میم مثل مادر_12.mp3
10.97M
#میم_مثل_مادر ❤️ ۱۲
سیرِ تاریخیِ
دلواپسی های حضرت زهرا
و مژده هایِ جبرائیل
به کجا ختـــم می شود؟
@ostad_shojae
⭕️ با مجاهده، از قرآن و نماز بهتر استفاده کنیم
🔸حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
📝 از آیه «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا؛ و کسانی را که در [راه خشنودی] ما بکوشند، قطعاً به راههای خود رهنمون میکنیم» ـ بهحسب ظاهر ـ استفاده میشود که هدایت الهی و جهاد بنده، هر کدام مراتبی دارد؛ و هر مرتبه از جهاد و کوشش بنده، مرتبهای از هدایت الهی را در پی دارد. این هم از موارد عمل به وظیفه است که با اقسامِ مجاهدات، قرآن را نیز علیوجهه تلاوت کنیم؛ بهگونهایکه در هر تلاوت، غیر از آنچه در دوره قبل استفاده میکردیم استفاده کنیم. و نیز در هر نمازی، غیر از آنچه قبلاً استفاده مینمودیم، استفاده نماییم؛ نه اینکه بدون کم و زیاد و فقط تکرار باشد، بلکه صورتاً برای ما همان باشد، نه سیرتاً. «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» یعنی چیزهایی را میفهمانیم که در خود قرآن و سنت است، نه در غیر اینها؛ به دلیل اینکه هر دفعه مطالعه و تدبّر کنید، مطلب تازهای از آن میفهمید، غیر از آنچه در مرتبه قبل میفهمیدید.
📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢۶٩
💻 مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق لینک زیر در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیت الله بهجت(ره):🔻
👆 http://bahjat.ir/fa/content/9518
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
✅ @bahjat_ir
🔴 #قِلِق_همسر
💠 از مهمترین #اصول در جلوگیری از دعوای زن و شوهری و عصبانیت و #بدزبانی همسر این است که #قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی #عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، #تفکر نسبت به کوچکترین گفتارها و رفتارهای خودمان است.
💠 و البته نتیجهی اینکار، محبوبیت شما و اصلاح #تدریجی صفت ناپسند همسر و #شیوه تعاملمان با همسر است.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #بیان_مشکلات_محل_کار
💠 گاهی برخی از #مشکلاتِ قابل بیانِ محل کار را با خانمتان در میان بگذارید تا به شما #مشورت دهد.
💠 مهم این است که #حس کند او را حساب کردهاید و این در افزایش مهر و علاقه او به شما موثر است.
💠 گاهی اینکار برخی از #دلخوریهای همسر نسبت به شوهر را از بین میبرد.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #رهبر_انقلاب:
💠 همه ما #نقص داریم. خب؛ حالا تا از هم دوریم، این نقصها را نمیدانیم؛ به مجردی که #ازدواج انجام شد و کنار هم قرار گرفتیم، کمکم کمبودها ظاهر میشود. حالا ناراضی باشیم؟ نخیر؛ باید زندگی را آنگونه که هست، #پذیرفت و با آن ساخت.
💠 البته یک عیبهایی هست که قابل برطرف شدن است، آنها را #برطرف کنید.
💠 یک عیبهایی هم هست که قابل برطرف شدن نیست؛ با آنها هم باید #بسازید.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #ایده_آشپزی
💠 خانمها باید بدانند طبق آموزههای دینی، نَفَس شما، #افکار و نیّات شما هنگام پختن #غذا بر روی طعم آن و اثرگذاری آن بر #جسم، نقش دارد.
💠 بطور مثال هر روز #ثواب پختن غذای خود را به یکی از اهل بیت علیهم السلام #اهدا کنید تا اثرات جالب آن را ببینید.
💠 یا مثلا به هنگام پختن غذا، زبانتان مشغول #صلوات و یا ذکر خدا باشد.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: من یک دختر مسلمانم
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … چند لحظه مکث کردم …
– یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم … شما از روز اول
دیدید … من یه دختر مسلمان و محجبه ام … و شما چنین آدمی رو دعوت کردید … حالا هم این مشکل شماست، نه من …
و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید … کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم …
و از جا بلند شدم … همه خشک شون زده بود … یه عده مبهوت … یه عده عصبانی … فقط اون وسط رئیس تیم جراحی
عمومی خنده اش گرفته بود …
به ساعتم نگاه کردم …
– این جلسه خیلی طولانی شده … حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره … هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید …
با کمال میل برمی گردم ایران …
نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد …
– دکتر حسینی … واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم … با برگشت به ایران مشکلی ندارید و
حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ …
– این چیزی بود که شما باید … همون روز اول بهش فکر می کردید …
جمله اش تا تموم شد … جوابش رو دادم … می ترسیدم با کوچک ترین مکثی … دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش
بهم حمله کنه …
این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم … پاهام حس نداشت … از شدت فشار … تپش قلبم رو توی شقیقه
هام حس می کردم …
قسمت پنجاه و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: دزدهای انگلیسی
وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد
اینجا …
خیلی چیزها یاد گرفته بودم … اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام
این مدت رو ریخته باشم دور …
توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد …
– دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی …
در زدم و وارد شدم … با دیدن من، لبخند معناداری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی …
– شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید …
– مطمئنا توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید …
خنده اش گرفت …
– دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه… اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه … و خوب بالطبع،
باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …
ناخودآگاه خنده ام گرفت …
– اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید … تحویلم گرفتید … اما حالا که خاضر نیستم به درخواست زور
و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار
قرار می دید … تا راضی به انجام خواسته تون بشم …
چند لحظه مکث کردم …
– لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن …
اصلا دزدهای زرنگی نیستن …
و از جا بلند شدم …
هدایت شده از کانال عشق
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل تصویری
حجت الاسلام #پناهیان
🍃ما برای مسابقه آفریده شدیم
#کامال_عارفین
@Arefin