیدا کن». گذاشته بود توی #جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده. #شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲ 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #رهبر_انقلاب 💠 گاهی اتفاق می‌افتد #مرد در خانه نقش زن را پیدا می‌کند. زن حاکم مطلق می‌شود و به مرد #دستور می‌دهد این کار را بکن، آن کار را نکن. مرد هم دست بسته تسلیم است. خب چنین مردی دیگر نمی‌تواند #تکیه‌گاه زن باشد. زن یک تکیه گاه خوب را دوست می‌دارد. ۷۸/۱۲/۲۲ 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #خانمتان_را_خوشحال_کنید 💠 برخی از کارها #خانم خانه را خیلی خوشحال کرده و شما را برایش عزیز می‌کند! 💠 مثلا گاهی که خانمتان منزل نیست #ظرفهای نشسته را بشویید و خانه را جارو و #نظافت کنید. 💠 و برخی از کارهای عقب افتاده‌ی همسرتان را انجام دهید. 💠 این رفتارها باعث می‌شود تا تصورِ بیخیال بودن شما نسبت به زندگی و زن و بچه، از ذهن همسرتان #پاک شود. 💠 اگر همسرتان حس کند که شما به زندگی و او #توجه دارید تحملش را در برابر #سختیهای زندگی بیشتر می‌کند. 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
قسمت پنجاه و سوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: حمله چند جانبه . ماجرا بدجور بالا گرفته بود … همه چیز به بدترین شکل ممکن … دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه … دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم … اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن … و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت … نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن … دانشگاه و بیمارستان … هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست … و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم … هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم … فایده ای نداشت … چند هفته توی این شرایط گیر افتادم … شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت … وقتی برمی گشتم خونه … تازه جنگ دیگه ای شروع می شد … مثل مرده ها روی تخت می افتادم … حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم … تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد … و بدتر از همه شیطان … کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد … در دو جبهه می جنگیدم … درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد … نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون … سخت تر و وحشتناک بود … یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت … دنیا هم با تمام جلوه اش … جلوی چشمم بالا و پایین می رفت … می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم … حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم … پشت در ایستادم … چند لحظه چشم هام رو بستم … بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو … در رو باز کردم و رفتم تو … گوش تا گوش … کل سالن کنفرانس پر از آدم بود … جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط … رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت قسمت پنجاه و چهارم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: پله اول پشت سر هم حرف می زدن … یکی تندتر … یکی نرم تر … یکی فشار وارد می کرد … یکی چراغ سبز نشون می داد … همه شون با هم بهم حمله کرده بودن … و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود … وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار … و هر لحظه شدیدتر از قبل … پلیس خوب و بد شده بودن … و همه با یه هدف … یا باید از اینجا بری … یا باید شرایط رو بپذیری … من ساکت بودم … اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم … به پشتی صندلی تکیه دادم … – زینب … این کربلای توئه … چی کار می کنی؟ … کربلائی میشی یا تسلیم؟ … چشم هام رو بستم … بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا … – خدایا … به این بنده کوچیکت کمک کن … نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه … نزار حق در چشم من، باطل… و باطل در نظرم حق جلوه کنه … خدایا … راضیم به رضای تو … با دیدن من توی اون حالت … با اون چشم های بسته و غرق فکر … همه شون ساکت شدن … سکوت کل سالن رو پر کرد … خدایا … به امید تو … بسم الله الرحمن الرحیم … و خیلی آروم و شمرده … شروع به صحبت کردم … – این همه امکانات بهم دادید … که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید … حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم … یا باید برم … امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید … فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ … چند روز بعد هم … لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم … چشم هام رو باز کردم … – همیشه … همه چیز … با رفتن روی اون پله اول … شروع میشه … سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود
🌴خرما ♥️پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در حال ناشتا خرما بخورید، زیرا کرم و انگل‌های «روده و معده» را می‌کشد. 📚:مکارم الاخلاق، ص 174 🍑 @tebolathar
🍏 #احادیث_پزشکی ♥️امام صادق علیه السلام: ✍دراز کشیدن پس از غذا باعث هضم شدن غذا، بیرون کردن درد از جسم و چاق شدن بدن است 📗 الدعوات ص۸۰ 🍒 @tebolathar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بامیددیدار قراردیدارفردادرراهپمایی عظیم ومیلیونی ۲۲ بهمن۱۳۹۷ ان شاالله دست علی بهمرات.. یاحق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا